خوددرگیری رهبر پشت چراغ سبز

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

امروز آیت الله خامنه ای در یک اجلاس کارشناسی درباره عدالت شرکت کرد. ایشان که چهار سال قبل گفته بود هیچ کدام از دولت های قبلی به خوبی این دولت نبودند، و تلویحا و تصریحا گفته بود که دولت فعلی بهترین دولت از آغاز تاریخ ایران تا امروز است، گفت “وضع فعلی مطلقا راضی کننده نیست.” به عبارت دیگر، ایشان هم به جمع ناراضیان از دولت فعلی پیوست. با این حساب، سبزها که معتقدند وضع کشور خطرناک است، مجلس هم معتقد است دولت هم دزد است، هم بی عرضه است، هم دروغگو. مراجع تقلید و روحانیون مخالف حکومت هم معتقدند که دولت بطور کلی نامشروع است. روحانیون حامی حکومت هم معتقدند، دولت فعلی با سحر و جادو و طلسم منحرف شده و عامل فراماسونری است. قوه قضائیه هم معتقد است دولت فاسد است و خطرناک است. شورای نگهبان هم معتقد است دولت کارهایش غیرقانونی است. سکولارها هم که بطور کلی دولت را قبول ندارند. از همه اینها گذشته، خود دولت هم معتقد است که هیچ قدرتی ندارد. پس چه کسی از این وضع راضی است؟

خدا را دوهزار و هفتصد و چهل بار شکر می کنیم که رهبر عزیز کشورمان، یک بار هم شده حرف این مردم را زد. ما هم حرف ایشان را بطور مطلق و دربست قبول داریم. یعنی معتقدیم وضع فعلی مطلقا راضی کننده نیست. اما چند سووال به ذهن مان می رسد: اول، مسوول وضع فعلی چه کسی است؟ آیا مردم باعث این وضع هستند؟ آیا استکبار جهانی باعث این وضع است؟ آیا دولت های منطقه باعث این وضع هستند؟ آیا مجلس باعث این وضع است؟ آیا اصولگرایان باعث این وضع هستند؟ آیا مخالفان باعث این وضع هستند؟

طبیعی است که مردم عامل وضع فعلی نیستند، چون این مردم حداقل بعد از دوره اول دولت احمدی نژاد همین حرف هایی را زدند که الآن حامیان خامنه ای می گویند، آنها گفتند تورم وجود دارد، آزادی نیست، وضع کشور خراب است، رئیس جمهور دروغگوست و به خیابان هم آمدند تا جلوی این وضع را بگیرند و با اینکه حکومت و دولت زد و کشت و زندانی کرد، باز هم مردم به خیابان آمدند تا بگویند ما این وضع را نمی خواهیم و بقول رهبر عزیزمان که بالاخره یک بار از مغزش استفاده کرد، مردم گفتند “وضع کنونی مطلقا راضی کننده نیست.” از طرف دیگر سبزها هم که همین نظر را داشتند و دارند. میرحسین موسوی به عنوان رهبر و سخنگوی سبزها، در حرفهایش گفت که وضع موجود خطرناک است، این دولت رمالی و کف بینی و خرافات است، اقتصاد کشور در حال نابودی است، ماجراجویی به زیان کشور است. حالا هم بخاطر همین حرفها در زندان است. استکبار جهانی و آمریکا هم که مخالف وضع فعلی در کشور است. تازه، اگر عامل مشکلات فعلی کشور استکبار جهانی است، برای چه جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل، نامه فدایت شوم برای رئیس جمهور آمریکا می فرستند؟ دولت های منطقه هم که خدا را شکر فعلا کلاه خودشان را بگیرند که باد نبرد، شانس آورده اند. ما اگر کسی در اوضاع کشورمان دخالت نکند هم 254 تا جاسوس اش را می گیریم و مجازات می کنیم، چه برسد به اینکه چنین کاری بکند.

همه اینها به کنار، می ماند خود حکومت، این آقای خامنه ای خوشمزه باحال و عجیب و غریب، هنوز کسی رای ها را نشمرده بود، آمد تبریک گفت و رسما اعلام کرد که نه تنها احمدی نژاد رئیس جمهور شده است، بلکه نظرش به رهبری از همه نزدیک تر بوده. بعد هم مجلس تصمیم گرفت که صلاحیت وزرای احمدی نژاد را رد کند، شخص رهبری نامه نوشت برای مجلس و از آنها خواست به وزرای احمدی نژاد رای بدهند و به او گیر ندهند. مجلس چند بار تصمیم گرفت از عامل خرابی وضع موجود سووال کند یا کفایت سیاسی اش را مورد سووال قرار دهد. آقای خامنه ای مانع کار مجلس شد. حالا اینکه مجلس در این مورد بی عرضگی کرده یا نه بماند، ولی حداقل معلوم است که مجلس موافق سیاستهای اصلی دولت نبود. اصولگرایان هم که اصلا در دولت نیستند و همه دولت یکدست دولت دوستان آقای احمدی نژاد است.

البته ممکن است بقول آقای مصباح طلسم و موجودات جادوئی باعث خرابی این وضع باشند، ولی آنها هم که فعلا تحت امر دولت مورد تائید رهبری هستند. شاید هم مجاهدین خلق و سلطنت طلبان اعضای این دولتی هستند که همه کارها را در دست دارند. ولی باز هم همه راهها به همین دولت ختم می شود. حالا من می گویم با همه این مصائب و مشکلات و تنش ها و چیزهای دیگر، چیزی که در آن هیچ شکی نیست این است که یا دولت احمدی نژاد عامل همان وضعی است که بقول رهبر اصلا وضع خوبی نیست، یا خود رهبر به عنوان حامی اصلی دولت، عامل وضعیتی است که اصلا وضع مطلوبی نیست.

این آقای خامنه ای هشت سال قبل دقیقا عین این جملات را درباره دولت خاتمی گفت که وضع موجود اصلا وضع خوبی نیست، و وضع موجود را متوقف کرد، شانزده سال قبل هم عین همین حرف را در مورد دولت هاشمی رفسنجانی گفت و نتیجه اش همین شد که دولت هاشمی کارهایش را متوقف کرد. در دوره هاشمی دو نفر در ماجرا دخیل بودند، هاشمی و خامنه ای، در دوره بعدی هم دو نفر دخیل بودند، یعنی خاتمی و خامنه ای، حالا فقط یک نفر در ماجرا دخیل است. خامنه ای و باز هم خامنه ای. ما نمی فهمیم اگر آدمی نزدیکترین دیدگاه به او همه قدرت را در دست بگیرد و همه کارها را عهده دار شود، باید از آن وضع راضی باشد یا نه. بالاخره یا باید خاتمی باشد، یا هاشمی باشد، یا احمدی نژاد باشد. بقیه هم که اگر بیایند سر کار اولین کاری که می کنند این است که آقا را می فرستند یک جایی که حتی یک عرب نیست که نی بیاندازد. مثل اینکه این حضرت با خودش هم درگیر است.

می گویند یک خانم فرانسوی پشت چراغ قرمز ایستاده بود، چراغ سبز شد، نرفت، چراغ زرد شد، نرفت، چراغ دوباره سبز شد، باز هم نرفت. پلیس آمد و گفت “خانم عزیز! ما فقط همین سه رنگ را داریم، بالاخره یکی را انتخاب کنید و بروید.”