حسین احمدی نژاد هم ترمز را کند

نویسنده

ahmadi_b.jpg

 

مریم کاشانی

محمود احمدی نژاد بالاخره همان سیاستی در پیش گرفت که روزگاری حسین شریعتمداری آن را اعلام کرده بود: کندن ترمز و راندن در جاده ای یک طرفه. سیاست شریعتمداری، به تعطیل فله ای مطبوعات و سرکوب نهادهای مدنی ختم شد؛ با سیاست محمود احمدی نژاد به کجا می رسیم؟

محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی در همایشی در ستاد فرماندهی نیروی انتظامی با اشاره به اینکه “سیاست های هسته ای ایران توسط رهبری ایران تدوین شده” خبر داد که: “این قطار در حال حرکت است و ترمز و دنده عقب ندارد، چون ما ترمز و دنده عقب را کنده و دور انداخته ایم.”

او در عین حال حرف آخر را هم زد؛ همان حرفی که غرب بدان نیاز بسیار دارد: “آقای احمدی نژاد دستیابی به فن آوری هسته ای را تنها دسترسی به یک دانش و فن نخواند بلکه آن را رویارویی دنیای استکبار با توانمندی انقلاب ایران دانست” و آن هم درست موقعی که محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق اظهار امیدواری می کرد که: “مسئله هسته ای ایران با تدبیر پیگیری و حل شود و بحران جدیدی در منطقه به وجود نیاید چون هر بحرانی به ضرر خاورمیانه، ایران و آمریکا خواهد بود”.

بحرانی که بسیاری دیگر نیز برآن توافق دارند: “غنی‌‏سازی اورانیوم در شرایط کنونی در راستای منافع ملی ما نیست و اگر کار به جایی برسد که در قطعنامه بعدی تحریم خرید نفت از ایران مطرح شود، با توجه به اینکه 80 درصد بودجه کشور از نفت است، چه کار می‌‏توانیم انجام دهیم؟ آیا با انرژی هسته‌‏ای می‌‏توانیم 80 درصد بودجه‌‏ای که نداریم را تامین کنیم؟”[ابراهیم یزدی]

و همچنین: “ما همیشه بهره‌مندی از سلاح هسته‌ای را، آن هم پس از پایان دوران جنگ سرد و تک‌قطبی شدن جهان، برای کشوری نظیر ایران اسلامی، با حساس‌ترین موقعیت ژئوپلتیک، دخایر عظیم انرژی و حساسیت‌های زیاد نسبت به حکومت آن، نه تنها بازدارنده تهدیدات ندانسته‌ایم، بلکه وجود این سلاح‌ها را تهدیدی جدی برای منافع و امنیت ملی ارزیابی کرده و مقایسه شرایط، موقعیت و حساسیت‌ها علیه خود را با کشورهایی نظیر هند، پاکستان و حتی کره شمالی که دارای سلاح هسته‌ای هستند، قیاسی مع‌الفارق می‌دانیم”.[از بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی]

و: “به صراحت وقاطعیت می گویم که با از تعلیق به در آمدن فعالیتهای هسته ای ایران اقتصاد کشور به تعلیق در آمده وروز به روز دامنه این تعلیق عمیق تر ووسیع تر می شود و با اجرای قطعنامه اخیر در تحریم اقتصادی ایران قطعا اقتصاد کشور روزهای سختی را در پیش رو خواهد داشت.”[رجبعلی مزروعی]

روزهای سختی که در بیانیه جبهه مشارکت اسلامی بدینگونه بدان اشاره رفته است: “اعمال هر گونه روش‌های ماجراجویانه یا تقابل جویانه می‌تواند آثار پیش‌بینی ناشده و خسارت باری را متوجه کشورمان سازد که نتایج قهری آن عقب ماندگی از روند توسعه، تشدید فقر، اوج‌گیری ناهنجاری‌های اجتماعی، فرار مغزها و سرمایه‌ها، توقف رشد علمی و صنعتی و… خواهد بود. از همه اینها گذشته به طور جدی باید نگران تهدیدهایی باشیم که منافع ملی و تمامیت ارضی کشور را هدف قرار می‌دهد، و کاری نشود که بتواند به عنوان ابزاری مورد سوء استفاده قدرت‌های خارجی قرار گیرد. این دورنما هر ایرانی دلسوز و هر مسلمان وابسته به انقلاب و علاقه‌مند به نظام و جمهوری اسلامی ایران را به فکر وا می‌دارد تا برای تأمین منافع ملی و امنیت کشور و آینده میهن خود چاره‌اندیشی نماید.”

همان سخنی که “سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی” هم آن را تکرار کرده است: “آنچه در مدت یک سال و نیم اخیر گذشت نشان می دهد سیاستهای نادرست دولت نهم نه تنها منافع ملی و تمامیت ارضی را به خطر افکنده و کشور را در آستانه برخورد و انزوای بین المللی قرار داده و حتی حق ملت در استفاده از انرژی هسته ای نیز آسیب دیده، بلکه سایر حقوق مسلم مردم مانند آرامش، آزادی بیان، امنیت روانی، رفاه، استقلال، وغرور ملی را نیز در آستانه خطر قرار داده است! در چنین شرایطی لازم است شخص رییس جمهور، دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئولان پرونده هسته ای، در برابر ملت شریف ایران پاسخگوی دستاوردهای سیاستهای رنگارنگ خود از قبیل نگاه به شرق، عقد قراردادهای کلان اقتصادی با کشورهای فاقد فناوری پیشرفته مانند چین و روسیه که به واقع می توان آن را استراتژی «دادن مروارید و گرفتن آب نبات» نامید، باشند؛ به راستی این سیاستها چه نتیجه ای جز انزوای بیشتر ایران و فروش منابع ملی به ثمن بخس در پی داشته است؟”

سیاستی که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم بر آن انگشت گذاشته است: “ملت بزرگوار ایران باید بداند با داشتن راکتورهای موجود هسته‌ای در تهران و اصفهان، کشور ما قادر به تأمین کلیة نیازهای هسته‌ای پزشکی، کشاورزی و … هست و تمامی بحث‌های مربوط به غنی‌سازی و غیره مربوط به تأمین سوخت هسته‌ای برای نیروگاه است. از این رو ما همیشه بر این باور بوده‌ایم که حاکمان اجازه ندارند برای دفاع از حقی که حداکثر ما را به تأمین سوخت یک نیروگاه نیمه تمام هسته‌ای با زمان اتمام نامشخص، قادر خواهد ساخت، بدون آگاه کردن ملت از میزان تأثیر این «حق مسلم» در زندگی و سرنوشتشان، منافع و امنیت ملی آنان را به خطر اندازند”.

در فضای سانسور زده ایران، دلسوزان از این سخنان، کم و بیش گفته اند. سخنانی که عطاء اله مهاجرانی، چنین خلاصه اش کرده است: “حرف‌ها و حرکت‌های احساسی و هیجان‌زده در اقتصاد، بحران اقتصادی می‌آفریند و در قلمروی سیاست خارجی، بحران امنیتی. کشوری که پرونده بسیار حساس و سرنوشت‌ساز هسته‌ای را در پیش دارد مثل کسی است که یک گلدان قیمتی عتیقه را در آغوش گرفته و می‌خواهد از گردنه‌ای بگذرد. چنین کسی که نمی‌تواند با آزمون و خطا گام بردارد باید ببیند در این راه چه کسانی آشنایی بیشتری دارند و می‌توانند در این لحظات تعیین‌کننده، دشواری را آسان کنند. اگر او را دشنام هم بدهند نباید لحظه‌ای از گلدان سرامیکش غافل شود.”

اما متخصصان کندن ترمز را گوش به این حرف ها نیست.آنها راه سخن بر دوست که هیچ، بر ملت هم بسته اند: “من- احمد شیرزاد- به عنوان یک مخلص کوچک مردم ایران، به عنوان یک شهروند ساده که در این کشور حق دارم بدانم چه چیزی برای ما مردم ایران می‏ارزد و به عنوان یک دانشگاهی معمولی که یاد گرفته در قضاوتهای علمی با سبک و سنگین کردن استلال‏ها نتیجه‏گیری کند، از رییس‏جمهور محترم دعوت می‏کنم که دریک مناظره آزاد تلویزیونی دلایل سنجیده خود را در ارزشیابی میزان مفید بودن انرژی هسته‏ای- در حدی که ارزش داشته باشد که تا ده سال همه چیز را به خاطر آن تعطیل کنیم- عرضه کنند و به این شهروند ایرانی نیز اجازه دهند آنچه در تردید نسبت به این ادعای بزرگ به ذهنش می‏رسد و از واقعیت‏های موجود نتیجه می‏گیرد را مطرح کند. شاید با جوابگویی به این ایرادها و تردیدها ما هم بتوانیم با همان قاطعیتی که آقای رییس‏جمهور در هر کوی و برزن از واجب بودن انرژی هسته‏ای برای منافع مردم ایران صحبت می‏کنند، حرف بزنیم و به کمک ایشان بیاییم”.

سخنی و دعوتی که بدون شک نه شنیده خواهد شد و نه اجابت.وقتی ترمز بریدگان نمی بینند که “نشست کشورهای اسلامی در پاکستان بدون دعوت از ایران” بر پا می شود و نمی خوانند که “وزیر خارجه پاکستان نیز در بیانیه ای که شنبه منتشر شد محورهای این رهیافت را که قرار است در نشست اسلام آباد مورد بررسی قرار گیرد تلاش جمعی و اتحاد برای حل منازعات منطقه ای به منظور مقابله با رشد فزاینده افراطی گری و تروریسم عنوان کرد” چگونه می توان انتظار داشت حرف سیمور هرش را بپذیرند که: “ آمریکا درباره نگرانی‌‏های خود در مورد فعالیت‌‏های خاص دولت ایران بسیار شفاف بوده است و رییس‌‏جمهور بوش بارها تکرار کرده است آمریکا قصد دارد با متحدان خود در منطقه برای بررسی این نگرانی‌‏ها از طریق تلاش‌‏های دیپلماتیک فعالیت کند”.


آن هم در حالیکه “دولت بوش اطلاعاتی از اسرائیل دریافت کرده است مبنی بر اینکه ایران دارای موشک‌‏های قاره‌‏پیما است که قادر به حمل کلاهک‌‏های متعدد کوچک هستند و می‌‏توانند به اروپا اصابت کنند.”

به واقع که “ملتی که شطرنج را 1500 سال پیش اختراع کرده دریغ است مسوولا‌نش به حرکتی دست بزنند که گویی دو حرکت بعد را نمی‌توانند پیش‌بینی کنند”.[مهاجرانی]

اما با این ترمز بریدگان شاید لازم باشد آقای مهاجرانی در نوشته بعدی خود اندرباب ارتباط شطرنج و ترمز سخن بگوید.