دکتر قطب الدین صادقی در این سال ها که کار نمایش کرده کوشیده بیشتر توجه خود را به سوی داستان های ایرانی معطوف دارد و از همین رو در کنار اجراهایی از سوفکل، آنوی و شکسپیر کارهایی را هم از بهرام بیضایی و متون کهن ایرانی اجرا کرده است. نمایش یادگار زریران با همین نگاه اکنون روی صحنه است.
یادگار زریران
نویسنده و کارگردان: قطب الدین صادقی. طراح صحنه: فریبرز قربان زاده. طراح لباس:ادنا زینلیان. موسیقی: احسان تارخ. بازیگران: مصطفی عبداللهی، ناصر آشوری، اشکان جنابی، کاظم هژیرآزاد، اسماعیل بختیاری، عباد نظری، حسین توکلی، خشایار خلیلیان، پیمان قاسمزاده، حسین امیدی، محسن دین محمد، سهیل حسنزاده، کرامت رودساز، علی فرجام فر، رضا مقصودی، بهراد خاکینژاد، علی علیزاده، حمیدرضا محمدی و داریوش حقدوست.
ایران در روزگاری دور کشوری سرسبز است که دشمنان به آن چشم طمع دارند. گروهی از بیگانگان به ایران حمله می کنند و یک سردار ایرانی یک تنه بسیاری از آنها را می کشد. اما خود نیز کشته می شود و تنها فرزندش وظیفه ادامه راه پدر را بر عهده می گیرد. این کودک مجبور می شود از روزگار نوجوانی شمشیر پدر را در دست بگیرد و داستان به ظاهر در 24 ساعت روایتگر زندگی این پسر است. اما در همین زمان پسر بزرگ می شود. او ابتدا به جوانی برازنده و در ادامه به مردی بایسته تبدیل می شود.
کهن الگوهای ایرانی
دکتر قطب الدین صادقی که چند سال پیش نمایش عادل ها کار آلبر کامو را روی صحنه برد نتوانست نمایش دیگری را اجرا کند. او کاری را هم برای جشنواره چند دوره پیش انجام داد که اثری ایرانی نوشته خودش بود ولی این نمایش برای اجرای عمومی توقیف و عملا باعث شد چندین سال صادقی از عالم نمایش دور شود.
صادقی در تمام سال هایی که نمایش اجرا کرده توجهی ویژه به متون کهن ایرانی داشته است و نمایش هایی همانند مویه جم و سحوری کارهایی هستند که هم از منظر تکنیکی پیشنهاد های تازه ای داشتند و هم از نظر متن آثار مستحکمی به شمار می آمدند. یادگار زریران هم نمایشنامه ای بود که صادقی از مدت ها پیش خیال اجرای آن را در سر می پروراند. کاری که به سلحشوری سرداران ایرانی می پردازد و در نهایت تم پاسداری از وطن را بیان می کند.
صادقی در این نمایش داستانی را درباره یکی از سرداران ایرانی به نام زریر روایت می کند که به دست مکر دشمنان کشته می شود.
صادقی برای روایت داستانش و تبدیل متن ادبی به قالبی دراماتیک یکی از قهرمان های اصلی داستان به نام بستور را به عنوان راوی نمایش خود انتخاب می کند. بعد در راستای شخصیت پردازی که از او انجام می دهد تماشاگر را در پی گیری داستان با تفکرات او همراه می سازد. نویسنده دراین شکل روایت کار قابل تاملی انجام می دهد زیرا روایت و شخصیت پردازی در راستای یکدیگر و توامان انجام می گیرد. این عمل تعلیقی را هم برای تماشاگر بوجود می آورد که داستان را با توجه به باستانی بودن آن با علاقه بیشتری دنبال کند.
از سویی دیگر داستان روایتی معکوس دارد. یعنی روایت از انتها به ابتدا سامان می گیرد. این مسئله هم به کارگردان کمک می کند که بخش هایی را که از نظر دراماتیک دارای ارزش هستند به تماشاگر ارئه کرده و قسمت هایی را که فاقد بار لازم برای نمایش هستند را حذف کند.
اما در اجرای تئاتریکال داستان قهرمان و اسطوره ایرانی هم صادقی تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا بتواند از اجزایی تصویری برای داستان خود بهره گیرد. از همین رو از عمق میدان سالن چهارسو حداکثر استفاده را انجام می دهد. او فضا را تقریبا تهی می کند تا بتواند خیل بسیار بازیگران خود را در قالب نیرو های نظامی دوست و دشمن در آن جای دهد. تمام صف آرایی هایی که صورت می گیرد با توجه به فضای تئاتری قابل باور و با شکوه است.
از سوی دیگر شیوه اجرایی کهن نمایش او را یاری رسانده تا بتواند به ایجاد فضایی همخوان با کلیت کار دست یابد. نحوه ادای جملات توسط بازیگران نیز به این باور پذیری کمکی بسیار می کند.
البته توسل به فضایی کهن از سویی دیگر می تواند از نظر ریتم به ملال تماشاگر بینجامد. زیرا تماشاگر امروز با توجه به اجرای نمایش هایی با زبان معاصر و آمیخته به طنز چندان عادت رو یارویی با نمایش های کهن را ندارد. اما صادقی این نقصان احتمالی را با تصویر سازی های دقیق و عدم تکرار و کش دادن صحنه ها جبران می کند.
صادقی در این سال ها که به مدد نوع نگرش وزارت ارشاد مبنی بر مذهبی کردن نمایش بسیار کوشیده تا درامی را روی صحنه خلق کند که مبنا و معیار آن داستانی ایرانی است. داستانی که سعی دارد تا حس کشور دوستی را در مخاطبانش تقویت کند. سردار ایرانی می میرد اما فرزندش پرچم او را در دست می گیرد تا این آب و خاک به یغما نرود. از این رو کار این کارگردان قابل تامل و دوست داشتنی است.