گزارش یک شکست

نویسنده

فرید مهرگان

اگر به قم سفر کرده باشید، هنگام نزدیک شدن به شهر از سمت آزاد راه تهران، ساختمان بلندی را کنار بزرگراه و در حاشیه ی شمال شرقی شهر دیده اید. بنایی که به شهادت تابلوی نصب شده بر سردرش، حداقل زمانی متعلق به یک بیمارستان بوده است. بیمارستانی که در گذشته ی نه چندان دور رونقی رشک انگیز داشت، اما اکنون در کنار قم ساکت و مهجور افتاده و تاوان تجربه ای شکست خورده از پرشمار تجارب ظاهربینانه ی به رنگ شرع خواستن همه چیز را می پردازد!

بیمارستان شهید بهشتی در اواسط دهه ی شصت به مجموعه ی درمان قم پیوست و مطابق روال مالوف در نامگذاری، نام یکی از روحانیون پیشتاز در اسلام سیاسی را که جان در این راه گذاشته بود، برایش برگزیدند. با این همه بخش اعظم فعالیتهای مربوط به احداث بیمارستان در دوران پهلوی و پیش از انقلاب به انجام رسیده بود.

این بیمارستان در هنگام آغاز به کار مرکزی مدرن با سی هزار متر زیربنا و گنجایش هفتصد تخت درمانی بود. سایر مراکز درمانی قم در آن زمان، همگی قدیمی و فرسوده بودند و تکافوی نیازهای رو به افزایش بیماران شهر و روستاهای اطراف را نمی کردند، لذا شروع به کار مرکز مدرنی که به تنهایی بیش از همه ی آنها، گنجایش داشت، گام مهمی در حل مشکلات قدیمی شهر در بخش درمان، شمرده می شد.

اداره ی آن اما هیچ گاه به شبکه ی رسمی بهداشت و درمان قم که بجز بیمارستان خصوصی آیت الله گلپایگانی، کنترل بقیه ی مراکز بیمارستانی شهر را در دست داشت، سپرده نشد. در آن ایام بنیاد شهید انقلاب اسلامی تحت ریاست مهدی کروبی رییس وقت مجلس شورا در اوج قدرت بود و اقدامات همسر وی حاجیه خانم کروبی در بخش پزشکی بنیاد که با پرداخت یارانه، بیمارستانهایی معظم را با خدماتی مدرن و کیفیتی خوب اما ارزانقیمت برای عموم اداره می کرد، تجربه ای نسبتاً موفق ارزیابی شده بود. چنین شد که بیمارستان مزبور نیز به همین راه رفت و بزودی در هیئت یک بیمارستان عمومی کامل، اصلیترین ارائه دهنده ی خدمات درمانی در منطقه شد.

آن ایام را می توان روزهای خوش بیمارستان بهشتی و مردم قم که سال ها در انتظار افتتاح آن بودند، شمرد. اقشار کم درآمد شهر برای نخستین بار دریافت خدمات درمانی مطلوب بدون تحقیر و پایمال شدن عزت و مناعت شان را در این بیمارستان تجربه می کردند. ارائه ی رایگان خدمات درمانی تخصصی به بیمه شده ها و دریافت کسری از تعرفه ی خدمات درمانی مصوب دولت از سایرین باعث استقبال مردم شده و ظرف مدتی کوتاه بیمارستان را به حداکثر ظرفیت سرویس دهی رساند.

این روزگار رونق اما چندان دیر نپایید. اواخر بهار 68 واقعه ی وفات آیت الله خمینی بنیانگزار جمهوری اسلامی رخ داد. عصر پس از آیت الله خمینی در حیات جمهوری اسلامی آغاز شده بود و این رخدادهای عرصه ی سیاست بود که ظرف سالهای آینده سرنوشت مجموعه ی درمان قم و بیمارستان بهشتی را رقم می زد.

یکی دو سالی از شروع دهه ی هفتاد نگذشته بود که روحانیون قم در ادامه ی مطالبات دامنه دار خویش از رهبر جدید، طرحی را روی میز گذاشتند که ثمراتش بعدها خود آنان را هم واداشت که دامن کشان از معرکه بگریزند. طراحان بر آن بودند که زنان مومنه در سراسر کشور و بویژه در دارالمومنین قم از آن که ناچارند در هنگام بیماری به پزشکان غیر همجنس مراجعه کنند، در عذابند و نیازهای جامعه ی اسلامی اقتضا میکند که به فوریت دانشگاهی تاسیس شود و به تربیت کادر درمانی همجنس برای پاسخ به این نیاز همت گمارد! در آن ایام البته گوش طراحان بر گلایه های جامعه ی پزشکی که طرح های اینچنینی را وهن شان و منزلت طب و فرو کاستن رابطه ی طبیب و بیمار به یک هم نشینی مفسده برانگیز می شمردند، بسته بود و استدلال هایی از این دست که جداسازی مورد نظر نه در تاریخ طب سابقه داشته است و نه در سیره ی پیامبر اسلام و امامان شیعه، خریداری نداشت! واقعیت این بود که طراحان در اختیار داشتن و اداره ی دانشگاه علوم پزشکی را به هر دلیل جذاب و هیجان انگیز یافته بودند و اراده شان بر عملی کردن این خواست قرار گرفته بود. چنین بود که روحانیت شیفته ی خدمت قم که در این راه هیچ آداب و ترتیبی را هم برنمی تابید با عنایات رهبری قدم در راه تاسیس “دانشگاه علوم پزشکی فاطمیه” گذاشت. دانشگاهی که مقرر بود، اعضاء هیئت علمی، کادر اداری و سایر کارکنان آن از میان خواهران مومنه ی مقید به حجاب برتر گزینش شوند و دانشجویانش نیز برای احراز همین صفات پس از گزینش علمی در کنکور از صافی مصاحبه و تحقیقات برای تعیین صلاحیت بگذرند تا در فضایی معنوی به دور از معاشرت های گناه آلود به آموختن توامان پزشکی و احکام شارع مقدس بپردازند.

طرح تاسیس دانشگاه علوم پزشکی فاطمیه به سرعت مورد موافقت رهبری قرار گرفت و به فرمان ایشان هیئت امنای دانشگاه متشکل از چند روحانی متنفذ منصوب شدند و دولت نیز موظف به حداکثر همکاری با این مجموعه گردید. اعطای قطعه زمین بزرگی در جنوب غربی قم و تخصیص اعتبارات کلان دولتی برای ساخت پردیس دانشگاه و همچنین صدور فوری همه ی مجوزهای لازم بخش کوچکتر همکاری دولت با تشکیلاتی بود که عملاً خصوصی محسوب می شد. اما بخشش سخاوتمندانه تر هنوز در راه بود. دانشگاه تازه تاسیس نیازمند بیمارستانی برای آموزش بالینی دانشجویان خود بود و بر کدام بیمارستان بهتر از بهشتی می توانست انگشت نهد؟ اینگونه بود که فعالترین و مدرن ترین مرکز درمانی قم نیز به دانشگاه علوم پزشکی فاطمیه هدیه شد تا تبدیل به مرکز آموزشی درمانی ویژه ی بانوان شود.

ایام رونق بیمارستان ناگهان به سر آمده بود. اغلب پرسنل مذکر و کادر درمانی بیمارستان به سرعت اخراج و برخورد با اعتراضات برخی از آنان نیز به وزارت اطلاعات و زندان اوین محول شد. در دوره ی جدید مقرر بود که فقط پزشکان، کادر درمانی و کارکنان زن آنهم پس از تایید صلاحیتهای اخلاقی و عقیدتی در بیمارستان شاغل باشند و تنها به مراجعین و بیماران زن سرویس داده شود. گردانندگان پنهان نمی کردند که طرح تبدیل بیمارستان بهشتی را به مرکز درمانی منحصر به فردی که در آن جداسازی جنسیتی به معنای مطلق رعایت شده، در سر دارند و منتظر سرازیر شدن خیل مرضات مومنه از سراسر جهان اسلام به این الگوی تمام و کمال اسلام فقاهتی بودند. اما آنچه در عمل روی داد، خلاف انتظار آنان بود. استقبال مردم از این طرح ناامید کننده و روند مراجعه ی بیماران روز به روز رو به کاهش بود تا بدانجا که بیمارستان در اغلب اوقات با کمتر از ده درصد از ظرفیتش که آن هم به بخش زنان و زایمان محدود می شد، مشغول سرویس دهی بود. در این شرایط آماده ی سرویس نگه داشتن تعداد زیادی تخت درمانی همیشه خالی هزینه ی گزافی بر بیمارستان تحمیل می کرد، و لذا گردانندگان چاره ی کار را در حذف و ادغام بخشها و کاستن مکرر از تعداد تختهای فعال دیدند و ادامه ی این روند سرانجام بهشتی را با ساختمان عظیم و تاسیسات گسترده اش، به مرکزی کوچک و محقر بدل کرد. طنز روزگار بود که با رسیدن دانشجویان دانشگاه فاطمیه به مقطع بالینی، آنها با مشکل کمبود شدید بیمار مواجه بودند. این مشکل چنان حاد و لاینحل بود که مسئولان وقت دانشگاه را ناچار به اتخاذ تصمیمی غریب اما اجباری کرد. آنان از خیر جداسازی جنسیتی که انگیزه و هدف انحصاری و اولیه تاسیس دانشگاه فاطمیه اعلام شده بود، گذشتند و دست به دامان شبکه ی دولتی بهداشت و درمان قم شدند تا بیمارستانهای غیر آموزشی دولتی قم دانشجویان دانشگاه را بپذیرند و آموزش بالینی آنها را عهده دار شوند. با تثبیت این روند، طرح “آموزش پزشکی همگن” به دست فراموشی سپرده شد و فاطمیه نیز به عنوان دانشگاهی که فقط دانشجوی دختر می پذیرفت و خصوصی بودنش مانعی در جهت استفاده ی مستمر از اعتبارات دولتی محسوب نمی شد، به کار خویش ادامه داد. بیمارستان بهشتی نیز کاملاً از مجموعه ی درمان شهر حذف شده و به آرامی به سوی متروکه شدن پیش رفت.

دهه هفتاد رو به پایان بود. بیش از دو سال از انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری با رای مردم در دوم خرداد 76 می گذشت و اکنون دولت اصلاحات بر سر کار آمده بود. فضای رسانه ای کشور به نحو محسوسی بازتر از گذشته و شرایط برای حرکتهای دانشجویی مساعد بود. در چنین فضایی بود که ناگهان تشت دانشگاه علوم پزشکی فاطمیه با سر و صدای فراوان از بام افتاد. پرده ها کنار رفتند و وضعیت نابسامان فاطمیه در معرض دید همگان قرار گرفت. دانشجویان دانشگاه که بیانیه هایشان می گفت از سالها محدودیت و تحمیل به تنگ آمده اند، در اعتراض به عملکرد مدیریت و هیئت امنای دانشگاه در ایجاد وضعیت نابسامان آموزشی، تحمیل محدودیتهای تنگ نظرانه و سلایق شخصی، دست به تحصنی گسترده و دنباله دار در دانشگاه زدند. در ابتدای تحصن دانشجویان، دکتر محمد فرهادی وزیر وقت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از بیم نارضایتی علمای قم حتی از پذیرفتن نمایندگان دانشجویان متحصن خودداری کرد، اما حرکت اعتراضی دانشجویان علیرغم بی توجهی دولت اصلاحات، ادامه یافت و منجر به تعطیل کامل فعالیت های آموزشی دانشگاه شد. ادامه ی اعتراضات و تحصن دانشجویان باعث شد که اندک اندک ابعاد جدیدی از مشکلات گسترده ی فاطمیه روشن شود. بزودی فاش شد که کارمندان آن دانشگاه و بویژه پرسنل بیمارستان بهشتی ماه هاست که حقوق نگرفته اند و دانشگاه علیرغم دریافت شهریه از دانشجویان و استفاده گسترده از اعتبارات دولتی به شدت مقروض است. روشن نبود که اعتبارات هنگفت در اختیار مسئولان دانشگاه کجا رفته و چگونه هزینه شده است. اعتراضات دانشجویی تا مدتها ادامه یافت و در نتیجه ی آن رییس وقت دانشگاه کنار رفته، ریاست جدیدی برای دانشگاه منصوب گردید.

دهه ی هشتاد با آغاز به کار مجلس ششم و همزمان با آن قلع و قمع وسیع مطبوعات توسط قوه ی قضاییه آغاز شده بود. در فاطمیه اعتراضات دانشجویی به آرامی فروکش کرد اما تعطیل فعالیت های آموزشی دانشگاه کماکان ادامه داشت. مشکلات مالی و اجرایی فاطمیه کماکان لاینحل مانده بود و دیگر امکان استفاده گسترده از اعتبارات دولتی هم میسر نبود. اکنون اندک اندک روشن شده بود که گردانندگان فاطمیه خود ترجیح می دهند که دامن کشان از تبعات آنچه در این معرکه کرده اند، بگریزند و تنها به دنبال در بردن آبروی خود از این مخمصه هستند. چنین شد که چندی بعد وزارت بهداشت که همواره از بیم درگیر شدن با روحانیت متنفذ قم کوشیده بود، فاصله ی خود را با این داستان حفظ کند، بالاخره با اطمینان از این که آنچه می کند، چندان اعتراضی در قم برنخواهد انگیخت، از طریق شورای گسترش آموزش پزشکی، رای به انحلال دانشگاه موسوم به علوم پزشکی فاطمیه و تقسیم دانشجویانش بین سایر دانشگاه های علوم پزشکی داد و بدین شکل پرونده ی طرح موسوم به “آموزش پزشکی همگن” که ارائه دهندگانش آن را الگویی برای همه ی ممالک اسلامی، اعلام می کردند، با بایگانی شدن الگوی مربوطه مختومه شد.

با انحلال فاطمیه نگاه ها متوجه ماترک آن شد. پردیس دانشگاه که در زمین واگذار شده توسط دولت و با اختصاص اعتبارات دولتی ساخته شده بود، می توانست مشکل فقدان ساختمان مناسب برای دانشکده های پزشکی، پرستاری و بهداشت را در دانشگاه دولتی علوم پزشکی قم حل کند. لذا واگذاری آن به مجموعه ی آموزش پزشکی استان توسط مسئولان وقت بهداشت و درمان قم که این امر را تادیه بخش کوچکی از دیون فاطمیه به مجموعه ی بهداشت و درمان استان می شمردند، پیگیری می شد. اما چنین امری هرگز محقق نشد و پردیس دانشگاه توسط مسئولان فاطمیه به سپاه پاسداران واگذار شد تا به عنوان پادگان آموزشی مورد استفاده قرار گیرد. قیمت در این معامله هرگز حتی برای مسئولان بلندپایه استان، فاش نشد. کسی را هم در قم سر آن نبود که متعرض معامله ای شود که یک سوی آن روحانیت و طرف دیگرش سپاه بود. این داستان نیز دیگر هرگز پیگیری نشد.

اما بزرگترین مرکز درمانی استان، یعنی بیمارستان بهشتی سرنوشت دیگری داشت. گردانندگان فاطمیه خود را مالک بیمارستان می دانستند و حتی در مقطعی از تصمیم آنان به تغییر کاربری بیمارستان و فروشش به بخش خصوصی خبر می رسید. اما دولت معتقد بود که واگذاری بیمارستانی که تماماً با اعتبارات ملی ساخته شده به هیئت امنای دانشگاه به معنای انتقال مالکیت آن نبوده است و حال که دیگر دانشگاهی در میان نیست، بیمارستان بایستی هر چه زودتر به مجموعه ی درمان شهر بازگردد، اما روشن بود که گردانندگان فاطمیه بیمارستان بهشتی را بدون دریافت مبالغی هنگفت به دولت باز پس نخواهند داد. در این شرایط بود که موضوع بازگشت این بیمارستان به مجموعه ی بهداشت و درمان استان، مورد توجه مجلس اصلاحات قرار گرفت و مجلس نیز بازگرداندن بیمارستان به دولت را تصویب کرد، اما چنان که انتظار می رفت با دخالت شورای نگهبان به نفع هم صنفان قمی مصوبه ی مجلس وتو شد و نهایتاً موضوع برای تعیین تکلیف نهایی به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع شد و سرانجام در سال 82 مجمع تشخیص مصلحت مصوب نمود که با پرداخت مبلغ 40 میلیارد ریال از صندوق دولت به مسئولان فاطمیه بیمارستان مزبور به مجموعه ی درمان استان قم بازگردد.

اجرای مصوبه ی مجمع تشخیص مصلحت نزدیک به دو سال زمان برد و سرانجام در اوائل سال 84 بود که ساختمان متروکه، تخریب شده و خالی از تجهیزات بیمارستان به مجموعه ی رسمی بهداشت و درمان استان تحویل شد. بررسی های اولیه نشان می داد که کلیه ی تجهیزات بیمارستان حتی بخشی از تجهیزات که بردن آنها مستلزم تخریب بوده است، تخلیه شده و زیرساخت ها و تاسیسات بیمارستان نیز به نحو گسترده ای تخریب گردیده اند. برآوردها از نیاز به بودجه ای چند ده میلیاردی جهت بازسازی و تجهیز مجدد بیمارستان و بازگرداندن آن به سطح سرویس دهی پیشین حکایت داشتند، چنان که پس از گذشت دو سال از بازگشت به تشکیلات رسمی بهداشت و درمان استان و صرف بیش از 35 میلیارد ریال اعتبار، بیمارستان بهشتی هنوز بازگشایی و آماده ی سرویس دهی مجدد نشده است. اکنون با نگاهی به آنچه گذشته است، ارزیابی عملکرد فقهای حاکم در دخالت در حوزه ی درمان و آموزش پزشکی و درک تبعات این عملکرد آسان تر است. طراحان این طرح مسلماً هنوز بر صحت و ضرورت آنچه کرده اند، مهر تایید می زنند و توطئه ی خناسان و دستهای مرموز دشمنان اسلام را عامل شکست طرح خود می شمارند. در مقابل، تهیه ی سیاهه ای از خسارات و هزینه هایی که این طرح و تبعاتش بر مردم قم و مجموعه ی بهداشت و درمان استان تحمیل کرده است، نیز مشکل نیست. اما تهیه چنین سیاهه ای فعلاً به کار کسی نمی آید. زیرا پاسخگویی در برابر عملکرد در ایران اسلامی روش ناگزیری برای فقهای حاکم نیست.