ایرانیان قبل از غرب باید با خودشان گفتگو کنند

نویسنده


CSM_b.jpg

جاناتان پاریس

گفتگو یا حمله؟ این پرسشی است که دست اندرکاران روابط آمریکا- ایران را به خود مشغول کرده، در حالیکه ضرب الاجلهای سازمان ملل متحد برای برنامه اتمی ایران می آیند و می گذرند و آمریکا در مذاکرات مربوط به آینده عراق، با ایران و سوریه سر یک میز می نشیند.

عقابها وجود هرگونه مقاومت داخلی در ایران را رد می کنند و با ناراحتی می گویند که جنگ میان آمریکا و ایران غیر قابل اجتناب است. همانند عقابها، طرفداران گفتگو نیز مقاومت ایران را مایوس کننده می دانند، اما آنها پیشنهاد می کنند که سیاست گفتگوی بی قید و شرط و برداشتن تحریمها باعث تقویت جامعه ایرانی خواهد شد.

هم ارزیابی گفتگوگران و هم عقابها پایه و اساس درستی ندارد. امکان برقراری گفتمان بین طرفداران رژیم و مخالفان آن وجود دارد، و قبل از هرگونه گفتگو یا جنگ بین آمریکا و ایران، باید این گفتمان برقرار شود.

درست است که از زمان انقلاب اجازه رشد گروهبندی های قدرت در میان زنان، دانشجویان، اتحادیه های کارگری، اقلیتهای قومی و مذهبی، روشنفکران و صاحبان حرفه بصورت یک نیروی متفاوت سیاسی داده نشده است؛ با این وجود، هم گفتگوگران و هم عقابها بکلی فعالیتهای این گروهبندی های قدرت را نادیده می گیرند. آنها همچنین به تاثیری که جامعه بین المللی می تواند در همکاری با این گروه ها برای پیشبرد صلح آمیز چندگونگی و آزادیخواهی در ایران داشته باشد، توجه نمی کنند.

در حال حاضر رژیم ایران بر دو گروه رقیب تکیه دارد: “بنیادگرایان نظامی” به رهبری احمدی نژاد و “اصلاح طلبان نظامی” به رهبری هاشمی رفسنجانی. هر دو گروه به قانون اساسی ایران وفادارند، که براساس آن کنترل قدرت در دست معدودی از افراد، و صدور انقلاب به هر وسیله ممکن پذیرفته شده است. این دو گروه فقط برای کنترل سیاسی با یکدیگر رقابت می کنند ولی هیچ یک برنامه سیاسی مشخصی ندارد.

گروه هاشمی بعد از انتخابات شورای شهر و خبرگان باردیگر وارد میدان شده و احمدی نژاد را مسئول انزوای ایران و تحریمهای اخیر می داند. این گروه حمایت غرب را مهم تر از حمایت روسیه و چین به حساب می آورد.

در سفرهای آخر خاتمی به آمریکا و اروپا، گفته شد درصورت موافقت غرب در حمایت از اتحاد اصلاح طلبان و تامین تضمینهای امنیتی برای جمهوری اسلامی، این گروه کوشش خواهد کرد تا از آهنگ حمایت از گروههای ضد غرب در سراسر خاورمیانه کاسته شود، امنیت بیشتری در عراق برقرار گردد، و به دولتهای غربی برای مبارزه بر علیه اسلامگرایان تندرو مشروعیت اسلامی داده شود.

بینادگرایان به ترس و اضطرار در میان مردم عادی ایران دامن می زنند. آنها نظرات آیت الله خامنه ای را تکرار می کنند که “نباید قدرت دشمن یا توان ملت ایران را دست کم گرفت.”

نه گفتگوگران و نه عقابها استراتژی قابل قبولی در مورد ایران ندارند. حمله به ایران یا گفتگوی بی قیدوشرط به رشد آزادی در ایران کمکی نمی کند. مشکل ایران مشکل شخصیتها نیست، بلکه مشکل یک نظام غیرشفاف، غیرپاسخگو، غیرمسئول، و مخالف همگانی بودن حقوق بشر است.

برای توانمندی ایرانیان، اول لازم است ملی گرایی ایرانی را از بنیادگرایی انقلابی رژیم جدا کنیم. این کار را می توان با تشویق و تسهیل گفتگو میان روشنفکران و صاحبان حرفه- چه آنها که درداخل رژیم هستند و چه مخالف آن- انجام داد.

ما می توانیم پیشنهاد بدهیم تا کنفرانس هایی برای بررسی جهت حرکت کشور در چارچوب “منافع ملی ایران” در زمینه هایی مانند سیاست خارجی، حقوق بشر، اقتصاد، انرژی، محیط زیست، حمل و نقل، و چارچوبهای قانونی برگزار شود. این کنفرانس ها به سخنان و نظرات متخصصان اعتبار می دهد و آنرا به گوش افراد خارج ازحلقه های روشنفکری می رساند.

جای تاسف است که این کنفرانس ها نمی تواند در ایران برگزار شود. جامعه بین المللی باید به برگزاری این کنفرانس ها در خارج از ایران کمک کند، و به رژیم ایران، و بخصوص گروه رفسنجانی، فشار بیاورد تا اجازه دهد افرادی از داخل ایران، بدور از ترس تعقیب برای خود و خانواده شان، در آن شرکت کنند. باید به ایرانیان اجازه داد با ایرانیان دیگر به گفتگو بنشینند، قبل از آنکه غرب گفتگو با رژیم ایران را آغاز کند.