از هر دری

نویسنده

گزارشی از جشنواره های معتبر جهانی که به رنگ سبز در آمدند

سینمای دنیا همراه سبزهای ایران

شهروز وکیلی

 

به فاصله کوتاهی پس از حوادث خونین تیرماه 88 سینماگران ایرانی حاضر در جشنواره های بین المللی، اعتراض خود به خشونت ها و پشتیبانی از هموطنان ایرانی را به شیوه نمادین ابراز کردند. تابستان، فصل جشنواره های بزرگ است.  تنها در ماه های مرداد  و شهریور، چهار فستیوال رنگ جنبش به خود گرفتند.

 

 

لوکارنو

نخستین بار نوبت سپیده فارسی کارگردان مقیم پاریس بود که در جمع هیات داوران جشنواره لوکارنو در سوییس دستبند های سبز را بر دستان خود و همکارانش بیاویزد. داوران در اغلب جلسات داوری و در طول جشنواره، دستبند ها را به دست داشتند و حتی در مراسم اختتامیه نیز با همین نماد ها به معرفی برگزیدگان پرداختند . وی که پیش از مرداد 88 در جمع هنرمندان ایرانی ساکن فرانسه، کوشیده بود تا در برنامه های اعتراضی مشارکت کند، نشان های رای من کو را به هنرمندانی که ملاقات می کرد نیز هدیه می داد.

مونترال

 پس از آن این جعفر پناهی بود که در مقام ریاست هیات داوران جشنواره مونترال خود و سایر داوران را با شال های سبز آراست تا در مراسم افتتاحیه نگاه رسانه های جهان را به وضعیت ایران معطوف کند. جوان‌های ایرانی هم با رنگ سبزی که به صورتشان زده بودند یا نشانه‌هایی که همراه داشتند، بر شکوه این مراسم افزودند. به گونه ای که رفتن بین این جوان‌ها همه را تحت تأثیر قرار داد. حتی داورها برای معرفی خود روی سن هم با شال سبزی که روی دوش داشتند، حاضر شدند.

ونیز

چند روز پس از لوکارنو، جمع سینماگرانی که با آگاه شدن از دو تجربه قبلی، آماده تر به نظر می رسیدند توانستند بزرگترین اجتماع سینماگران حامی جنبش سبز را تشکیل دهند. از یک سو فیلم مستند روزهای سبز حنا مخملباف، فضا را برای این کار مهیا کرد و از سوی دیگر به جز حنا، شیرین نشاط به همراه تعداد زیادی از بازیگران و عوامل فیلمش - زنان بدون مردان-از جمله شهرنوش پارسی پور، همگی با شال و یا لباس های یکدست سبز روی صحنه آمدند. درخشش هر دو فیلم از دو فیلمساز ایرانی و موفقیت هر دو در این جشنواره توانست توجه بسیاری از رسانه های دنیا را در این قدیمی ترین جشنواره فیلم دنیا جلب کند.

 

سن سباستین

حنا مخملباف با روزهای سبزش مستقیما از ونیز راهی سن سباستین شد تا تماشاگران مشتاق و در جست و جوی تصویری از ایران چند ماه پیش از آن را به تماشای فیلمش دعوت کند. او در این جشنواره هم تنها نبود. به جز او   بهمن قبادی هم  که دیگر مدت هاست با دو فیلم، دو جایزه اصلی و یک بار داوری در این شهر شمالی اسپانیا حق آب و گل پیدا کرده و این بار با گربه های ایرانی به میهمانی مردم باسک رفته بود، به حمایت از جنبش سبز پرداخت. در کنار این دو، محمد رسول اف هم بود که فیلم جدیدش –کشتزارهای سپید- را برای نخستین بار در آنجا رونمایی می کرد. محمد شیروانی و شهرام کریمی نیز در آنجا بودند تا جمع ایرانی ها حسابی جمع باشد. 

به جز رسمی که معمول شده بود با پوشیدن شال سبز و دستبند سبز، این بار پارچه نوشته سبز رنگی را هم با مضمون صلح طلبی فراهم کرده بودند تا سینماگران غیر ایرانی را هم در پشت این پارچه سبز طولانی در کنارخود جای دهند و به طور نمادین همبستگی با مردم ایران را به تصویر بکشند.

 

 

برلین

تابستان گذشت و هر چند حرکت های هر از گاه این چنین ادامه می یافت، اما زمان بعدی برای نخستین جشنواره رده اول، زمستان بود با برلیناله. حنا شال سبز را این بار به دوش داوران جشنواره برلین انداخت تا دوربین های خبری رسانه های طراز اول دنیا بار دیگر شاهد نمایش همبستگی هنرمندان دنیا با ایرانیان باشند. در این جشنواره، جعفر پناهی غایب بزرگ و میهمانی بود که از رفتن به میهمانی بازماند. او، بیشترین نقش را در روند سبز کردن جشنواره ها داشت و حضورش در هر محفل سینمایی می توانست رونق بخش فعالیت هنرمندان ایرانی باشد.

اکنون، تنها یک فستیوال مهم دیگر که در رده ده جشنواره های برتر دنیا باقی مانده تا سبز شود. جشنواره کن که حدود یک ماه قبل از ناآرامی های پس از انتخابات برگزار شده بود، پس از قریب به یک سال، این فرصت را دارد که همچون دیگر رقبای خود، محلی باشد برای جلب نظر سازمان های حقوق بشر و بلند گویی برای رساندن صدای مردم ایران به گوش جهانیان.

اما با روند تخریب و قلع و قمع و توقیف فیلم ها و جلوگیری از روند فیلم سازی مستقل، آیا هنوز فیلم درخور و شایسته ای باقی مانده تا نماینده سینمای ایران در این مهم ترین جشنواره فیلم دنیا باشد؟