نمایش روز♦ تئاتر ایران

نویسنده
جمشید کمالی

نمایش می خوام بخوابم کار رضا گوران در کارگاه نمایش تهران اجرا می شود. نمایشی تجربی که توانسته مورد اقبال علاقمندان به هنر نمایش قرار بگیرد.

bekhabam1.jpg

به اشتراک تماشاگر

نویسنده و کارگردان: رضا گوران- برداشتی آزاد از نمایشنامه بیرون پشت اثرولفگانگ برشرت - بازیگران: بنفشه نجاتی، مهدی پاکدل، سلمان فرخنده و هادی کمالی مقدم.

خلاصه داستان: این نمایش هرشب با توجه به میزان حضور تماشاگران شکلی تازه پیدا می کند. ایده اولیه با سئوال از تماشاگر شکل می گیرد و کار به همبن ترتیب ادامه پیدا می کند.

آگستو بوال تفکری را در عالم نمایش بنیان نهاد که از ان به عنوان تئاتر شورایی یاد می شود. در این شیوه اجرایی تماشاگر صرفا ناظر وقاع و کنش ها و واکنش های دراماتیک در صحنه نیست، بلکه خود او نیز باید در پیشبرد نمایش حضور داشته و درام از میان کنش ها و واکنش های او با بازیگران نمایش صورت پذیرد. رضاگوران نیز مبنای نمایش خود را بر این شیوه اجرایی نمایشی بنیان نهاده است. اگرچه به دلیل خجالت ذاتی تماشاگر ایرانی دست یابی به چنین نماتیشی در ایران کمی مشکل به نظر می رسد، اما بازیگران تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا بتوانند به اجرایی درست دست یابند.

نمایش با یک سئوال آغازمی شود.آیا شما از دیوار رد شده اید؟ همین سئوال غیر متعارف از لحظات نخستین اجرای نمایش ذهن مخاطب را با خود درگیر می کند. این تفکر سبب دور شدن درگیری احساسی مخاطب و کار شده و ذهن او در حرکتی فعال و ناخود آگاه درگیر نمایش می شود. تئاتر کلاسیک و آنچه درافواه آن را می شناسیم تنها از تماشاگر شراکت احساسی او را طلب می کند و این در حالی است که در سبک بوال تماشاگر با فرهنگ و تربیت اجتماعی خود به معنای واقعی در نمایش شریک می شود. بنابراین نمایش تنها در حد ایده های تولید کنندگان باقی نمی ماند و هر شب متناسب با جنس فرهنگ تماشاگران شکلی تازه به خود می گیرد. شاید ایرادی به این نگاه وارد باشد و اینکه تماشاگران تئاتر که برای تماشای نمایشی چنین در محلی به نام کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر حضور می یابند نگاهی مشترک دارند و شاید نگاه انها بسیار نزدیک به عوامل تولید کننده بوده و این تشابه اجازه اجرایی متفاوت در هر شب را به ما ندهد. اما به هر حال نباید نادیده انگاشت که در دنیای مدرن تماشاگر یک کالای فرهنگی صرفا پذیرنده نیست. او سعی می کند در این مواجهه نقش خود را نیز به یادگار بگذارد. حال این تاثیر گذاری می تواند در حد تفکر پس از مواجهه باشد و یا در چنین اثاری به دخالت مستقیم بدل شود.پس ممکن است مخاطبان این نمایش در علایق نمایشی به گروه سازنده نزدیک باشند، اما در جهان بینی و نگره های اجتماعی و فرهنگی که ابعاد گسترده تری را از شیوه های اجرایی یک اثر به همراه دارد، با هم متفاوتند.

bekhabam2.jpg

حال باید دید شیوه اشتراک مخاطب با بازیگران در طول اجرای نمایش چگونه است. زمانیکه در بدو ورود به سالن بازیگران از تماشاگر سئوال می کنند که ایا تا به حال از دیوار رد شده اید؟ تنها او را متعجب نمی کنند بلکه با سئوالی غیر متعرف وی را به تفکر می خوانند. بازیگران در شروع نمایش تماشاگران را به جایگاه خود هدایت می کنند. کار در هفت تابلو طراحی شده و تابلوی نخست در نام دارد. یعنی تماشاگر از همان دری که وارد شده پا به دنیای نمایش گذاشته و بازی خود را شروع کرده است. میزانسن های نامتعرف کارگردان نیز از همین زمان آشکار می شود تا دائم تلنگری به ذهن مخاطب زده و او را از انفعال دور کند. بازیگران در جایگاه تماشاگران و میان انها نشسته اند. فضای سالن هم چندان بزرگ نیست که تماشاگران را برای شنیدن دیالوگ ها به زحمت بیندازد. بازیگران فراخور حال بلند می شوند و دیالوگ های خود را بر زبان می آورند تا موتور متحرک کار شروع شود. سپس ادامه متن را همچون توپی به زمین تماشاگر می اندازند. برای حفظ ریتم این تماشاگر است که باید مشارکتی فعال داشته باشد. حال اگر تماشاگری طفره رفت وظیفه بازیگران است تا با طرفندی کار رابه نقطه نخست بازگردانده و بازی تازه را شروع کنند.

پس از شکل گیری کلیت متن نمایش در مراحل بعدی کار شکل خود را تغییر می دهد. حال بازیگران از مردم دعوت می کنند تا به میانه صحنه بیایند و متن شکل گرفته را برای سایرین بازی کنند. سه نفر میان صحنه می آیند و کار با بازی آنها ادامه پیدا می کند. بنابراین ساحت ساختار متن یکباره تغییر می کند و نمایشی تازه شکل می گیرد. در پایان و پس از تابلوی هفتم که مرگ نام دارد تماشاگران دوباره به واژه در عودت داده می شوند. دری که حال آنها را به شکلی مجازی وارد عالم نمایش کرده است. پس سالن نمایش بدل به دنیایی می شود که با جهان بیرون یکسره متفاوت است. تماشاگر هم خود را به لحاظ روحی تخلیه کرده و اکنون که سالن را ترک می گوید گویا از دالانی عبور کرده که این دالان یکسره خلا بوده و به تبع با خروج این تماشاگر نمایش آن شب نیز می میرد تا فردا شب دوباره با گروهی دیگر از سر نو متولد شود.