آرک رابرتز جونیور
کارشناسان ناظر بر امور ایران به بررسی گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی هسته ای درباره تعداد سانتریفوژهای فعال، زمان باقیمانده تا تولید بمب هسته ای، اظهارات التهاب آفرین محمود احمدی نژاد و گمانه زنی ها درباره حمله نظامی آمریکا یا اسرائیل به ایران مشغول شده اند.
تصمیم ایران درزمینه تسلیحات هسته ای، حداقل از دو دهه قبل گرفته شده است. علیرغم ادعاهای همیشگی ایران درباره نیات صلح طلبانه ، هیچ کس درباره تمایل این کشور به افزایش توان مانوور دادن با هر ابزار ممکن- با کمک تسلیحات هسته ای یا بدون آن- کمترین شبهه های ندارد.
تهران به شک و تردیدهای خارجی کمترین اهمیتی نمی دهد، بلکه منافع استراتژیک آنها در مسیری قرار دارد که تردیدها به مصمم تر شدن عزم آنها می انجامد تا در آستانه در اختیار گرفتن این تسلیحات، از توان بازدارندگی آن هم استفاده کنند. سیاست های ایران توانسته یک فضای بازدارنده مجازی ایجاد کند. از دید ملاهای ایران، سیاست های آنها در خارج از کشور به “مسؤولیت ناپذیری سودمند” منجر شده است.
مناقشه جاری در غزه نمونه ای از بلندپروازی های استراتژیک ایران است. مدتهاست که ایران از حماس و حزب الله به عنوان ابزاری برای پیشبرد منافع خود استفاده کرده است. درحال حاضر این نهادها به اهداف درازمدت ایران خدمت می کنند: دست و پای اسرائیل را در کوتاه مدت می بندند و تلاش های جاری برای دستیابی به صلح خاورمیانه را دچار فرسایش می کنند. شکست سال 2006 اسرائیل برای بر سرجا نشاندن حزب الله تنها به جسارت بیشتر ملاها در تهران منجر شد. ممکن است مناقشه غزه به قطع موشک باران علیه غیرنظامیان منجر شود، اما دستاوردهای آن کم و بیش مشابه نمونه قبلی در لبنان است.
هیچ توجیه صلح طلبانه ای برای برنامه غنی سازی ایران قابل تصور نیست: سوخت لازم برای اولین رآکتور هسته ای در بوشهر از سوی روسیه تأمین می شود و قرار است زباله های آن هم که می تواند در تهیه پلونیوم تسلیحاتی به کار رود به روسیه بازگردانده شود. طرح های ساخت نیروگاه های بیشتر نیز به زمان های دوری در آینده مربوط است. بنابراین، اورانیومی که ایران تا مرزخلوص بالا تولید کرده به هیچ کاری جز گزینۀ “شکوفایی” هسته ای نمی آید: بیرون کردن بازرسان، سانتریفوژ بیشتر اورانیوم در دستگاه ها، کار بر روی موشک ها و ابزار حمل سلاح و سرانجام به اتمام رساندن ساخت تعدادی بمب هسته ای. از دید رهبران ایران، این روند به تقویت دورنمای نظامی استراتژیک ایران منتهی خواهد شد.
خودتان را جای احمدی نژاد یا خامنه ای بگذارید. چطور ممکن است شما دنبال تسلیحات هسته ای نباشید؟ یک ملت پرغرور و تاریخی که شاهد دخالت های بیشمار غربی ها بوده، سرزمین پارسی احاطه شده میان اعراب و جنگ های خونین بسیار، به همراه ترس و نگرانی های ناشی از تصویب قطعنامه و تحریم های پیش رو از سوی شورای امنیت سازمان ملل. هجوم دیپلمات ها به ایران ظرف چند سال گذشته تنها بر این مطلب صحه می گذارد که رهبران ایران و اغلب مردم این کشور دست به دامان گزینه های بازدارنده مجازی شوند و کفایت ذخیرۀ اورانیوم موجود برای ساخت یک بمب از همان نوع است.
به حال و هوای فعلی و سابقه رهبران ایران نگاه کنید. سه دهه است که ایران خط مشی اساسی خود برای ایجاد تهدید را به اطلاع سازمان ملل متحد رسانده است. درحقیقت این کدورت و خصومت، ستون نهادینه شده اصلی برای دولت ایران بوده است.
صحبت درباره عادی شدن روابط آمریکا و ایران نیز از زمان ماجرای ایران- کنترا دولت کارتر تا بحث باز شدن دفتر حفاظت منافع واشنگتن در تهران در شرایط فعلی همواره درجریان بوده است. اما دولت ایران از زمان انقلاب تا کنون با ارسال پیام های ضد و نقیض از مصالحه و کینه توزی به قدرت های بزرگ، مواضع متنوعی را اتخاذ کرده است. در دوره احمدی نژاد تنها بر شدت این نحوه از رفتار افزوده شده است.
بر اساس اعلام شورای دانشمندان آمریکا، اسرائیل از سال 1966 صاحب موشک های قادر به حمل کلاهک هسته ای بوده و احتمالاً این مهمترین انگیزه برای سیاست ملی ایران بوده است. البته عوامل دیگری هم وجود داشته اند: عراق در زمان صدام حسین، استفاده از سلاح های شیمیائی توسط وی و احتمالاً در سر داشتن سودای تسلیحات هسته ای، به راه افتادن مجازات جنگی به طول یک دهه علیه ایران پس از انقلاب سال 1357. آمریکا از سال 2001 حضور نظامی فاحشی در اطراف مرزهای ایران داشته و نیروهای دریائی آن کشور نیز از زمان های پیشتردر خلیج فارس حاضر بودند. (یک هواپیمای غیرنظامی ایران هم در زمان دولت ریگان توسط ناو آمریکائی سرنگون شد.)
در کتاب بسیار جالب کنت پولاک تحت عنوان “معمای ایرانی”، وی تنش موجود در میان سیاستگذاران ایرانی بر سر مسأله هسته ای را بین شفافیت و پنهان سازی در نوسان می داند.
تا پیش از برملا شدن اسرار در سال 2002، ایران سیاست پنهان سازی را پیش می برد. از آن پس، چهره علنی سیاست های ایران تغییر کرد و ضمن پذیرش توانمندی های موجود، به انکار بلندپروازی ها برای ساخت تسلیحات هسته ای متوسل شد. ایران در این مسأله می توانست به الگوهای مختلفی اقتدا کند. اسرائیل در سال 2006 اعلام کرد اولین کشوری نخواهد بود که سلاح هسته ای را به خاورمیانه آورده است. اسرائیل این توانمندی را در اختیار منافع ملی خود معرفی کرد و هرگونه اغتشاش در اذهان را رد کرد. سیاست اسرائیل در این باره بیشترین شباهت را به موضع فعلی ایران دارد. احتمال صرف برای وجود تسلیحات هسته ای در ایران، دراختیار داشتن آنرا نزدیک و نزدیک تر می کند.
هند قدرت هسته ای دیگر در منطقه است که رویکردی مشابه با ایران را اتخاذ کرده است. این کشور پس از اولین آزمایش هسته ای در سال 1974، سعی کرد دنیا را متقاعد کند که اهدافش صلح جویانه است. کره شمالی هم در میانه گفتگوها با گروه شش بر سر خلع سلاح هسته ای، آزمایش هسته ای خود را در سال 2006 ترتیب داد.
احتمالاً چین، مدلی است که ایرانی ها دنبال می کنند. سیاستی که به بهترین شکل توسط جفری لوئیس و سایرین با عنوان “حداقل ممانعت” توصیف شد. چین صرفنظر از دراختیار داشتن بزرگترین ارتش دنیا، صاحب احتمالاً 200 بمب هسته ای است و سیاست خود را “ما شروع کننده نخواهیم بود” اعلام کرده است. چین از چنان احترام و مقامی برخوردار شده که رهبران ایران هرگز آنرا احساس نکرده اند، اما قاعدتاً در پی آن هستند.
منبع: آنلاین اوپینین- 20 ژانویه