یک بار قبلا نوشتم، عوضی در فارسی دو معنی دارد، یکی را به عنوان فحش و بدوبیراه به کار می بریم، یکی دیگر معنایش « اشتباهی» است، یا به عبارت دیگر به معنی نابجاست. امروز یک نماینده مجلس اعلام کرده که « هیئت پارلمانی سوئیس برای ورود به ایران انگشت نگاری می شود.» برای چه انگشت نگاری می کنند؟ آیا تا به حال سابقه داشته که یک دیپلمات سوئیسی یا عضو پارلمان آن در ایران خلافی بکند که بخواهند با انگشت نگاری جرمش را کشف کنند؟ پاسخ بدون شک منفی است. ولی حکومت برای چه این هیئت را انگشت نگاری می کند؟ چون خانم اشتون که انگلیسی است و مسئول سیاسی اتحادیه اروپاست، با چند بانوی مخالف حکومت ملاقات کرده. بعد، عده ای به سفارت یونان حمله می کنند و از اعضای هیئت پارلمانی سوئیس انگشت نگاری می کنند. برای اینکه این هیئت را تحقیر کنیم و حال شان را بگیریم. ولی اگر یک انگلیسی یا سایر مقامات اتحادیه اروپا به ایران بیایند آنها را انگشت نگاری نمی کنیم. چرا؟ چون الآن نوبت این یکی است. آیا دلیلی دارد؟ پاسخ این است که دلیلی ندارد. هویجوری. چرا به سفارت یونان حمله می کنیم؟ هویجوری. چون یونان در کل اتحادیه اروپا از همه به سیاستهای اتحادیه اروپا دورتر است. چرا سوئیس که تا سال 2008 جزو شنگن نبوده و واحد پولش هم یورو نیست باید انگشت نگاری بشود؟ باز هم هویجوری. می خواهید مثال بزنم یک سری به قوه قضائیه بزنید. تقریبا اغلب تصمیمات این قوه نابجاست. در ایران جاسوس وقتی آزاد می شود که به جاسوسی اش اعتراف کند. مخالف سیاسی زمانی آزاد می شود که قبول کند جرمی انجام داده، یعنی اگر هیچ دلیلی برای مجرمیت شما نباشد و خودتان هم اعتراف نکنید تا ابد در زندان می مانید. مجرم اقتصادی در ایران چه کسی است؟ کسی که پول ندارد. چه کسی آزاد می شود؟ کسی که این قدر پول دارد که وثیقه بگذارد. سران جنبش سبز چه زمانی آزاد می شوند؟ وقتی که اقرار کنند که اشتباه کردند و جرمی مرتکب شدند، وقتی ثابت شد مجرم هستند، آزادشان می کنند. یک رئیس جمهور چه زمانی محاکمه می شود؟ وقتی که اشتباهاتش را کرد و رفت خانه اش. اگر همه بدانند که اشتباه کرده و ثابت هم بشود، هیچ وقت برکنار نمی شود. یعنی بالا بروید پائین بیایید تا وقتی معلوم است بیگناه هستید ول تان نمی کنند. می شود همین ماجرای ریچارد فرای که وقتی زنده بود، همین دو سال قبل، وقتی که ایران و آمریکا با هم قهر بودند به ایران آمد و در اصفهان به او یک خانه دادند، حالا که مرده است و می خواهد دفن شود، می گویند جاسوس است. یعنی یک مرده می تواند جاسوسی کند، اما همان آدم اگر زنده باشد نمی تواند جاسوسی کند. یا همین مخالفان سیاسی کشور مثل بنده که در خارج از ایران زندگی می کنم. اگر در مالزی قاچاق بکنم و دستگیر بشوم و به بیست سال زندان محکوم بشوم، دولت ایران مرا تحویل می گیرد با سلام و صلوات و به کشور برمی گرداند، اما اگر هیچ جرمی مرتکب نشوم و مثل بچه آدم زندگی ام را در فرنگ بکنم، موقع برگشتن در فرودگاه دستگیر می شوم. از همه مهم تر اینکه آدمی که تحت تعقیب است توسط حکومت تهدید می شود که برنگرد به ایران چون در همان فرودگاه تو را می گیریم. یعنی اگر شما توانستید بفهمید که این حکومت برای کارهایی که می کند چه دلیلی دارد، من هم می فهمم، وگرنه جفت مان نادان از دنیا می رویم.
ملاقات با مخالفان
رئیس دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره، بخاطر همان کاری که خانم اشتون در ایران کرده بود، یعنی ملاقات با مخالفان دولت، توسط دولت مصر احضار شد. چرا که دیپلماتهای ایرانی در سفرشان به قاهره با برخی اعضای اخوان المسلمین ملاقات کرده بودند. حالا هی بگو این کارها طبیعی است. و هر دیپلماتی بطور عادی با هر کس خواست ملاقات می کند. مگر حرف به گوش شان می رود، از صبح تا شب دویست تا نماینده مجلس به جای اینکه دل به کار بدهند و طبق قوانین داخلی و خارجی زندگی کنند اینقدر خاکبازی می کنند که این دفعه خاکش توی چشم همین دفتر حفاظت منافع ایران و مصر برود.
قانون اساسی مامان و ماه
این آقای روجانی هم از آن بچه های درسخوان و باشعور و فهمیده است. حیف که عملیات گازانبری بلد نیست که مخالفانش را در مجلس قیچی کند. دیروز حسن روحانی گفته است « در قانون اساسی ایران تبعیض مذهبی و جنسیتی نیست.» دستت درد نکند. خیلی هم عالی. ما هم موافقیم. حالا اینکه در ایران تبعیض مذهبی و جنسیتی وجود دارد، در این که شکی نیست. بیایید این را قبول کنیم. آن وقت می رسیم به همین که همه می گویند که قانون اساسی ایران خیلی قانون اساسی خوبی است. به نظرم باید یکی از کوزه گرهای ماهر منطقه لاله جین همدان، یک کوزه درست و حسابی بسازد که مو لای درزش نرود که از کوزه یک چیزی بتراود که در آن نباشد، بعد این قانون اساسی را بگذاریم در آن کوزه و آبش را بخوریم. کلی هم برای آینده کشور این کوزه ها فایده دارد، چرا که معلوم شده که در آینده نزدیک بخش اعظم کشور دچار بی آبی خواهد شد. اصلا کی گفت قانون اساسی خوب است یا بد است؟ الآن این همه آدم گرفتارند فقط بخاطر اینکه می گویند تمام قانون اساسی باید اجرا شود. طبق قانون اساسی شکنجه ممنوع است، شما تمام قانون اساسی را بگردید، اگر یک کاف پیدا کردید تا کهریزک هم می رویم، فرحزاد و فرخزاد و قتلهای زنجیره ای و توقیف مطبوعات و آزادی اجتماعات و آزادی بیان بخورد توی سرمان. اصلا من معتقدم قانون اساسی را باید مثل « لوح هخامنشی» یا بقول خارجی ها « سیلندر کورش» با خط میخی بنویسیم و بچسبانیم گل میخ یا بدهیم آن را مومیایی کنند. خیلی خوشگل می شود.
محکومیت جزایری پایان یافت
کسی اسم جزایری یادش هست؟ یک جوان 29 ساله بود که با هوشمندی و فراست بسیار فهمیده بود که روش تولید ثروت در کشور کدام است و به قوه قضائیه، قوه مجریه، تقریبا تمام نمایندگان مجلس، اصلاح طلبان و اصولگرایان، بیت رهبری، مخالفان و موافقان، سپاه و پلیس، وزارتخانه های مختلف و همه و همه جز ابوعلی سینا و حافظ شیرازی رشوه داده بود و موفق شده بود میلیاردها ثروت تولید کند؟ من فکر نکنم کسی از سیاستمداران کشور نام او را در حافظه شان داشته باشند، معمولا خاطره های اینجوری را کسی به یاد ندارد، همه سیاستمداران فقط یادشان است که چقدر جنگیدند و فداکاری کردند و زندان رفتند، این چیزها را فراموش می کنند. شهرام جزایری عرب تقریبا یک ورژن نسبتا نجیب بابک زنجانی بود. خیلی هم بچه خوش قیافه و باحالی بود، دائما هم می خندید. پانزده سال قبل دستگیر شد و اتهامش هم تولید عادلانه پول بین کلیه مسئولین کشور بود. شاید تنها سرمایه دار و مدیر اقتصادی تاریخ ایران بود که در توزیع پول بین کل حکومت عدالت را رعایت کرده بود. شهرام جزایری به 29 سال زندان محکوم شد و همین دیروز وکیل اش اعلام کرد که محکومیت او تمام شده. البته وکیل مذکور جور خیلی بدی این موضوع را اعلام کرد. انگار که چون محکومیتش تمام شده، خدای ناکرده انگار قرار است آزاد بشود. مرد حسابی! آقای وکیل! در جمهوری اسلامی کی با تمام شدن زندانش آزاد می شود که این دومی باشد؟ از آن طرف کدام زندانی اگر حکومت باهاش بوده زندانیش را تمام کرده است. لابد می فرمایید متهم به قتلی به نام جلال الدین فارسی، یا می فرمایید مرتضی رفیق دوست، یا آقای رحیمی معاون اول ، بله ؟ توبه هم که نمی تواند بکند. چون جرم سیاسی نکرده، فامیل مسئولان کشور هم که نیست، اگر بود اصلا زندان نمی رفت. اصلا بهتر است در مورد او فکر نکنیم.
واشنگتن پست و کوچک زاده
هر دو تاشان گفتند مذاکرات ایران و غرب شکست خورده است. حالا از کوچک زاده انتظاری نیست، بالاخره شعورش در همین حد است. ولی واشنگتن پست چرا؟ آنها چرا نوشتند که « ایران دنبال توافق نیست.»؟ البته من نمی دانم منظور کوچک زاده از اینکه « مذاکرات هسته ای شکست خورده» چیست؟ غنی سازی که متوقف شده، ایران هم که مشغول ادامه مذاکره است، جواد هم که وندی را با اسم کوچک صدا می زند. پول های ایران را هم که دارند می دهند و تحریم ها مرحله به مرحله برداشته شده و انشاء الله برداشته می شود. چه چیزی شکست خورده؟
ادبیات گستاخانه ضد وحدت
صد بار گفتم: انسان قابل ترقی است. بقول افغان ها جلوی ترقیات این روح الله حسینیان را نگیرید، همین آدم بزرگ بشود چه بسا به جاهای مهمی برسد. البته ایشان یک جمله گفته که من اصلا معنی اش را نمی توانم بفهمم، گفته: « ادبیات گستاخانه برخی اصولگرایان مانع وحدت است.» هر چه این جمله را از بالا به پائین و از پائین به بالا خواندم معنی اش را نفهمیدم. ادبیات گستاخانه یعنی چی؟ آن هم از دید کسی که جمله معمولی اش این بود که « آخه بابا جون! ما خودمون یک موقعی قاتل بودیم.» یعنی گستاخی در چه حد و از سوی چه کسی؟ بعد هم منظور از برخی اصولگرایان چه کسانی است؟ تا آنجا که ما خبر داشتیم، آقای حسینیان خودش یکی از اصولگرایان بود. خیلی هم اصولگرا بود، یعنی در حدی اصولگرا بود که می گفتند چند مورد از قتلهای زنجیره ای زیر سر او بوده. حالا منظور از اصولگرا یعنی کدام جناح نفهمیدم. راستش معنی « وحدت» را هم نفهمیدم، یعنی مگر قرار است کسی با کسی وحدت کند؟ الآن عده ای هستند مثل خاتمی و هاشمی و روحانی که این ها یا اعدام باید گردند یا باید سقوط کنند، عده ای هم هستند که مثل احمدی نژاد و محمدرضا رحیمی و مرتضوی و بقیه دارودسته اش که اگر ده هزار تا آدم کشته باشند، اینها جزو عزیزان هستند. این دو تا هم که وحدت ندارند بکنند. مجلس هم که 1312 تا اخطار و احضار در هفت ماه اول ریاست جمهوری به دولت روحانی داده بود و همین دیروز هم طرح استیضاح وزیر نیرو رفته به هیات رئیسه مجلس. بعضی وقت ها آدم در این مملکت نمی تواند تفاوت وحدت را با کودتا بفهمد. شما می فهمید چه می گوید؟
خاک نشین ها
محمد حسن روزی طلب از فعالان فرهنگی نظامی حامی احمدی نژاد گفت که « فعالان فرهنگی حزب الله را به خاک نشانده اند.» واقعا آدم دلش می سوزد، مثلا همین آقای حسن رسائی نماینده مجلس که از وزارت ارشاد دولت قبلی چند میلیارد تومان پول گرفته بود تا یک روزنامه در بیاورد و واقعا هم چقدر فعال بود، یا مثلا همین جماعتی که میلیارد میلیارد پول می گرفتند تا اسنادی پیدا کنند که هولوکاست را انکار کنند، یا مثلا نمایشگاهی برگزار کنند در ضرورت اعدام میرحسین موسوی و هنر نقاشی را در خدمت اعدام در بیاورند، یا مثلا جمعیت وسیعی از فعالان فرهنگی که در مورد کشف پیتزا در زمان حضرت علی فعالیت کردند و پیتزای پپه رونی مدل معاویه را هم پیدا کردند، یا فعالان فرهنگی که رابطه بیضه و شلوار لی را در مورد کاهش زاد و ولد کشف کردند. واقعا اگر بنا باشد این افراد کشفیاتشان متوقف شود ما باید چه کنیم؟ ملت چه می شوند؟ اصلا همین آقایان شاعری که دو تا بیت شعر می ساختند سه تا بیت دو طبقه می گفتند. یا مثلا همین آقای طالبی فیلمساز. بدون اینها ما چه کنیم. حالا تکلیف سلحشور که معلوم است، فردا می رود هالیوود فیلم می سازد ولی بقیه که در این حد نبوغ ندارند چه می شوند. بیایید کاری بکنیم؟