‏ تهدید امنیت ملی و چالشی درهویت مخالفان

نویسنده

talaee.jpg

هر روز خبرها حکایت از بالا گرفتن تهدیدات امنیتی علیه منافع ملی ایران دارد. در همین زمینه، احزاب و جریانهای ‏سیاسی گوناگون به تناسب درک خود از مسائل سیاسی جهان و ایران سعی در بیان نظرات و دیدگاههای شان دارند. ‏نشریات و سایت های اینترنتی اکثراً تحت تاثیر این موضوع درصدد بررسی جدی تری برآمده اند. مقامات و مسئولین ‏ارشد امنیتی‎ ‎حاکمیت تهران هم با تمرکز بر دو محور اصلی، یعنی تهدیدات نظامی [حملات احتمالی موشکی اسرائیل و ‏آمریکا در کنار نفوذ همزمان گروههای مسلح خرابکار در کشور] و اقتصادی‎ ‎سعی در کنترل اوضاع دارند.‏

در این میان به طور حتم، اهمیت دغدغه حفظ منافع ملی در بین گروههای سیاسی مدعی و مخالف حاکمیت ایران می ‏رود تا آرام آرام به معیار مهمی برای سنجش صداقت و حقانیت آنها در ذهن مردم تبدیل شود. جامعه روشنفکران ‏سیاسی خارج از حاکمیت ( که غالباً در خارج از کشور زندگی می کنند) با به چالش کشیدن سیاستهای حاکمیت همیشه ‏سعی داشته اند تا حد ممکن حضورشان را در امر سیاست پرر نگ و تاثیر گذار نشان دهند.اما آنچه بیشتر به عنوان ‏یک سوال تاریخی و حساس در پیش روی مخالفان و منتقدان حاکمیت امروز ایران قرار دارد توجیه و تشریح سود و ‏زیان مخالفتهای یک طرفه آنها و تاثیراحتمالی اش بر منافع ملی است. ‏

گرچه تمام گروههای سیاسی مخالف حاکمیت می کوشند تا رفتار سیاسی خود را در مخالفت با منافع حاکمیت جهت‎ ‎دار ‏کنند و از هرگونه ضربه ای به منافع ملی بپرهیزند اما در شرایطی رفتار آنها موجب تضعیف منافع ملی نیزشده است؛ ‏اما اینک دیگر نمی توان این تاثیرات را نادیده گرفت و این رویه را خوش بینانه نگریست و غیر مسئولانه آن را ادامه ‏داد.‏

تفکیک منافع حکومت از منافع ملی ایران موضوعی است که در اندیشه اپوزیسیون برانداز کمتر مورد توجه قرار می ‏گیرد؛ در واقع اندیشه تغییرحاکمیت در نزد بعضی چنان عمده شده است که اصولی چون حاکمیت ملی، تمامیت ارضی ‏و منافع ملی بعضاً نادیده گرفته می شود.‏

تضعیف سیاسی حاکمیت و تشریح ناکارآمدی مدیریتی آن در داخل و عرصه های بین المللی در کنار تحریمهای ‏اقتصادی جدی جامعه جهانی اگر قرار باشد با حمله نظامی کشور ثالثی همراه شود آنگاه نمی توان فقط منافع حاکمیت ‏تهران را مقصود و منظور تمام این خطرات تعریف کرد. ‏

بدون شک حق زندگی در موقعیت صلح یعنی اصلی ترین حق شهروندی تمام هم وطنانمان در موضوع تحریمها و ‏حملهء احتمالی مدعیان خارجی ضایع می شود و آنگاه نمی توان به سادگی تمام مخالفت‎ ‎های اپوزیسیون فعال خارج از ‏کشور را در محدوده مخالفت با رژیم یک طرفه نگریست و توجیه کرد. حال آنکه جامعه روشنفکر سیاسی ایران که ‏بیشترین ادعا را در تامین دموکراسی و حقوق شهروندی مردم ایران مطرح کرده است باید هوشمندانه تر به ترسیم ‏خطوط قرمز خود در میان منافع ملی کشور و منافع حاکمیت اسلامی بپردازد. ‏

بعد از جنگ هشت ساله، حالا دوره جدیدی از تهدیدات امنیتی، علیه ایران در حال شکل گیری است. به همین منظور ‏برای بررسی تنوع این تهدیدات، نگارنده سعی خواهد نمود تا حد امکان از موضع گیری سیاسی، جناحی، عقیدتی و یا ‏قومی بدور بماند و مسائل حساس امنیتی کشور را بی طرفانه به بحث بگذارد. لازم به یادآوری است که تحلیل مسائل ‏امنیتی کشور و رفع نگرانیهایی از این دست با قضاوت و یا گرایش سیاسی خاصی به نتیجه نمی رسد. به همین دلیل می ‏توان به طور قطع ادعا کرد که مسائل امنیتی این سرزمین گریبان هیچ حاکمیت و یا ایدئولوژی و مرام سیاسی را رها ‏نمی کند و دردی است مشترک برای همگان.‏

آن دسته که چنین باوری ندارند شاید به درستی دلیل اهمیت این تمایز را نمی دانند و به همین منظور باید تشریح نمود که ‏تحلیل مسائل امنیتی از نگاه یک کارشناس در صورتی اعتبار و معنی پیدا می کند که اسیر تمایلات جناحی، ‏ایدئولوژیک و یا قومی و مذهبی نباشد. ‏

تهدیدات امروز حاکم بر فضای کشور ریشه در موضوعاتی از قبیل کسری و نیاز شدید جهان به منابع انرژی، موقعیت ‏ویژه ایران در نقشه جغرافیای سیاسی جهان و بعضی از سیاستهای قدرت طلبانه حاکمیت دارد. برای روشن شدن ‏سیاست‎ ‎های حاکمیت ایران آنها را باید به دو دسته تقسیم کنیم. سیاستهای حوزه خارجی و داخلی.‏

حاکمیت جمهوری اسلامی ایران از فردای تصدی قدرت در تلاطم نا امنی داخلی و خارجی گرفتار آمده و همین ‏موضوع شرایط رشد و نمو اذهان سیاسی متمایل به امنیت و نظامی گری را در اعماق قدرت بیشتر فراهم نمود. تاثیر ‏جنگ تحمیلی در شکل گیری ساختارتفکری سیاست خارجی امروز ایران غیر قابل انکار است. برای تشریح بسیاری از ‏سیاستهای امروز باید کمی به عقب برگردیم و شرایط پدیداری جدی ترین تهدید خارجی پیش آمده در چند سال قبل را ‏ریشه یابی کنیم. ‏

حمله عراق را کارشناسان امنیتی و استراتژیک به گونه ای متفاوت تر از سیاسیون بررسی می کنند. آنها معتقدند که ‏ضعف عمومی هر کشوری اصلی ترین دلیل ظهور جنگ و تهدیدات خارجی است، متاسفانه حاکمیت انقلابی ایران بعد ‏از کسب قدرت با اعدام عجولانه مقامات ارشد لشکری ارتش شاهنشاهی، خود به اشتباه موقعیت حمله عراق را فراهم ‏آورد. ‏

این واقعه در تاریخ کشور روسیه هم قابل ملاحظه است. اعدام و ترور دست جمعی فرماندهان نظامی توسط استالین و ‏انقلابیون رادیکال شوروی باعث شکستهای پی در پی این کشور در جنگ جهانی دوم شد. مرگ بیش از بیست میلیون ‏روس محصول نبود تفکر نظامی و تجربه اندوخته شده سالهای متمادی بود که به نا گاه در آتش انقلاب به هدر رفت. ‏

استراتژیست ها و مولفین معتبر غربColin Gray, Eliot Cohen, John Baylis ‎‏ همگی جنگ تحمیل شده به ‏ایران را جنگی “فرصت طلبانه” تعریف می کنند و ضعف عمومی در ارتش ایران را مهمترین دلیل حمله عراق می ‏دانند. عراق در میان همسایگان ایران بیشترین انگیزه را برای تعدی به ایران داشت، اما این به این معنی نیست که ‏دیگران چنین انگیزه ای نداشتند و در آینده نیز نخواهند داشت.‏

با نگاهی به تاریخ، به موضوعاتی از قبیل تدارک کودتایی بر علیه صدام در دوران زمام داری محمد رضا پهلوی و ‏رابطه مذهبی شاه آن روز ایران با بعضی از رهبران با نفوذ شیعیان در عراق بر می خوریم. این دو اتفاق سیاسی در ‏نگاه مشاوران و متخصصان امنیتی عراق آن روز، تحریک کننده و تلافی جویانه تعریف شده بود. انزجار شاه ایران ‏از وابستگی نظامی عراق به شوروی سابق نیز از جمله دلایل دیگری بود تا او صدام را اصلی ترین خطر در آینده ‏کشور و حاکمیت خود ارزیابی کند. ‏

به همین علت در روزهای آغازین حاکمیت اسلامی، شرایط بهم ریخته کشور و خلاء قدرت نظامی ارتش موجب شد تا ‏صدام شرایط را مناسب ببیند و ماشین جنگی اش را روانه خانه و کاشانه ما کند. جنگ ایران با عراق از نظر مطلعین ‏امور نظامی و امنیتی، دهمین جنگ ویران کنندهء طول تاریخ بشر معرفی شده است، بدون شک برای جلوگیری از هر ‏جنگی باچنین وسعتی در فردای ایران هر کارشناس و سیاستمدار وطن پرستی می کوشد تا قدرت نظامی و امنیتی ‏کشور را تا حد ممکن افزایش دهد.‏

تلاش حاکمیت اسلامی ایران برای افزایش قدرت منطقه ای اش درست در راستای همان تلاشی است که شاه ایران انجام ‏می داد اما این بار از مسیری متفاوت و با استراتژی هایی کاملاً در تضاد با منافع آمریکا. دقت و اهمیت محمد رضا ‏پهلوی در خرید تجهیزات مدرن نظامی آنقدر در امنیت و حیات فردای بعد از انقلاب ایران موثر افتاد که رهبری ‏کاریزماتیک آیت الله خمینی در تجهیز روانی کشور و جبهه ها. از طرف دیگر اشتباه محمدرضا پهلوی در طرح ‏براندازی صدام همان قدر زیان بار بود که اعدام مردان قدرتمند ارتش شاه در فردای انقلاب. ‏

باید توجه داشت که اولویت افزایش قدرت در منطقه، هزینه های ملی را بالا می برد و شرایط زندگی یک یا دو نسل را ‏به سختی بسیار می کشاند؛ حتی این خیزش قدرت طلبانه مصائبی از قبیل تحریم خارجی، شورشهای سطحی و پراکنده، ‏اعتصابات صنفی پی درپی و احیاناً درگیری نظامی مقطعی را در پی خواهد داشت و با فرض تحمل آسیب های زاده ‏از تمامی این مصائب، همچنان نمی توان اهمیت دست یابی به استانداردهای مورد نیاز امنیت ملی را نادیده گرفت.‏

ثروت و موقعیت استراتژیک کشور گرچه به عنوان موضوعاتی مثبت و ارزنده در نزد عموم مردم ارزیابی می شود ‏اما به همان اندازه نیز این توانمندی و برتری موجبات تحریک همسایگان فقیر و یا قدرتمند ایران را فراهم آورده است. ‏خطر تهاجم و یا جنگی با مشخصات جنگ پیشین گرچه در نزد بسیاری امروز دیگر امری است نا ممکن اما با درک ‏بهتر شرایط حساس منطقه و پیچیدگیهای امنیتی به وجود آمده قبول این نوع نظریات کمی به خوش خیالی و ساده ‏انگاری می ماند. ‏

سیاستهای خارجی حاکمیت ایران در فضای آزاد و دموکراتیک غرب کمتر بی طرفانه به نقد کشیده شده است. ‏اپوزیسیون سیاسی خارج از کشور، همه سیاستها را اشتباه و ضد منافع ملی ایران میداند و اپوزیسیون داخلی هم متاثر ‏از فشار افراطیون مذهبی داخل کشور، نمی تواند سیاستهای خارجی و استراتژی امنیتی کشور را به راحتی تعریف، ‏تشریح و نقد کند. ‏

حال آنکه تبیین بسیاری ازرفتارها وشعارهای سیاسی ایران در جامعه بین اللمللی اساساً منشعب است از سیاستهای یک ‏طرفانه و تبعیض آمیز آمریکا و شرکای استراتژیک اروپایی آن. در جایی که توازن قدرت منطقه ای در خاورمیانه ‏بارها توسط آمریکا و سیاستهای یک جانبه آن تغییر کرده است و کشورهای عربی همسایه در زیر چتر حمایتی آمریکا ‏صاحب خطرناکترین جنگ افزارهای مدرن شده اند که تماماً ذات تهاجمی دارند و پاکستان با خوش اقبالی صاحب سلاح ‏اتمی شده، دیگر نمی توان ایران را تنها مسئول ناامنی منطقه معرفی کرد. ‏

بمبهای اتمی همسایه ی افراطی و غیر دموکراتیک شرقی شاید امروز به عنوان اولویت امنیتی در ذهن استراتژیست ‏های مذهبی و ایدئولوژیک، نگرانی مهمی تلقی نشود اما در ذهن استراتژیست های ایرانی و ملی گرا در فردای ایران ‏بسیار نگران کننده می باشد و حتماً بیشتر مورد ارزیابی قرار می گیرد. اسرائیل با چندین کلاهک اتمی فعال در ‏تعریف استراتژیست های مذهبی و ایدئولوژیک حاکمیت به عنوان اصلی ترین تهدید مطرح شده و بیشترین توجه ‏ساختار دکترین امنیتی حاکمیت اسلامی را به خود معطوف کرده است.‏

ترکیه با توجه به قدرت نظامی قابل ملاحظه اش اما باز هم با پذیرش پایگاههای نظامی آمریکا در خاک خود عملاً ‏امنیت آسمان غربی کشورمان را دچار چالش جدی نموده است. بحرین، قطر، سعودی، عراق، افغانستان هم داستانی ‏مشابه دارند و همگی دارای پایگاههایی نظامی فعال آمریکایی می باشند. ‏

به طور حتم چنین سیاستهایی از طرف همسایگان امروز ایران، نمی تواند دوستانه و صلح جویانه معنی شود و نمی ‏توان به دلیل مخالفت با حاکمیت، حق ایران را در حفظ امنیت ملی اش نادیده گرفت و هرگونه سیاستی را از طرف ‏حاکمیت امروز ایران در تامین این نیاز حیاتی مردود دانست. هیچ کدام از این کشورهای همسایه نام برده در بالا دیگر ‏شباهتی به گذشته ندارند و باید به عنوان تهدیدی جدی برای فردای تمامیت ارضی ایران تلقی شوند. ‏

منابع طبیعی نفت و گاز ایران در کنار دیگر ثروتهای ملی و موقعیت استراتژیک اش در جهان وامدار تلاش هیچ ‏حاکمیت خاصی در تاریخ ایران نیست. به همین منظورهیچ کدام نمی توانند و نباید بدون حس مسئولیت این موقعیت و ‏شرایط حساس و ممتاز را نادیده بگیرند و چالشهای امنیتی کلان پیش روی کشور را هم سنگ با سیاستهای مورد ادعای ‏خود بدانند و با تسامح، تساهل و تعارفات رایج در سیاست به ارزیابی آن بپردازند. ‏

منافع اعتقادی و ایدئولوژیک هر نظام سیاسی در پرتو تثبیت منافع ملی و عمومی ایران محقق می شود و هرگز نمی ‏توان یک طرفه منافع ملی را خرج منافع سیاسی حاکمیتها کرد. مدیریت غلط و درک اشتباه حاکمیتها می تواند منافع ‏ملی را به خطر بی اندازد و بعضاً به نابودی بکشاند اما این سرنوشت حتماً با مرگ و زوال آن حاکمیت همراه است. ‏

ایران با حاکمان مذهبی و ایدئولوژیک امروز و یا حاکمان غیر مذهبی و دموکراتیک فردایش همچنان از تهدیدات ‏مشابهی آزرده خواهد شد. نوع حاکمیتها و سیاستهای مورد حمایت آنها می تواند نوع و شدت تهدیدات را کنترل و ‏مدیریت کند ولی هرگز باعث رفع دائم آنها نمی شود. ‏

به طور مثال حاکمیت امروز تهران به دلایل ایدئولوژیک در تعریف تهدیدات امنیتی خود، اسرائیل را به عنوان اصلی ‏ترین خطر معرفی می کند اما حاکمیت دموکرات و سکولار فردا، حاکمان پاکستان افراطی و صاحب بمب اتمی را ‏تهدید قلمداد خواهد کرد. ‏

افغانستان کشوری با شباهتهای فرهنگی بسیار با ایران، گرچه از لحاظ نظامی در منطقه وزنه ای محسوب نمی شود اما ‏در ساختار امنیتی ایران باید به عنوان یک خطر جدی با آن برخورد شود. انتقال بخش عمده مواد مخدر تولیدی جهان ‏از داخل خاک ایران موجب تهدید به انهدام بیش از پنج میلیون خانواده ایرانی می شود. هزینه مبارزه با مواد مخدر ‏ورودی از افغانستان و تحمل زیان روانی و مالی بیش از سه ملیون معتاد امروز کشور همگی خطری است به جدی ‏بودن دیگر تهدیدات مهم که نه در این حاکمیت و نه در حاکمیت سابق درمان نشد. ‏

تهدیدات قومی بخش دیگری است که باید آنها را واقع بینانه تر نگریست. تمایل جدی برخی گروههای سیاسی مخالف ‏رادیکال برای مشارکت بیشتر در زمینه براندازی رژیم موجب بالا بردن حساسیت مطالبه حقوق قومی شده است که ‏متاسفانه در شرایط ظهور تهدید خارجی نمی توان همچنان معصومانه آن را بررسی کرد. تجهیز بعضی از گروههای ‏رادیکال در حاشیه مرزی کشور اگر به عنوان یک راهکار تلافی جویانه از طرف مخالفان رژیم، همچنان جدی ‏پیگیری شود حتماً در آینده نزدیک زمینه فجایع انسانی و مهاجرتهای گروهی بسیاری را در پیش خواهد داشت. ‏

خلاصه آنکه مجموعه رفتار منتقدین در شرایطی که تهدید خارجی کشور را در بر گرفته است هر چه که باشد نمی ‏بایست بر علیه مصالح ملی و بلند مدت کشور باشد.در مواجهه بین المللی امروز نمی توان قدرتمند شدن دیگران را به ‏سادگی مشاهده نمود و منتظر فشار، تبعیض و ظلم فردای آنها نبود. ‏

موضوع دیگری که مخالفان نتوانسته اند به آن پاسخ دهند در خصوص حضور نظامی آمریکا در دور تا دور کشور ‏است، اگر این حضور حتی به منظور حملهء نظامی به ایران هم نباشد باز از نگاه امنیتی قابل دفاع و توجیه نیست و ‏اگر برای براندازی حاکمیت ایران و حملهء نهایی زمینه سازی می شود پس دیگر نمی توان مخالفتها و خشونت حاکمیت ‏ایران را بر علیه آمریکا و منافع آن در منطقه، به راحتی و یک طرفه به باد انتقاد گرفت.‏

حاکمیتها برای حفظ قدرت خود صاحب حقوقی هستند و عملاً با هر تهدید نظامی از خارج، مسند قدرت را رها نمی کنند ‏و اگرچنین کنند ابتدا از طرف مردم خود محکوم به ترسو بودن و بی لیاقتی می شوند، گرچه تغییر حاکمیت نیز حق ‏مسلم مردم می باشد ونمی توان ملتها را از این حق محروم دانست اما مطالبه این حق با کمک نیروی خارجی و دخالت ‏نظامی دیگران موضوعی نیست که بتوان به سادگی رای به مشروعیت آن داد.‏

حاکمان امروز ایران خود از همین حق یک بار برخوردار بوده اند و در صورت تایید بی لیاقتی حاکمیت خود در اداره ‏امور کشور دیر یا زود با رای و یا زور خود مردم محکوم به تغییر خواهند بود.اما آنجا که حضور خارجی برای تحقق ‏این امر پر رنگ می شود دیگر هیچ حاکمیت سیاسی در جهان بشری آن را بر نمی تابد. ‏

آن دسته که تامین منافع ملی کشور را فقط با تغییر حاکمیت سیاسی امروز ممکن می دانند هرگز نمی توانند در پناه ‏تعرض نظامی به کشور، منافع مورد حمایتشان را تضمین کنند. طلب کمک از نیروی خارجی برای به قدرت رسیدن به ‏واقع دیگر مجالی برای توجیه حقانیت مردم در تعویض حاکمیتها باقی نمی گذارد. آنان باید بپذیرند که تغییر نظامهای ‏سیاسی به کمک دول قدرتمند خارجی رابطه مستقیم با نفع استقلال ملی دارد و می تواند در فرهنگ سیاسی فردای ایران ‏نیز تبدیل به یک نیاز مخرب شود. ‏


‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏