ایران مجدداً به خط سیر مسؤولین آژانس اتمی تبدیل شده است. پس از بازرسی رآکتور اراک در تاریخ 30 ژوئیه، گروهی دیگر از بازرسان درنظر دارند مرکز غنی سازی اورانیوم نطنز را مورد بازرسی قرار دهند.
در عین حال، جمهوری اسلامی برای ادامه مذاکرات با ایالات متحده درخصوص عراق اعلام آمادگی کرده است. آیا این اقدامات صرفاً جنبه دلگرمی و تسکین دارد؟ آیا نشانه برقراری آرامش است؟ از دید محمدرضا جلیلی، استاد مؤسسه عالی مطالعات بین المللی ژنو، باید نسبت به تعابیر نادرست این مسأله هوشیار بود. امکان “برگرداندن مسایل به روال عادی” از سوی کشوری که در حال تبدیل شدن به قدرت خاورمیانه است وجود ندارد.
پس از دیدار دیپلمات های ایرانی و امریکایی، آیا می توان بازگشت کارشناسان آژانس اتمی را به عنوان انعطاف پذیری دیپلماسی جمهوری اسلامی تعبیر کرد؟
خیر. این مسایل روند دائمی سیاست ایران را تغییر نمی دهند. هیچ گونه رویکردی مبنی بر میانه روی به چشم نمی خورد. در نظر تهران، مذاکرات با واشنگتن تنها تأکیدی بر اهمیت نقش ایران در حل و فصل احتمالی مسأله عراق است. با توجه به اختلاف به وجود آمده در پرونده هسته ای، این استراتژی از یک طرف به هدف به دست آوردن زمان و از طرف دیگر به هدف خارج کردن پرونده اتمی از شورای امنیت و تسلیم مجدد آن به آژانس اتمی اتخاذ شده است. درواقع تا زمانی که این پرونده در وین باقی بماند، هیچ گونه تحریم یا مجازاتی ایران را تهدید نمی کند.
آیا این پیشرفت ها نشان دهنده این نیست که بین قطب های مختلف قدرت در تهران تناقض و تنش وجود دارد؟
رقابت بین فراکسیون های ایرانی می تواند بر سیاست خارجی کشور تأثیرگذار باشد، ولی این تأثیر در اولویت قرار ندارد.
اگر بروز هیچ گونه وضعیت آرامش بخشی پیش بینی نمی شود، آیا می توان نتیجه گرفت که موقعیت خاورمیانه درحال وخیم تر شدن است؟
مسؤولین ایرانی از دامن زدن به آن می پرهیزند. زیرا زمان و ایالات متحده به نفع ایران کار می کنند. اکنون منفعت ایران این نیست که وارد یک رویارویی آشکار شود، بلکه باید با ارسال پیام های مثبت، به ویژه به جانب اروپا، به مواضع منطقه ای و بین المللی خود استحکام بخشد. ایران هیچ گاه به کشورهای همسایه خود حمله نکرده و دارای دیپلماسی ستیزه جویانه نیست. ایران از امتیازات خود در زمینه ایدئولوژی که امکان افزایش بنیادگرایی اسلامی را درخاورمیانه به وجود می آورد بهره می برد.
ازطرف دیگر، دولت بوش اخیراً اعلام کرد که قصد دارد قراردادهای بزرگی را در زمینه فروش تسلیحات به عربستان سعودی و پنج کشور دیگر حوزه خلیج فارس منعقد کند. درواقع واشنگتن با انجام این کار، به مخاطبان عرب خود که از خروج نیروهای امریکایی از عراق و تقویت مواضع ایران نگرانند اطمینان داده است. ولی نه کشورهای عربی و نه واشنگتن از رویارویی و مقابله سودی نخواهند برد. از دید ایالات متحده، این مسأله گشودن یک جبهه جدید است، درحالی که می دانیم آنها از قبل در عراق با مشکل مواجه شده اند.
آیا این جبهه ضد ایرانی می تواند قوای حاضر در منطقه را به تعادل برساند؟
این رقابت در زمینه نظامی انجام نمی گیرد. جمهوری اسلامی تأثیر و نفوذ خود را از برکت زرادخانه های معمولی خود به دست نیاورده، بلکه بی اعتباری و بدنامی حکومت های عربی و انعکاس اظهارات پوپولیستی در بین افکار عمومی باعث پیدایش این نفوذ شده. به بیان دیگر، تسلیحات پیشرفته ای که طی سال ها به عربستان سعودی تحویل داده شده در حد جدال طلبی و مقابله نیستند. ایران دیگر قدرتی در میان قدرت های بزرگ منطقه نیست، بلکه در صدد است تا به قدرت منحصر به فرد منطقه تبدیل شود. نه ریاض و نه قاهره در این منطقه تأثیر و نفوذی ندارند. ترکیه نیز از منطقه خاورمیانه رویگردان است. پس چه کشوری باقی می ماند؟ درست است… اسراییل. ولی یک درگیری نظامی از سوی دولت یهود ایالات متحده را نیز درگیر می کند. البته احتمال این مسأله امروز کمتر شده است.
آیا ممکن است تنش های داخلی ایران باعث سخت تر شدن سیاست خارجی این کشور شوند؟
تناقض بین تصویر این کشور در خارج از مرزهایش و موقعیت داخلی بسیار وخیم آن روز به روز بیشتر می شود. هزینه زندگی درحال افزایش است، سرکوب شدت یافته و فاصله میان دولت و افکار عمومی بیشتر می شود. ازطرف دیگر، تحریم های بین المللی دارند نتیجه می دهند: اکنون دو سال است که سرمایه گذاری های خارجی کاهش یافته. مسؤولین ایرانی سعی دارند این مشکلات را در اظهارات بین المللی خود مخفی نگاه دارند. و هر چه این مشکلات وخیم تر می شوند، تصویر یک دولت با ثبات، قدرتمند و مسؤولیت پذیر که در نزد جوامع عرب به وجود آمده کم رنگ تر می شود.
منبع: فرانس پرس، 4 اوت 2007
مترجم: علی جواهری