سینما قرار بود زبان تصویر باشد و در سال های اولیه تولد خود چنین بود. اما اختراع فیلم ناطق جهانشمولی اولیه را از آن گرفت. هر چند مدتی نیز خواندن میان نویس ها به زبان بیگانه برای برخی سخت بود و مترجمین و مفسرین داخل سالن پا به عرصه وجود گذاشتند. اما کاشفان صدا خیلی زود راه حلی برای این مشکل نیز یافتند: دوبله… حرفه ای که مانند خود سینما در کشور ما خیلی زود پا نگرفت، اما خیلی زود سریع به نقطه قوت آن تبدیل شد و در طول دهه 1340 کوس برابری با بهترین های دنیا را زد. این هفته پای حرف های دو بزرگ دوبله در ایران- مرتضی احمدی و احمد رسول زاده- نشسته ایم که صدای شان به گوش هر پارسی زبان هنردوستی آشناست…
گفت و گو با احمد رسول زاده
فیلم های مستند را دوست دارم
آقای رسول زاده چه چیزی باعث می شود که هنردوبله قوی تر از قبل شود؟
به اعتقاد من آموزش صحیح و پشتکار و مهم تر از همه خریداری و ورود فیلم های خوب به استودیوهای دوبله از مهم ترین عوامل پیشرفت دوبله است. بارها گفته ام بسیاری فکر می کنند دوبله کار بسیار ساده ای است و این باعث شده است که عده ای آن را علی السویه فرض کنند. خب این تفکر اشتباهی است. به دلیل اینکه یکی از تکنیکی ترین کارها و هنرها همین دوبله است که ریزه پردازی های بسیار فراوانی دارد که کاربلد را از دیگری متمایز می کند.
چگونه وارد دوبله شدید؟
با تشویق و معرفی یکی از دوستانم بود که به سمت دوبله آمدم والان هم از اینکه آن موقع پیشنهاد دوستم را رد نکردم بسیار خوشحالم.
اولین نقشی که گفتید چی بود؟
یادم می آید که اولین کارم مربوط به فیلمی از کشور مکزیک بود. بسیار هیجان زده بودم و آن فیلم را خیلی دوست داشتم.
نقش تان چه بود؟
(می خندد) نقش یک پیرمرد را بازی می کردم.
آیا تقلید صدا داشتید؟
خیر. ازهمان موقع به دلیل اینکه جنس صدای من به این شکل بود نقش پیرها را بازی می کردم.
برداشت ها و برخوردهای موجود درابتدای فعالیت های شما نسبت به این شغل چه بود؟
وقتی من وارد دوبله شدم چند سالی ازفعالیت های دوبله نمی گذشت.به گمانم سه یا چهار سال بود که این شغل پایه ریزی شده بود. با اولین دوبله ها درایران استقبال تهیه کنندگان از این رشته بسیار زیاد شد و خوب یادم است که دوبله بازار خوبی داشت.
شما علاوه برگویندگی، مدیردوبلاژی هم می کنید. دررابطه با این کار توضیح دهید.
مدیر دوبلاژی یکی دیگر از شاخه های تاکتیکی دوبله است که بسیار کار سخت و ظریفی است. کافی است تا یک جا ازظرافت ها غافل بمانی که همه زحمات گروه دوبله به هدر برود. کارمدیردوبلاژ دقیقاً مثل یک کارگردان تئاتر و سینما است و نظارت بر بازی ها و افکت ها و فضاسازی های منحصر به فیلم از جمله وظایف اوست. مهم ترین کارمدیردوبلاژهم انتخاب مناسب دوبلورها به جای نقش هاست.
این انتخاب ها چگونه شکل می گیرد؟
با توجه به گستردگی صدا و تنوع دوبلورها کافی است که کمی دقت و سواد شنوایی داشته باشی.
مهم ترین تفاوت های میان دوبله های تلویزیونی و سینمایی، شتاب زدگی درتلویزیون است. قبول دارید؟
بله. متاسفانه همین طوراست. علتش هم این است که در تلویزیون حجم سفارشات بالاست. سرعت تحویل ازآن بدتر است. بنابراین به یک سری جزییات توجه نمی شود. اما درسینما فرق می کند و کنکاش و مطالعات دقیق تری را می طلبد.
به نظر می آید علاقه شخصی خودتان بیشتر به دوبله آثار مستند است؟
بله. از این کار لذت می برم وبه هنگام دوبله آثار مستند آرامش بیشتری دارم.
گفت و گو با مرتضی احمدی
حیف از ایران!
مرتضی احمدی 1303. بازیگر سینما و تلویزیون و گوینده و خواننده است. احمدی در ۱۳۰۳ در جنوب تهران از خانوادهای با اصلیت تفرشی به دنیا آمد. پدرش سقط فروش بود. برای تحصیل ابتدا به مکتب و سپس به دبستان منوچهری در میدان گمرک رفت و بعد از آن به دبیرستان شرف و دبیرستان روشن رفت.در فروردین ۱۳۴۹ احمدی به دعوت علی حاتمی ترانهٔ عنوانبندی فیلم حسن کچل را ضربیخوانی کرد (که به نام روحوضی نیز شناخته میشود). در همین سبک در ۱۳۲۸ پنج صفحهٔ موسیقی برای یک شرکت انگلیسی ضبط کرد. نصیریفر، نویسندهٔ کتاب مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، نوشته است که احمدی بیش از چهارصد ترانهٔ ضربی و صد و پنجاه ترانهٔ فکاهی خوانده است.احمدی در ۹ مرداد ۱۳۳۴ با یکی از همکارانش در راهآهن ازدواج کرد که در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۰ بر اثر سرطان درگذشت. احمدی از این ازدواج یک فرزند دختر (متولد ۱۳۳۷) و یک فرزند پسر (متولد ۱۳۴۰) دارد.
به نظر می رسد علاقه زیادی به فرهنگ و هنر اصیل ایرانی دارید؟
همه آنهایی که قلب شان برای این کشور بزرگ می تپد چنین حسی دارند و می خواهند که مملکت خود را به همان گونه که شایسته واقعی است ببینند نه آنکه بر سرش آمده.من همواره به مرز و میهن خودم عشق می ورزم و بهترین آرزوها را برای این کشور دارم. زیرا ما صدها سال تاریخ را به دنبال خود به یدک می کشیم. چیزی که نسل به نسل به آن خیانت می شود و هر روز شاهد پایمالی آن چه به عمد و چه سهوا هستیم.
علاقه شما به آواز و موسیقی در راستای فعالیت های بازیگری تان شکل گرفت؟
من از زمان های بسیار دور به آواز و موسیقی عشق می ورزیدم و معمولا از مخاطبین این رشته هنری بوده ام. تلاش های زیادی هم برای احیاء برخی از سنت های فراموش شده موسیقی اصیل ایرانی کرده ام که هنوز هم به صورت مستمر ادامه دارد.
آیا این سنت های فراموش شده مربوط به مجموعه تاریخ موسیقی ایرانی است؟
خیر. مهم ترین معضل من اغلب کشف و احیای موسیقی اصیل تهرانی بوده است.موسیقی فولکلوریک ایرانی که در تهران رواج داشته و خود را موظف به این می کردم تا آن را به نسل امروز معرفی کنم. فکر می کنم نسل جدید بسیاری از اتفاقات گذشته را نمی داند و هنوز در رابطه با آنها خام عمل می کند. برای همین تصمیم گرفتم برای درآوردن قسمت هایی از این فرهنگ فراموش شده خود اقدام به جستجو کنم. با منابعی که در این زمینه به دست آوردم یک سری اقداماتی را انجام دادم که به نظرم نیاز به کنکاش بیشتری دارد.
آغاز فعالیت های هنری شما به چه شکلی بود؟
سال 1322 به تئاتر فرهنگ شروع به کار کردم. ابتدا برایم بسیار سخت و طاقت فرسا بود ولی علاقه من به این کار و سماجت در تمرینات مختلف در نهایت نتیجه داد. آن زمان من هیچ گونه حمایتی هم نداشتم و این قسمت برایم از همه سنگین تر بود.
از همان ابتدا به بازیگری تئاتر پرداختید؟
تقریبا. در تئاتر فرهنگ برای اجرای پیش پرده خوانی تست دادم و قبول شدم. یادم می آید که آن دوره همه مرا مسخره می کردند و تاکید داشتند که نمی توانم این کار را به نتیجه برسانم ولی با لطف خدا و سخت کاری خودم را به آنها ثابت کردم.
صدای شما در موفقیت های بازیگری تان چقدر تاثیر گذاشت؟
خوب یادم است که بعد از قبولی در تئاتر فرهنگ فکر خواندن دوباره ترانه های کوچه باغی به سرم زد. مدت ها بود به این قضیه فکر می کردم که فرصت مناسبی را به وجود بیاورم. حالا با استخدام در این تئاتر بهترین موقعیت گیرم آمده بود و می توانستم آن را آزمایش کنم. بعد از تحقیقات لازم آن را نزد مدیر تئاتر فرهنگ اجرا کردم و این یکی از برنامه های آن تئاتر در هر شب شد.
در جایی خوانده بودم که این کار شما تاثیر زیادی را بر اهالی موسیقی آن دوره گذاشته بود.
بله.خوب یادم می آید که خواننده گان و موسیقی دانان از این کار الهام گرفته و کسانی که تا آن زمان در مجالس رسمی و کنسرت ها از این نوع آوازها را اجرا نمی کردند، به آن روی آوردند.
در زمینه موسیقی کتاب هم چاپ کرده اید؟
بله. اینها یک زمانی معضل من بودند و البته هنوز هم. انرژی لازم را برای تحقیقات و چاپ کتاب ها داشتم. در زمینه های ضربی خوانی و فرهنگ کوچه و بازار و زبان تهرانی کتاب هایی دارم. “فرهنگ بروبچه های تهرون” و زندگینامه خودم به اسم “من و زندگی”.
خودتان مایلید شما را به چه شغلی بشناسیم؟
اصلا اینها برای من مهم نیست. شغلی که مردم آن مردم باید مرا با آن بشناسند اصلا ارزشی ندارد. این فرهنگ و ملیت ایرانی است که مردم باید آن را بشناسند. اینکه واقعاً ما به چه سمتی درحال حرکتیم؟ آیا جایگاه ما در دنیا این است که هستیم. می خواهم که مردم تاریخ خود و شهرشان را مطالعه کنند و همچون یک کاوشگر ندانسته های فولکلوریک منطقه خود را دریابند. تهرانی ها، شمالی ها، جنوبی ها…این که واقعاً چرا تهرانی که زمانی در شهریور ماه سال 1320چهارصدهزار نفر جمعیت داشته امروزه به این شکل درآمده که هیچ کس کسی را نمی شناسد و هر روز بار ترافیکی آن بیشتر و بیشتر می شود.
به نظر برای فرهنگ و قومیت تهرانی بسیار نگرانید؟
بله که نگرانم. در این تهرانی که وجود آمده دیگر آثاری از تهران واقعی را به زحمت می توان دید.دروازه های بزرگ و با عظمت این شهر،تئاترها و کنسرت های باشکوه و لهجه ها و رفتارهای یک تهرانی اصیل کم کم درحال انقراض است.حیف که اینطور است و هیچ کسی هم نمی تواند یا نمی خواهد این کار را سر و سامان دهد. هر کسی برای شهر خود در تلاش است و برای آبادانی آن می کوشد. شما اگر به یکی از شهرهای جنوبی کشور بروید و بخواهید که انبوه سازی انجام دهید و با هجوم فرهنگی خود زندگی آنها را تحت تاثیر قرار دهید مطمئن باشید که با عکس العمل مردمان بومی آنجا قرار خواهید گرفت.نه تنها در جنوب که همه جای ایران و اصلا دنیا همین است. اما واقعاً با دیدن این روزهای تهران چیزی جز افسوس نمی توان خورد.
و در آخر؟
فکر می کنم این روزها رسالت هنرمندان ما درقبال مردم بسیار سنگین ترشده است به دلیل اینکه اجتماع ما روزهای سختی را پشت سر می گذراند.گرفتاری های معیشتی مردم فاصله ها را از یکدیگر دوچندان می کند و عواطف ایرانی های میهمان نواز را تحت تاثیر خود قرار می دهد.باید کمی صبورتر وبا تامل تر پیش رفت و قدر لحظه ها و امیدها را دانست.