مملکته داریم؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

هر وقت می خواهم در وجود امام زمان تردید کنم، یک چیز مانع می شود. نه اینکه فکر کنید اصراری دارم که حتما در وجود او تردید کنم. اتفاقا به این دلیل که به عالم ماوراء الطبیعه معتقدم، در مورد اینکه امام زمان غیب شده است، یا هزار سال عمر کرده است، یا طی الارض می کند، یا زمانی ممکن است ظهور کند، مشکل ندارم. شاید تنها سووال من این است که اگر امام زمان ظهور کند، من می توانم کتابهایم را چاپ کنم و به ایران برگردم یا نه و اینکه اگر حضرت مهدی بیاید آیا می شود طنز نوشت یا نمی شود؟ شاید فکر کنید که نگاه علمی به جهان با وجود امام زمان تعارض دارد. ولی به نظر من این موضوع اصلا مهم نیست، چون چهل پنجاه درصد حکومت های آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین از نظر علمی نباید وجود داشته باشند و باید سالها قبل از بین رفته باشند. یا مثلا در مورد حکومت جمهوری اسلامی هیچ تردیدی ندارم که اگر علم معیار باشد، این حکومت باید سالها قبل از بین رفته باشد. براساس قوانین سطح شیبدار، هر حکومتی در این وضع باید سالها قبل سقوط کرده باشد. آمارهای ایران را بدهید دست آقای انشتین، اگر توانست از آنها به یک منطق ریاضی برسد، من هم قبول می کنم.

به نظر من بقای جمهوری اسلامی خیلی غیرطبیعی تر از هر فرض دیگر علمی یا دینی  است. البته من به این دلایل نیست که امام زمان را قبول دارم. مهم ترین دلیل این است که ایران مملکت امام زمان است و آقا امام زمان راسا و با قدرت شخصی خودش این حکومت را اداره می کند. به من نگوئید که این حرفها حرف مفت است. یا دلیلی بیاورید که چنین حکومتی با این کارهایی که می کند با کدام دلیل باقی مانده است؟ یا من محکم تر خواهم شد.

 

صورت مساله

طبیعی است که برای تداوم یک کشور، یک دولت باید وجود داشته باشد. و این دولت باید یک کارهایی بکند. منظور من البته عصر یخبندان اولیه یا دورانی که دایناسورها برای خودشان ول می گشتند روی کره زمین یا زمان تولد جنتی نیست. بالاخره قبول دارید که آن دوره هزاران سال است تمام شده و امروزه روز بدون دولت نمی شود کشوری وجود داشته باشد. دولت ما کجاست؟ اصلا دولتی وجود دارد؟

دو سال قبل یک انتخابات برگزار شد که هیچ کسی جز خود دولتی که وجود دارد باور نکرد و  نمی کند که  رای مردم درست درمان  شمرده شده باشد. از آن زمان هم تا همین یک هفته بعد از نوروز، تمام مسوولان کشور زور می زدند که ثابت کنند این دولت وجود دارد. شد هشتم فروردین و یک دفعه کاشف به عمل آمد که نه تنها این دولت مصداق بارز بهترین دولت در تاریخ و جغرافیا نیست، بلکه مصداق بارز شیطان است و با رمالی و جن گیری تا حالا عمرش را ادامه داده است. حالا هم یک چیزی به اسم رئیس جمهور وجود دارد که نه مردم قبولش دارند، نه مجلس، نه قوه قضائیه، نه کفار، نه مومنین. خودش هم خودش را قبول ندارد.

می گوئی وزارت اطلاعات، آن که دست رهبر است. می گوئی وزارت خارجه، آن یکی که حق ندارد معاونش را خودش تعیین کند. یک وزارت نفت داریم که مهم ترین وزارتخانه کشور است، ولی پایش در هواست. نصف اعضای حکومت می خواهند  وزارت نفت باشد، نصف دیگرش می خواهتد که نفت ادغام شود با یک وزارتخانه دیگر. وزیرش کیست؟ معلوم نیست. همین دیروز، خیلی لازم نیست به تاریخ دور بروید، همین دیروز در اثر سقوط بار جرثقیل در حین عملیات فنی، دو مهندس مهم پالایشگاه تهران کشته شدند. نمی دانم خنده دار است یا گریه دار، ولی کشوری که دقیقا 99 سال قبل اولین پالایشگاه جهان در آن جا یعنی در آبادان احداث شده، آیا خنده ندارد که بخاطر افتادن یک چیزی از جرثقیل، بخشی از پالایشگاه و مهندسانش از میان بروند؟ پالایشگاه آبادان، همین یک ماه قبل بخاطر بازدید رئیس جمهور قبل از افتتاح فلان قسمت دچار آتش سوزی شد. یا همین دیروز، نه ده سال قبل، همین دیروز همزمان 15 نیروگاه کشور گازشان قطع شد، آن هم در کشوری که دومین دارنده  گاز در جهان است. این دو تا خبر را داشته باشید. باز هم همین دیروز، خبر منتشر شد که بزرگترین پتروشیمی غرب ایران در ایلام که میلیاردها پول برای راه اندازی اش صرف شده بود، بخاطر نداشتن پول و مشکلات مالی نصفه کاره رها شده.

حتما می گوئید کشور فقیر است و پول نداریم. کشوری که فقیر است و نمی تواند پالایشگاه اش را که میلیاردها برای آغاز ساختش هزینه شده، کامل کند، چطور می تواند به میلیونها نفر یارانه بدهد؟ یا مثلا در همین دیروز، در رزمایش پیامبر اکرم، پنج فروند موشک شهاب محض رضای خدا شلیک شد و پولش دود شد و رفت آسمان. یعنی ما پالایشگاهی را که نصف هزینه اش را کردیم چون پول نداریم، متوقف می کنیم، بعد پولش را یا می دهیم دست مردم که با آن پول قبض آب و برق و گاز را بدهند، یا موشک درست می کنیم و می زنیم وسط بیابان.

البته من می دانم چیزی به اسم دولت ظاهرا وجود دارد، حتی اگر کم کم اسم احمدی نژاد را فراموش کنم، از روی جرایم زندانیان سیاسی یادم می آید که تعدادی آدم برای اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری زندانی و دستگیر شدند و تعدادی کشته شدند و تعدادی کتک خوردند. پس من توهم ندارم، یک کسی به اسم احمدی نژاد که این روزها با اسم مستعار “ انحرافی” یا “ برخی اشخاص” اسمش را می برند، قبلا وجود داشته. حتی یک کسی به اسم مشائی هم معاونش بوده. حالا غیبت صغری یا کبری رفته بماند.

به عبارت دیگر این چیزی که قبلا اسمش دولت بود، و شانزده هفده وزارتخانه داشته، حالا معلوم نیست چه شده؟ کدام وزارتخانه وجود دارد؟ کدام یکی از ادغام شده؟ به فرض که وجود داشته باشد، معلوم نیست وزیر دارد یا سرپرست؟ به فرض که وزیر داشته باشد، معلوم نیست دو ساعت دیگر وزیر برکنار نشده یا دستگیر نشده باشد. تقریبا در کل دولت حتی یک وزیر وجود ندارد که هم رئیس جمهور قبولش داشته باشد، هم رهبر و هم مجلس. دروغ چرا، احتمالا وحیدی تنها وزیری است که کسی با او مشکل ندارد، آن یکی هم در تمام جهان به عنوان تروریست تحت تعقیب است. حالا با این دولت که دستش زیر سر خامنه ای است، لنگش زیر سر مجلس، باهنر گفته “ به توصیه آقا فعلا باید دست و پای احمدی نژاد بسته شود.” البته العهده علی الراوی، این موجود بی دست و پا چه چیزی دارد که قرار است بسته شود؟

این که از دولتی که حکومت نمی داند دولت دشمن اصلی اش است یا مخالفان حکومت. مجلسی هم که وجود ندارد. اگر توانستید به حافظه تان رجوع کنید و بیش از ده نفر از اسامی نمایندگان مجلس را بگوئید. مردم که قبول شان ندارند و اصلا برای شان تره خورد نمی کنند. احزاب سیاسی که به آنها نمی گویند نماینده مردم و می گویند راهیافته به مجلس. رهبر هم که قبول شان ندارد، اگر قبول داشت هفته ای یکبار مثل بچه دبستانی ها برایشان حکم صادر نمی کرد که به وزرا رای اعتماد بدهید، بعد از دو سال بگوید همان وزرا را برکنار کنید. نصف نماینده ها هم که افسردگی بعد از زایمان مشائی را دارند و معلوم نیست کجا هستند. فروردین می گویند مخالف دولت مخالف ولایت فقیه است، اردیبهشت می گویند طرفدار دولت مخالف ولایت فقیه است.

یک عده ای در مجلس نشسته اند، حق تغییر دولت را که از طرف رهبر نداشتند، رئیس جمهور هم که معتقد بود آنها در راس امور نیستند، نماینده ها جرات نمی کردند اعتراض کنند. این همه پول جابجا شد و قرارداد خارجی بسته شد و عمرو رفت و زید آمد و نماینده ها نفهمیدند بالاخره شریک تجاری ایران ایتالیا است؟ چین است؟ ترکیه است؟ برزیل است؟ روسیه است؟ کومور است؟ کی است؟ دل شان خوش بود که مثل بچه مدرسه ای های شلوغ کن، گاهی جلوی دوربین زبان دربیاورند یا انگشت نشان بدهند و “ دو دو” بگویند، این هم که به امر ولی امر مسلمین ممنوع شده حالا مجبورند یک سوزن بزنند به آنجای باهنر و بطوری که استکبار جهانی نشوند، جیغ بکشند. 270 نفر آدم بالغ نسبتا عاقل موبایل به دست منتظرند که باهنر به آنها زنگ بزند که اگر لاریجانی هماهنگ کرده بود با وحید، رئیس دفتر آقا تلفنی حرف بزنند و ببینند که هفته آینده از دولت پشتیبانی قاطع کنند یا بطور قاطع دولت را برکنار کنند. تازه، این مجلس همان مجلس است که شش ماه دیگر باید برود ددر و آخرش جمع بزنند که در این چهار سال چه کار کردیم حاصل این می شود که یک سال زور زدیم یکی بشود رئیس جمهور، یک سال زور زدیم نگهش داریم، یک سال زور زدیم ثابت کنیم برای کسی که خودمان تائیدش کرده بودیم که ما را به رسمیت بشناسد، سال آخر هم زور زدیم که برش داریم. این هم از مجلس مان.

آن طرف هم قوه قضائیه. نصف زندانیانش کسانی هستند که جرم شان مخالفت با دولت است، نصف دیگر زندانیانش جرم شان طرفداری از دولت است. نصف قاضی هایش به دلیل خلاف تحت تعقیب اند، نصف دیگر دنبال محاکمه آن قاضی های متخلف اند. امروز یکی را به جرم مخالفت با دولت می گیرند، در زندان کتک می خورد و بیرون می آید و می شود طرفدار دولت، بعد چون طرفدار دولت است تحت تعقیب قرار می گیرد. فردا یکی را که حامی دولت است می گیرند و زندانی می کنند و به زور وادارش می کنند که اعتراف کند مخالف حکومت است و بعد چون مخالف حکومت است تحت تعقیب قرار می گیرد. این هم شد قوه قضائیه.

بالای همه اینها یک شورای تشخیص مصلحت است که رئیس آن بطور خانوادگی تحت تعقیب و کنترل است و از طرف رهبر بی بصیرت شناخته شده. نماینده سپاه در دفتر منشی اش بمب کار گذاشته، همه کسانی که در دوره وی وزیر نشدند و به آرزویشان نرسیدند الان در انتظارند که مهدی را دستگیر کنند تا یک بادکنگ بترکانند یا فایزه را برای بازجوئی احضار کنند و ببنید این درست است که عفت خانم موقع دستگیری بچه هایش دهان می گشاید و هر چه نه بدتر طرف مقابل را می گوید.

یک مجلس خبرگان هم داریم که باید رهبر تعیین کند، ولی رهبر رئیس و اعضایش  را تعیین می کند. یک رهبر هم داریم که سالی یک روز یک تصمیم مهم می گیرد و سالی 364 روز باید همه حکومت جمع شوند که اشتباهاتی را که  در آن روز کرده اصلاح کنند. کسی که نزدیکترین آدم به رهبر است یک ماه بعد بزرگترین دشمن اش می شود و کسی که چهل سال رفیق اش بوده حق ندارد از خانه اش بیرون بیاید، و کسی که هشت سال نخست وزیرش بوده انداخته زندان. البته رهبر پر اشتباه در دنیا فراوان است، ولی بدبختی این است که این رهبر تنها کسی است در حکومت ایران که هم بصیرت دارد، هم فرزانه است، هم دشمن شناس است، هم معجزه می کند، هم شعر می فهمد. این همه مصیبت را کجا ببریم، خدا می داند. بقولیا مملکته داریم؟