تایید حکم پالیزدار در دادگاه تجدیدنظر بهانهای شد تا مجددا به سراغ عباس پالیزدار بروم و پرسشهائی را مطرح کنم. وی در این مصاحبه عباس پالیزدار به اتفاق هادی ارمغان وکیل مدافع خود حضور یافت . بر اساس حکم دادگاه تجدید نظر عباس پالیزدار، از اتهام اقدام علیه امنیت کشور تبرئه شد، اما در مورد اتهامات دیگر که عبارت بودند از افشای اسناد محرمانه و خیانت در امانت و افترا، محکوم گشت. بنابراین محکومیت وی از 10 سال، به شش سال کاهش یافت.”
وی در معرفی خود میگوید: “عباس پالیزدار هستم. در طول دوران دفاع مقدس بیش از 68 ماه را در جبههها حضور داشتم. 65 درصد جانبازی دارم که بنیاد جانبازان لطف کرد و 20 درصد مرا شفا داد و پرونده جانبازی 45 درصدی برایم باز کرد.”
فارغ از اینکه سخنان پالیزدار را قبول داشته باشیم و یا نه، بیان این نکته ضروری است که عباس پالیزدار در طول گفتگویی که با وی داشتیم از اشخاص حقیقی و حقوقی نام برد که بدلیل اینکه اسنادی مبنی بر صحت این مطالب در اختیار نداشتیم، از انتشار اسامی خودداری کرده و به جای آنها … گذاشتهایم. البته افرادی هم هستند که در طول مصاحبه به آنها اشاره شده است که روزنامه سیاست روز آمادگی خود را برای انجام گفتگو و انتشار نظرات آنها و صد البته طرح سوالات متعدد اعلام میکند.
سخنرانیهای بحث برانگیز شما در دانشگاههای مختلف کشور موجب شد تا عباس پالیزدار گمنام به صدر اخبار رسانهها تبدیل شود. در آن هنگام خبرنگاران مختلف از جمله خود من برای یافتن پاسخ این پرسش که پالیزدار کیست با اعضای کمیته تحقیق و تفحص مجلس مانند فاطمه آجرلو نماینده کرج و یا حسن کامران نماینده اصفهان که ریاست کمیته را بر عهده داشت، تماس گرفتند. اما پاسخهای این نمایندگان با ادعاهای شما متناقض بود. به عنوان مثال خانم آجرلو به من گفتند که شما چند روز فقط به عنوان مشاور با کمیته همکاری داشتید و یا آقای کامران اساساً آشنایی و همکاری با شما را منکر شد. اطلاعیه مرکز پژوهشهای مجلس را نیز حتماً به خاطر دارید که در آن احمد توکلی رسماً هرگونه همکاری با شما را تکذیب کرد. سوال نخستم این است که چه زمانی و به چه صورتی و برای انجام چه کاری با مجلس شورای اسلامی همکاری داشتید؟
به دلیل این که مجلس را خانه ملت میدانم همواره تلاش کردم که با مجلس و نمایندگان همکاری داشته باشم و این همکاری از مجلس چهارم آغاز شد. اوج این همکاریها به مجلس هفتم برمیگردد که با توجه به جو حاکم بر خانه ملت، اشتیاق بیشتری برای همکاری با افراد و تیپهای فکری مثل من وجود داشت.
در مجلس هفتم ابتدا برای تحقیق درباره مشکلات صنعت کشور با برخی از نمایندگان مانند خانم آجرلو و آقای کاتوزیان همکاری و جلساتی داشتم که در نهایت منجر به معرفی من به مرکز پژوهشها برای شناسایی گلوگاههای صنعت کشور شد. در آن مقطع با حکم رسمی مرکز پژوهشهای مجلس که به امضای آقای احمد توکلی رسیده بود فعالیت خود را آغاز کردم که اسناد آن موجود است.
همکاری شما با کمیته تحقیق و تفحص از قوه قضائیه چه زمانی و با معرفی کدام نماینده آغاز شد؟
در سال 83 که بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی از سوی مجلس هفتم جدی گرفته شد به دعوت برخی از نمایندگان مانند خانم آجرلو و آقایان کاتوزیان، زاکانی، محمد دهقان، کامران و خیلی از نمایندگان محترم مجلس که خود را در این امر جدی نشان میدادند، جلساتی برگزار کردیم و برخی از آنها خواستند که راههای دستیابی به اطلاعات مفاسد اقتصادی را ارائه کنم.
با توجه به تجربه کاری که داشتم، میدانستم که سرنخهایی از مفاسد اقتصادی در میان پروندههای قوه قضاییه وجود دارد و با جستوجو در میان پروندههای موجود در دستگاه قضایی، میتوان به اطلاعات خوبی در این زمینه دست یافت. لذا پیشنهاد انجام تحقیق و تفحص از قوه قضائیه را به این نمایندگان ارائه دادم.
اگرچه میدانستم طی عمر جمهوری اسلامی کسی تحقیق و تفحص از قوه قضاییه را مطرح نکرده است اما نمایندگان مجلس هفتم که تازه وارد خانه ملت شده بودند، اشتیاق زیادی برای این کار از خود نشان دادند.
به هر حال تدوین طرح تحقیق و تفحص از قوه قضائیه آغاز شد و در تدوین این طرح به نمایندگان کمک کردم تا این که با رأی بالایی در صحن علنی به تصویب رسید.
پس از تصویب این طرح مجدداً نمایندگانی مانند خانم آجرلو و آقایان دهقان و کامران از من دعوت کرده و خودشان اعلام کردند که هیچ کس حاضر نیست دبیری این مجموعه را برعهده گیرد. لذا پیشنهاد کردند که من این کار را قبول کنم. ابتدا به دلیل اینکه تخصص من اقتصاد است و از مسائل حقوقی اطلاع چندانی ندارم، امتناع کردم. لذا در همان جلسه اعلام کردم که من از کسی ترس و واهمهای ندارم ولی برای این کار مناسب نیستم که اعضای هیئت تحقیق و تفحص تأکید کردند اگر یک نفر با شهامت هدایت این مجموعه را برعهده گیرد، ما حقوقدانهایی را به عنوان مشاور به اومعرفی میکنیم تا در کنارش باشند.
لازم است این را هم متذکر شوم که چند ماهی پس از تصویب طرح فوق آقای احمدینژاد با شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی وارد میدان شد و فضای خوبی برای انجام این کار در کشور به وجود آمد. در حقیقت من با فضایی که ایجاد شد، تصور کردم فرصت مناسبی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی است.
البته در جلسهدیگری به خانم آجرلو گفتم، در کارهای قبلی که با معرفی شما با مجلس و مرکز پژوهشها همکاری داشتم، زمانی که مشکلی در کار پیش میآمد، پشت ما را خالی میکردید. مثلاً در طرح شناسایی گلوگاههای صنعت کشور که با دکتر توکلی اختلاف پیدا کردم، هیچ حمایتی از من نشد و حتی پول اجرای آن طرح را نیز شخصاً هزینه کردم. آنجا پول هزینه کردیم اما اینجا بحث جان مطرح است و باید حمایت کامل از این کار شود که ایشان قرآن از کیفش درآورد و گفت من و دیگر نمایندگان حامی تحقیق و تفحص از قوه قضائیه بوده و تا آخر پشت تو هستیم و باید این کار ارزشی که خواسته شهداست، انجام شود.
در آن دوره شایعهای مطرح شد مبنی بر اینکه شما با خانم آجرلو نماینده کرج نسبت فامیلی دارید؟ این شایعات صحت دارد؟
به هیچ عنوان نسبتی با خانم آجرلو ندارم. البته خانواده آجرلو را از زمان جنگ میشناسم و خیلی از بچههای جبهه که با شهید حاجاحمد آجرلو فرمانده سپاه کرج ارتباط داشتند، شیفته اخلاق این شهید بودند. حاجاحمد فرمانده من هم بود. خانم آجرلو برادر دیگری هم داشت که او نیز به فیض شهادت نائل آمد. ضمن اینکه خانم آجرلو یک برادر جانباز دیگر هم دارند به نام حاجعباس که در دوران دفاع مقدس در جبهه با ایشان آشنا بودم و البته بعد از جنگ ارتباطم با حاجعباس آجرلو کم شد.
به هر حال از آنجا که تحقیق و تفحص از قوه قضائیه را برای شناخت مفسدان اقتصادی یک کار ارزشی و تلاش برای تحقق آرمان شهدا میدانستم، این کار را قبول کردم.
پس از آنکه به من حکم دادند به اتفاق خانم آجرلو و محمد دهقان که هم اکنون عضو هیئت رئیسه مجلس نیز هستند، دست روی قرآن گذاشتیم که تا آخر راه را ادامه دهیم و هم قسم شدیم اگر یک روز جلوی ارائه گزارش تحقیق و تفحص گرفته شود، ما مطالب را منتشر کنیم.
حکم شما تحت چه عنوانی صادر شد؟
عنوان حکم من دبیر کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی از قوه قضاییه مستقر در سازمان بازرسی کل کشور است. شخصی به نام آقای بهجوییان نیز دبیر هیئت تحقیق و تفحص بود که در مجلس و در دفتر آقای کامران مستقر بود.
در جلسات مختلفی که برای طراحی شیوه اجرای کار داشتیم، مقرر شد که در ابتدا به گونهای ظاهرسازی کنیم که مثلاً هدف ما تحقیق درباره هزینههای مالی قوه قضائیه است. چرا که حدس میزدیم اگر بفهمند ما به دنبال جمعآوری اسناد و مدارک مفسدان اقتصادی هستیم، مانعتراشی خواهند کرد.
این نکته را هم یادآور شوم که برخی در قوه قضائیه ابتدا با این استناد که دستگاه قضایی زیر نظر رهبری است و قانون اساسی نیز بر تفکیک قوا تأکید دارد و مجلس نمیتواند از این نهاد تحقیق کند، همکاری نمیکردند.
بنابراین تعدادی از نمایندگان دیداری با رهبر معظم انقلاب داشتند و در همان جلسه ایشان به صورت کتبی موافقتشان را با انجام این کار به رئیس وقت قوه قضائیه اعلام فرمودند.
پس از آن من و همکارانم در سازمان بازرسی کل کشور مستقر شدیم و در ابتدا همکاری خوبی با ما داشته و امکانات لازم از سوی آقای نیازی رئیس وقت سازمان بازرسی در اختیارمان قرار گرفت.
همان طور که گفتم ابتدا به گونهای نشان دادیم که ما فقط به دنبال تحقیق از وضعیت مالی قوه قضاییه هستیم. لذا در جلسات اول مثلاً از مسئولان سازمان بازرسی کل کشور سوال میکردیم که چقدر بودجه گرفتهاید و چه طور این پول را هزینه کردهاید و یا اینکه چرا فلان کارمند شما رشته تحصیلیاش با سمتش ارتباطی ندارد. همین کار ما موجب شد که فضا علیه تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضاییه شکسته شود.
یک روز به اتفاق خانم … و آقای … از اعضای کمیته تحقیق و تفحص مجلس با آقای … از مسئولان وقت سازمان بازرسی جلسه داشتیم و آرام آرام سوالات اصلی را مطرح کرده و پرسیدم که چرا برخی از این پروندهها راکد مانده و به آنها رسیدگی نمیشود؟
در اینجا بود که خواسته و یا ناخواسته مسئولان سازمان بازرسی روند تحقیق و تفحص را به سمتی که میخواستیم، هدایت کردند. در پاسخ سوال ما آقای … به پروندههایی اشاره کرد که با وجود تلاشهای بسیار به نتیجه نرسیده و معتقد بود که این امر انگیزه نیروهای این سازمان را کاهش داده است. ما نیز از فرصت استفاده کرده و خواستیم این پروندهها را به کمیته تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضائیه برای بررسی ارائه دهد.
در اینجا لازم است به نکتهای اشاره کنم. در زمان بررسی پروندهها به اتفاق خانم … جلسهای با آقای رئیسی معاون قضائیه داشتیم که آقای رئیسی با اشاره به یکی از پروندهها گفت “شخصی که در این پرونده از وی نام برده شده، پدر همسر من نیست، اما در پرونده به اشتباه این فرد را به من نسبت دادهاند. ما در آن جلسه از آقای رئیسی مدرک خواستیم که ارائه این مدارک به جلسه بعدی موکول شد. در جلسه دوم که تنها به دیدار ایشان رفتم، آقای رئیسی شناسنامه همسر و پدر همسرشان را ارائه داد و من نیز متوجه اشتباه فوق شدم.
پس از این که متوجه شدم در گزارش پرونده اشتباهی صورت گرفته علیرغم این که وظیفهای نداشتم برای اصلاح این اشتباه تلاش کردم که خوشبختانه موفق هم شدیم و گزارش آن پرونده اصلاح شد.
همچنین در طول کار با شخصی به نام آقای …. که قبلاً سمت …. در دبیرخانه ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی را بر عهده داشت، آشنا شده و ایشان هم کلاسه 123 پرونده را به من داد که پس از استعلام و دریافت پروندهها متوجه شدیم که مربوط به دانه درشتهای اقتصادی است.
پس از دریافت این پروندهها از مجلس خواستم مشاوران حقوقی که قول داده بودند را برای بررسی این پروندهها معرفی کنند. تعداد زیادی از حقوقدانها برای این کار معرفی شدند که هر کدام بنا به دلایلی با ما همکاری نکردند.
بالاخره گروهی از حقوقدانها با معرفی خانم … و آقای … به عنوان مشاور حقوقی به تیم ما پیوستند و کار را شروع کردیم. لازم به ذکر است که تمام افراد گروه به صورت رسمی به امور اداری مجلس معرفی شدیم و پس از تأیید حراست با ما قرارداد منعقد شده و حتی حقوق هم گرفتیم.
پس از این به بعد است که کار شما با حضور آقای عطار و دیگر حقوقدانها به صورت جدی آغاز میشود؟
دقیقاً. اما هنوز پروندهها را به طور کامل بررسی نکرده بودیم که با مشکلاتی در این راه روبهرو شدیم. به عنوان نمونه به ما اعلام کردند که دوره تحقیق و تفحص تمام شده و به همین دلیل باید دفتر کارمان در سازمان بازرسی را تخلیه کنیم. ابتدا حاضر به ترک سازمان بازرسی نبودیم اما بالاخره مجبور به ترک آنجا و انتقال پروندهها به مجلس شدیم.
یعنی پروندههای طبقهبندی شده سازمان بازرسی کل کشور را از آنجا خارج کردید؟ این کار قانونی بود؟
اول این که اصل پروندهها در اختیار ما نبود، بلکه از روی آنها کپی کرده بودیم. در ثانی با توافق مجلس و سازمان بازرسی این کار انجام شد. یک روز من، آقایان … و … و خانم …. از اعضای کمیته تحقیق و تفحص با آقای …. و معاون ایشان آقای … جلسهای داشتیم و برای این کار توافق کردیم.
البته میدانستم انتقال پرونده از سازمان بازرسی مشکلات خاص خود را دارد و زمانی که ما این پروندهها را بیرون بیاوریم هر اتفاقی ممکن است برای این بیفتد. به همین دلیل برای اجرای این توافق تعلل میکردم و پروندهها را خارج نمیکردم. تا اینکه آقای دهقان با من تماس گرفت و گفت اگر بازهم برای ماندن در سازمان بازرسی کل کشور پافشاری کنی، دیگر همکاری نمیکنند و همین پروندهها را نیز از ما میگیرند. به همین دلیل نهایتاً پروندهها را با توافق مجلس و سازمان بازرسی به مجلس منتقل کردیم.
هادی ارمغان وکیل مدافع عباس پالیزدار: در پرونده موکلم ثبت شده است که سازمان بازرسی کل کشور منکر این توافق نشده. ضمن اینکه مجلس نیز این توافق را تأیید کرده و خانم آجرلو و آقایان دهقان و کامران در اظهاراتی که در پرونده ثبت شده، تأیید کردهاند که پروندهها با توافق مجلس و سازمان بازرسی به مجلس منتقل شده است.
عباس پالیزدار: بر اساس این توافق پروندهها را به مجلس آوردیم اما به دلیل آنکه مکان مناسبی در اختیار نداشتیم، مجبور شدیم با هماهنگی رئیس و اعضای کمیته تحقیق و تفحص از قوه قضاییه دفتری خارج از مجلس تهیه و در آنجا کار را دنبال کنیم.
به هر حال کار را تا آنجا پیگیری کردیم که منجر به تهیه گزارش تحقیق و تفحص از قوه قضائیه شد و طبق روال گزارشی به رئیس مجلس و رئیس قوه قضاییه ارجاع داده شد.
از آنجا که نام تعدادی از مسئولان قوه قضائیه در گزارش آمده بود، منتظر پاسخ آیتالله هاشمی شاهرودی بودیم که پس از مدتی پاسخی از ایشان دریافت نکردیم. به همین دلیل خانم آجرلو از من خواست که مجدداً از آقای رئیسی خواهش کنم یکبار دیگر گزارش مجلس را شخصاً به آقای شاهرودی تحویل دهد.
در همان زمان آقای …. به من گفت که پالیزدار بیا و بی خیال شو و اینها را جایی منعکس نکن و گزارش نده. اتفاق مهمی نیفتاده. من اول تصور کردم ایشان شوخی میکند.
حتی یک روز آقای … به من گفت که این گزارش مجلس چه سودی دارد؟
از نمایندگان کمک نخواستید؟
چرا به اعضای کمیته تحقیق و تفحص مراجعه کرده و گفتم شما قول دادید و دست روی قرآن گذاشتید تا آخر راه باهم باشیم. حالا باید حمایت کرده و گزارش را از مجلس قرائت کنید.
اما آنها به نزدیکی انتخابات مجلس هشتم اشاره کردند و گفتند الآن زمان برای این کار مناسب نیست و بیشتر نمایندگان به دنبالهای کارهای انتخابات خود هستند. شما نگران نباشید گزارش قطعاً در مجلس قرائت میشود.
فقط باید تلاش کنیم نمایندگان عضو کمیته تحقیق و تفحص در انتخابات بعدی هم رأی بیاورند تا کار محکمتر پیش برود.
لذا من نیز در حد توانم تلاش کردم این نمایندگان مجدداً در انتخابات رأی بیاورند. به همین دلیل در شهرستان … به نفع خانم …، در شهرستان …. برای آقای … و در … برای خانم …. سخنرانی انجام دادم.
بعد از انتخابات و در حالی که هنوز دوره مجلس هفتم تمام نشده بود، از چند تن از نمایندگان خواستم که گزارش تحقیق و تفحص بر اساس وعدهای که دادهاند در مجلس قرار شود. این بار بهانه دیگری آوردند و گفتند فضای کشور برای این کار آماده نیست.
گزارش اصلی تحقیق و تفحص از قوه قضائیه که آماده کردید و برای رؤسای مجلس و قوه قضاییه فرستادید چند صفحه بود؟ آیا اسامی متخلفان هم به وضوح در آن درج شده بود؟
در گزارش اول 182 صفحه بود که در آن حداقل نام 50 نفر از دانه درشتها ذکر شده بود.
ماجرای این که فضای کشور مناسب برای قرائت گزارش مجلس نیست، چه بود؟
نمایندگان حاضر در کمیته تحقیق و تفحص مدعی بودند فضای کشور برای قرائت گزارش تحقیق از صحن علنی مناسب نیست و ابتدا باید افکار عمومی برای این کار آماده شود. به همین دلیل از من خواستند که به شهرستانهای مختلف رفته و در دانشگاهها در این رابطه سخنرانی و برای قرائت گزارش فضاسازی کنم.
خانم … در این زمینه هماهنگیهای لازم را با دانشگاههای مختلف انجام داد و ظاهراً یکی از پسرهای آقای …. که ارتباط خوبی با دانشجویان دارد نیز در این زمینه فعال شده بود.
یک روز خانم … با من تماس گرفت و گفت هماهنگی لازم برای سخنرانی من در دانشگاه همدان انجام شده و فلان روز باید بروی همدان.
البته قرار بود که خود ایشان هم در مراسم حضور داشته باشد. حتی قرار شد من ابتدا به شهرستان … رفته و به اتفاق ایشان به همدان برویم. وقتی رسیدم آنجا، گفت شما حرکت کنید و من خودم میآیم. حتی در طول راه چندبار با ایشان تماس گرفتم و گفت که در راه هستم و مثلاً دو ساعت دیگر میرسم اما یک دفعه تلفن ایشان از دسترس خارج شد. به همین دلیل تنهایی در دانشگاه همدان سخنرانی کردم که اتفاقاً فضای بسیار خوبی بود و بچههای پای کار، انقلابی و سرزنده بودند.
چه کسی از شما برای دعوت در دانشگاه همدان دعوت کرد؟
دعوت نامه برای مجلس به صورت رسمی از سوی جامعه اسلامی دانشگاهیان ارسال شده بود و مدارک آن را به دادگاه ارائه کردم.
بعد از سخنرانی در همدان با هماهنگی آقای … از اعضای کمیته تحقیق و تفحص در دانشگاه اصفهان نیز سخنرانی کردم.
چند سخنرانی دیگر هم داشتم تا سخنرانی دانشگاه شیراز. در شیراز دیدم فضا تغییر کرده و یک نوع ترس در بین دانشجویان وجود دارد. میگفتند برخی به دانشجویان گفتهاند که اگر پالیزدار تند صحبت کند با شما برخورد میکنیم.
چند وقت بعد مجدداً دانشجویان دانشگاه همدان از من دعوت کردند که با توجه به فضای دانشگاه شیراز گفتم تنها نمیآیم و باید همراه من نمایندگان مجلس هم باشند.
دوباره تماس گرفتند و گفتند که خانم … و خانم … هم میآیند اما همان قصه قبلی تکرار شد. من رفتم به شهرستان … که به اتفاق خانم … به همدان برویم. کلی معطل شدم که ایشان نیامد. ایشان یک ساعت بعد با شماره دیگری تماس گرفت و گفت تو برو من از مسیر دیگری دارم میروم همدان و در راه هستم. به همدان که رسیدم دانشجویان گفتند چند بار با خانم … و خانم … تماس گرفتند و آنها در راه هستند، اما مانند دفعه قبل هر چه صبر کردیم نیامدند و من مجبور شدم تنهایی سخنرانی کنم.
البته اول نمیخواستم سخنرانی کنم تا این که تعدادی از دانشجویان فرزند شهید جلوی مرا گرفتند و گفتند پدران ما برای همین حرفها شهید شدند، حالا شما از یک سخنرانی ساده هم خودداری میکنی؟ گفتم من ترس و واهمهای ندارم و مطالب را میگویم اما چرا اینها خودشان را کنار میکشند؟
باید متذکر شوم که در تمام این مدت تصور میکردم کار ما با اطلاع مجلس و حتی شخص دکتر احمدینژاد انجام میشود و هدف هم آماده کردن فضا برای قرائت گزارش تحقیق و تفحص و در نهایت مبارزه با فساد اقتصادی است.
اما بعد از سخنرانی دوم در همدان از وزارت اطلاعات با من تماس گرفتند و گفتند بیا میخواهیم با تو صحبت کنیم.
چه زمانی وزارت اطلاعات با شما تماس گرفت؟ در این دوره به قول معروف، شما مشهور شده بودید و سیدیهای سخنرانی پخش شده بود؟
دو روز قبل از دستگیری، وزارت اطلاعات با من تماس گرفت. اما قبل از تماس از وزارت اطلاعات یک اتفاقی افتاد که شاید در تحلیل شرایط و علت دستگیری من مهم باشد. ماجرا از این قرار بود که آقای محسن خزعلی یکی از پسرهای آیتالله خزعلی با من تماس گرفت و پرسید چرا علیه آیتالله خزعلی حرف زدهام؟ با تعجب این موضوع را رد کردم. چرا که در سخنرانیها از سلامت اقتصادی ایشان تعریف کرده بودم.
آقای محسن خزعلی گفت که …. از مدیر مسئول … تماس گرفته و این طور گفته است. همان شب با … و …. مدیر مسئول و سردبیر … تماس گرفتم که … بدون مقدمه گفت چرا همه مفسدان اقتصادی را معرفی نکردی؟ مثلاً چرا از تخلفات آقای …. و یا آقای …. یا …. حرفی نزدی؟
گفتم من از اینها سند نداشتم و اگر داشتم با کسی تعارف ندارم و میگفتم.
… گفت سندها را ما در اختیارت میگذاریم. گفتم شما خودتان روزنامه دارید چرا سندها را خودتان منتشر نمیکنید؟ جواب داد که شرایط پذیرش حرفهای تو در جامعه خوب است. بعد پیشنهاد داد دیگر جایی سخنرانی نکنم و به جای آن بیا با ما مصاحبه کن. چون مصاحبه با … در حقیقت تأیید خودت میشود.
من گفتم حرفی ندارم ولی اگر این کار را انجام دهم یکی از خلافهایی که میگویم ماجرای …. است. که … گفت پس بعداً خبرت میکنیم.
چند روز پس از این اتفاق بود که از وزارت اطلاعات با من تماس گرفتند و گفتند بیا میخواهیم با شما صحبت کنیم. جواب دادم چون … در جریان ماجراست بهتر است با ایشان صحبت کنید که گفتند ما با ایشان هماهنگ هستیم و فقط میخواهیم با تو صحبت کنیم. بلافاصله با … تماس گرفتم و ماجرا را مطرح کردم. …. گفت مهم نیست برو و با آنها صحبت کن. من هم گفتم حالا که مهم نیست پس جلسه در دفتر شما باشد که قبول کرد. بنابراین جلسه اول در دفتر ایشان یعنی در دفتر …. انجام شد.
جلسه دوم در وزارت اطلاعات برگزار شد که چند نفر از مسئولان این وزارتخانه هم حاضر بودند. به من گفتند که ما درباره تو تحقیق کردیم و همه سوابقت را میدانیم. میدانیم نیت خیر داری اما راهی که در پیش گرفتی صحیح نیست و اشتباه میروی. انسان اگر نیت خیر هم داشته باشد، باز هم باید مصالح را در نظر گرفته و راه صحیح را انتخاب کند. بنابراین چند توصیه به تو میکنیم که اگر انجام ندهی به هدف مقدسی که در نظر داری دست نخواهی یافت.
در آن جلسه توصیه کردند که دیگر سخنرانی و یا مصاحبه نکرده و حتی به تلفنهایم پاسخ ندهم.
بر اساس اخبار و گزارشهای موجود در رسانههای آن دوران، به توصیههای کارشناسان وزارت اطلاعات عمل نکردید. علت چه بود؟
واقعاً میخواستم این کار را انجام دهم اما فردای آن روز با من تماسی گرفته شد و دوستم تصور کرد از وزارت است و گوشی را به من داد که متوجه شدم آقای مرتضوی دادستان تهران است و مرا احضار کرد. پس از آن بود که دستگیر شدم.
البته قبل از این که به دادستانی بروم با اعضای کمیته تحقیق و تفحص تماس گرفتم با خانم … تماس گرفتم که ناگهان داد زد، پالیزدار این حرفها چی بود که زدی؟ با تعجب گفتم یعنی چی؟ مگر قرارمان همین نبود؟ به آقای … هم زنگ زدم. تا گوشی را برداشت گفت پالیزدار مثل این که دلت آب خنک میخواد؟ گفتم شما نبودی که نمیگفتی 13 سال زندان صدام بودم و از کسی ترس و واهمه ندارم. حالا چرا از من حمایت نمیکنید.
افرادی به همراه شما بازداشت شدند. آنها چه نقشی در تحقیق و تفحص از قوه قضائیه و سخنرانیهای بعدی شما داشتند؟
افرادی که در این ماجرا به عنوان باند پالیزدار دستگیر شدند، 4 نفر از همکاران ما در کمیته بودند و چند نفر هم از اقوامم. مثل برادرم، همسرم، برادر همسرم و باجناقم و رانندهام.
اقوام و همکاران من هیچ دخالتی در سخنرانیها و مطالبی که مطرح کردم نداشتند. بسیاری از آنها هم تبرئه شدند. فقط این دستگیریها باعث شد که برادر خودم و برادر همسرم و همچنین باجناقم از کار اخراج شوند و دو خانواده از هم پاشیده شود.
چندماه بازداشت بودید؟
در مجموع 15 ماه که از این مدت 8 ماه و 17 روز انفرادی بودم. ضمن این که اکثر دوران حضورم در بند عمومی را در زندان رجایی شهر گذراندم.
در دوران زندان یک بار به دلیل تشدید عوارض شیمیایی باقی مانده از دوران دفاع مقدس در بدنم و دو بار هم به دلیل حمله قلبی به بیمارستان منتقل شدم.
بر اساس اخبار منتشر شده، برای رسیدگی به پرونده معروف به باند پالیزدار یک قاضی ویژه از طرف رئیس قوه قضاییه برای این کار در نظر گرفته شد؟ در نهایت این قاضی چه حکمی برای شما صادر کرد؟
وکیل عباس پالیزدار: قاضی ویژه پرونده موکلم آقای سیامک مدیرخراسانی بودند که برای بسیاری از اتهامات مطرح در کیفرخواست حکم برائت صادر و تنها در چند مورد موکلم را مجرم تشخیص دادند.
ایشان از بابت افشای اسناد سری و محرمانه دولتی 3 سال زندان، از بابت افشای اسناد سری و محرمانه به قصد اخلال در نظم و امنیت عمومی به 4 سال حبس، نشر اکاذیب علیه شکات خصوصی که عبارت بودند از آقایان آیتالله امامی کاشانی، آیتالله ناصر واعظ طبسی، آیتالله محمد یزدی و حمید یزدی، حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر ناطق نوری، حجتالاسلام والمسلمین احمد علمالهدی 6 ماه حبس، استفاده از مدرک تحصیلی فاقد ارزشیابی از سوی وزارت علوم و دریافت حقوق بر اساس این مدرک یک سال زندان، افترا به مسئولان نظام 6 ماه و بالاخره خیانت در امانت که مربوط به بازنگردادن دو پرونده به سازمان بازرسی کل کشور بود، یک سال زندان برای موکلم صادر شده است.
در اعتراض به این حکم در دادگاه تجدید نظر به ریاست قاضی سیدمحمود تولیت برای هر کدام از موارد فوق مستندات دفاعی کاملی تهیه و در تاریخ 28 اردیبهشت تقدیم دادگاه شده است.
مهمترین اتهام موکلم آقای عباس پالیزدار افشای اسناد محرمانه است که در مجموع برای این اتهام 7 سال زندان در دادگاه بدوی صادر شده است.
اما در لایحه دفاعی با استناد به مواد مختلف قانونی اعلام کردهایم که موکلم هیچ سند محرمانه و یا سری را افشا نکرده است.
برای تشریح این موضوع باید به چند اصل کلی اشاره کنم. نخست اینکه قانونگذار تأکید کرده است که گزارشهای سازمان بازرسی کل کشور محرمانه است و انتشار آن از ناحیه بازرس به غیر ممنوع و جرم است.
اما قوانین دیگری هم داریم که تأکید دارد اگر موضوع محرمانهای در دادگستری مورد بررسی قرار گیرد، دیگر وصف محرمانه و سری ندارد.
با استناد به این قانون و توجه به این نکته که عباس پالیزدار در سخنرانیها به پروندههایی اشاره داشته که از سوی سازمان بازرسی به نهادهای ذیربط ارائه و به ویژه دادگستری ارائه و در دادگستری به آنها رسیدگی شده است، بنابراین دیگر این پروندهها، اگر در ابتدا هم محرمانه و سری بوده، دیگر محرمانه نیست.
از سوی دیگر در تمام پرونده موکلم که چندین جلد است، حتی یک برگ سند محرمانه که آقای پالیزدار آن را افشا کرده باشد، وجود ندارد. اساساً در پرونده موکلم هیچ مستنداتی وجود ندارد، با سئوال بازجو شروع و به گزارش بازجو ختم میشود.
با توجه به اینکه کیفر افشای اسناد محرمانه حداکثر 3 سال و افشای اسناد سری حداکثر 10 سال زندان است، ما از قاضی دادگاه یعنی آقای سیامک مدیرخراسانی خواستیم از سازمان بازرسی استعلام کرده تا بدانیم پروندههایی که در اختیار موکلم بوده دارای چه طبقهبندی است.
سازمان بازرسی در پاسخ به این استعلام که در پرونده ثبت شده، تأکید کرده است که هیچ یک از پروندههای فوق سری نبود. یعنی یا فاقد محرمانه بوده و یا حداکثر محرمانه بوده است که کیفر افشای این اسناد بر فرض آنکه محرمانه هم باشد بین 6 ماه تا 3 سال زندان است و با توجه به نداشتن سابقه کیفری باید حداقل مجازات تعیین شود.
همچنین قانون دیگری داریم که در آن تأکید شده است، تنها نخستین شخصی که یک موضوع محرمانه را افشا کند، مجرم است. در زمان بررسی پرونده قاضی ویژه تأکید داشت که آقای پالیزدار نخستین نفری است که این موارد را به صورت علنی مطرح کرده اما موکلم مدعی است پیش از این مطالب فوق بارها بیان و تمام آنها در رسانههای داخلی و خارجی منتشر شده است.
مثالهای فراونی نیز در این زمینه وجود دارد که به صورت مستند و در قالب لایحه دفاعی به دادگاه تجدید نظر ارائه کردهایم.
به عنوان نمونه در کتاب … که 15 بار با مجوز وزارت ارشاد چاپ شده است به تعدادی از مواردی که موکلم در سخنرانیها بیان کرده، اشاره شده است. مانند مطلبی در خصوص بنگاه اقتصادی … و یا این که در سال 83 سایت پیام نگار مطلبی درباره بنیاد اقتصادی … منتشر کرده است.
روزنامه … نیز در تاریخ 29 آذر 85 مقالهای منتشر و به مواردی چون …، …، …، …، … و … اشاره میکند.
از این دست مستندها که نشان میدهد گفتههای آقای عباس پالیزدار بیش از این بارها در رسانههای داخلی و خارجی مانند خبرگزاری … و خبرگزاری … و همچنین رسانههای خارجی مانند … اعلان شده، زیاد است.
در نتیجه با استناد به ماده قانونی که میگوید اگر یک موضوع محرمانه پیش از این اعلان شده، یعنی از سوی فرد و یا افراد دیگری علنی شده باشد، دیگر محرمانه نیست، نمیتوان آقای پالیزدار را متهم به افشای اسناد محرمانه کرد.
درباره شکایت شاکیان خصوصی که موکلم به 6 ماه حبس محکوم شده است باید بگویم که از اکثر شاکیان از جمله آقایان ناطق نوری، حمید یزدی و امامی کاشانی از شکایت صرفنظر کردهاند.
درباره خیانت در امانت و عدم بازگردادن پروندههای سازمان بازرسی واقعیت ماجرا این است که دو پرونده در زمان بازگردادن پروندهها از مجلس به سازمان بازگردانده نمیشود. به موکلم شفاها از سوی سازمان بازرسی این موضوع اطلاع داده که آقای پالیزدار در همان روز برای بازگردادن پروندهها اقدام میکند که فعل دستگیری ایشان محقق میشود. ضمن اینکه دو پرونده فوق بلافاصله پس از دستگیری توسط همکاران ایشان به آقای مرتضوی دادستان وقت تهران تحویل داده میشود.
تمام این موارد در لایحه دفاعی تقدیمی به دادگاه تجدید نظر با مستندات و شرح کافی بیان شده و امیدوارم پس از مطالعه این لایحه از سوی قاضی محترم ایشان مطمئن شوند که مطالب مطرح شده از سوی آقای پالیزدار محرمانه نبوده و پیش از این بارها و به دفعات اعلان شده است.
همچنین اگر این مطالب دروغ باشد که امیدوارم همه آنها دروغ باشد، تنها باید موکلم به دلیل نشر اکاذیب به 6 ماه حبس محکوم شود که ایشان تاکنون 15 ماه حبس را تحمل کردهاند.
خب آقای پالیزدار! امروز که با گذشت حدود 2 سال به ماجرای سخنرانیها نگاه میکنید، آیا شیوهای که در پیش گرفته بودید را برای اصلاح جامعه صحیح میدانید؟ اساساً از بیان این مطالب چه هدفی را دنبال میکردید؟
والله هدفی جز رضای خدا و ادامه راه شهدا نداشتم اما همانطور که گفتم راه درستی را انتخاب نکردم.
متأسفانه برخیاز اعضای کمیته تحقیق و تفحص مانند خانمها … و … و آقایان … و … از حرفهای من به عنوان ابزار تبلیغاتی در انتخابات استفاده کردند. متأسفم از این که برخی از سخنرانیها من تنها برای جلب آرای مردم در انتخابات استفاده کردند. امروز از خودم سوال میکنم چرا متوجه این موضوع نشدم.
از کسانی که از من تنها برای منافع خودشان به صورت مقطعی حمایت کردند نمیگذرم و در روز موعود گریبان اینها را میگیرم و سوال میکنم چرا با شعار مبارزه با فساد وارد شدند ولی در عمل کاری نکردند؟ از این بابت پشیمانم که چرا بازیچه دست دیگران شدم اما تأکید میکنم که شخصاً ادامه راه شهدا را در نظر داشتم و فقط میخواستم به کشور خدمت کنم.
شایعاتی مطرح شده که از آقای هاشمی رفسنجانی به خاطر اتهاماتی که به وی و خانواده هاشمی نسبت دادهاید، عذرخواهی کردهاید؟
بله! در این مدت خیلی چیزها به من ثابت شد. مثلاً حرفهایی علیه آقای هاشمی مطرح کردم که هیچ سند و مدرکی در اینباره نداشتم.
آقای هاشمی از من شکایت نکرده بود و من تنها برای حلالیت طلبیدن پیش ایشان رفتم.
وقتی رفتم خدمت آقای ناطق نوری و با ایشان صحبت کردم متوجه شدم که ایشان تنها یک دوره عضو هیئت امنای بنیاد بوده و هیچ مسئولیت اجرایی هم در بنیاد نداشته است. آقای ناطق ثابت کرد اطلاعی از ماشینها نداشته است. یا مطلبی دیگری درباره آقای ناطق نوری تنها با استناد به اظهارات یک نفر که هرگز ثابت نشده است، گفته بودم که از بیان این حرفها پشیمان هستم.
شنیدهام جایی گفتهای و حتی در بازجوییها نیز اعلام کردهاید که برخی از اتهاماتی که به نقل از شما به افراد و یا نهادهای حقوقی نسبت داده شده است، را نگفتهاید. به عبارتی مطالبی به نقل از شما در رسانهها در آن دوره منتشر شده که بعدها مدعی شدهاید که این سخنان را نگفتهاید. این موارد صحت دارد؟
بله! به عنوان نمونه درباره آقای احمد علمالهدی هیچ حرفی نزده بودم. حرف من درباره … بود که متأسفانه دستگاه قضایی بدون اینکه متوجه این موضوع شود، شکایت آقای احمد علم الهدی را به جای … در پرونده قرار داده است.
در اینباره موارد بسیار دیگری هم هست. به عنوان مثال هیچ حرفی درباره … و یا …. نگفتهام اما روزنامهها به نقل از من نوشتند و … هم بر اساس این اخبار کذب از من شکایت کرده است.
به هر حال برای برخیرسانهها متأسفم که عمداً و یا سهواً مطالبی را به دیگران منتسب و افراد را اینگونه دچار مشکل میکنند.
البته یک اشکال دیگر هم در این میان وجود داشت که مربوط به من نبود و اگر مجلس و اعضای کمیته تحقیق و تفحص فضایی را فراهم میکردند تا با افرادی که اتهاماتی به آنها مطرح است گفتوگو شود، خیلی از ابهامات برطرف میشد. مثل مورد آقای ناطق نوری که اگر پیش از سخنرانیها با ایشان گفتوگو میکردم، مسائل برای من روشن میشد و یا اگر فضایی فراهم میشد که با آقای احمد علمالهدی صحبت میکردم، سوءتفاهمها برطرف میشد و اصلاً کار به شکایت نمیکشید.
مانند پرونده خاک سرخ جزیره هرمز که به دروغ به آیتالله خزعلی منتسب کردهبودند. آیتالله خزعلی برای دفاع از خود و رفع ابهامات چندین ساعت وقت گذاشتند و در جلسات مختلف شرکت کردند. نتیجه این شد که متوجه شدیم ایشان هیچ رابطهای با این پرونده ندارد و اساساً در پرونده فوق تخلف مالی صورت نگرفته و همه امور طبق قانون اجرا شده است.
این اشکال به تحقیق و تفحص مجلس برمیگردد که موضوع را جدی نگرفت و وقت نگذاشت تا با آقایان صحبت کنیم و مستندات و دفاع آنها را هم بشنویم.
همچنین باید از کسانی که در ابتدای راه حمایت کردند و بعد مرا تنها گذاشتند مجدداً گلایه کنم. حتی گفتند مرا نمیشناسند در حالی که اسناد ورود و خروجم به … موجود است اما می گویند که ما پالیزدار را نمیشناسیم. اسناد همکاری من با … موجود است اما میگویند ما او را نمیشناسیم.
حتی آقای … در بازجویی و مواجهه حضوری گفت که این فرد را نمیشناسم و تا به حال او را ندیدهام. آقای … شما به من حکم و به من تقدیرنامه دادید چه طور میگوید من را تا به حال ندیدهاید؟
امروز که با هم گفتگو میکنیم حکم دادگاه تجدید نظر شما نیز اعلام و محکومیتتان حبس به 6 سال کاهش یافته است. در خصوص این رای دادگاه چه نظری دارید؟
در این حکم از 7 نفر متهمی که باقی مانده بودند، 4 نفر حکم برائت کامل گرفتند. اما در مورد آقایان ترابی و آجیلی رای دادگاه بدوی تایید شد. این درحالی است که این دو نفر هیچ دخالتی در ماجرای سخنرانیها نداشتند و تنها به عنوان کارشناس فنی توسط کمیته تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضاییه دعوت به کار شده و در هیچ جایی چه شفاهی و چه کتبی اطلاعاتی را بروز نداده بودند.
در واقع تایید حکم آنها جای تعجب دارد مخصوصا آقای سعید آجیلی که تنها یک کارشناس کامپیوتر بود و از محتوای پرونده ها در طول زمان تحقیق و تفحص و حتی بعد از آن اطلاعی نداشت.
و اما اتهامات هفده گانه کیفرخواست اینجانب که در دادگاه بدوی از ده مورد تبرئه شدم. در دادگاه تجدید نظر نیز از 4 مورد دیگر حکم برائت گرفتم که مهمترین آن افشای اسناد به قصد اخلال در امنیت ملی بود. سه اتهام باقی مانده دیگر عبارت است افشای اسناد محرمان که در مورد آن به سه سال حبس محکوم شدم که مستندات خود برای رد این اتهام را در بالا تشریح کردم.
اتهام دیگر که برای آن یک سال محکوم به حسب شدم، خیانت در امانت راجع به دو پرونده از 124 پرونده ای که در اختیار من بود است که این پروندهها در کمیته تحقیق مجلس مانده بود و اینجانب بدون آنکه سازمان بازرسی آن را مطالبه کند در صد بازگردادن آنها بودم که دستگیر شدم. البته همانطور که در بالا ذکر شد پروندهها اصل نبود و تنها کپی آن در اختیار کمیته قرار داشت.
اتهام سوم که در مورد آن محکوم به حبس شدهام، کسب مال نامشروع معادل 627 هزارتومان بابت مدرک دکترایی است که به ادعای قاضی مورد ارزشیابی وزارت علوم قرار نگرفته است. این در حالی است که این مدرک صحیح و معتبر است و توسط وزیر علوم وقت آقای دکتر زاهدی تایید شده و دانشگاه مجازی صادر کننده مدرک نیز، منکر آن نیست. همچنین اینجانب بابت مدرک دکترا ریالی حقوق دریافت نکردم.
گفتوگو: امیرتوحید فاضل
منبع: سیاست روز شانزده خرداد