“میهمان نوازی” و “تعارف” شده است دو خصلت، خصوصیت و شاخصه ی معروف ایرانیان، که هرچه اولی در عالم سیاست نیز خوب است و پسندیده، دومی بد است و نکوهیده، و می نشیند در مقابل “صراحت” و “شفافیت” که از ضرورت های سیاست است در دنیای مدرن، و در تضاد با منافع ملی و مصالح ملت.
سفر احمدی نژاد به آمریکا و سخنرانی در دانشگاه کلمبیا، فرصتی شد که این دو خصوصیت بار دیگر در افکار عمومی داخلی و خارجی مطرح شود و رسانه ای گردد؛ اولی را رئیس جمهور ایران در قبال سخنان و لحن غیرمنطقی و توهین آمیز- هرچند حاوی نکات به حق و صحیح- رئیس دانشگاه کلمبیا به میان افکار عمومی برد، و دومی را منش و رفتار سیاستمداران ایران، به ویژه در جناح منتقدان دولت و بیشتر در میان آنان که در جامعه معروف شده اند به “اصلاح طلبان حکومتی”.
بد نیست که در آستانه ی برگزاری انتخابات مجلس هشتم، و در شرایطی که نگرانی گسترده و فزاینده ای در مورد رعایت سه اصل بدیهی “ آزاد، سالم و رقابتی” بودن انتخابات در میان جریان های سیاسی اصلاح طلب، تحول خواه و مستقل وجود دارد، مقوله ی “تعارف در سیاست” هرچه بیشتر کالبد شکافی شده و آسیب ها و مضار آن عیان گردد، تا فردا روزی که در شرایط فراهم نبودن شرایط مشارکت تمام احزاب و گروه های سیاسی، و عامه ی مردم در جایگاه “انتخاب شوندگان” و “انتخاب کنندگان” آرای خاصی از صندوق ها بیرون آمد، باز مردم به جای “نمایندگان ملت”، نگویند “راه یافتگان به مجلس”.
هرچند که در مورد برگزاری یک انتخاب آزاد، سالم و رقابتی، اما و اگرهای فراوان دیگری وجود دارد، از جمله پیش شرط هایی چون ضرورت وجود رسانه های خبری و مطبوعات آزاد و مستقل و نبود سانسور و خودسانسوری، فعالیت آزاد احزاب و گروه های سیاسی، و نهادهای جامعه مدنی چون اتحادیه ها و سندیکاها و … که وضعیت و چگونگی عملی آن در کشور اظهر من الشمس است، و جای بحث و گفت و گوی چندانی ندارد. هرچند که احمدی نژاد در این زمینه در برابر پرسش های صریح و مستقیم روزنامه نگاران عضو “باشگاه رسانه های آمریکا” در نیویورک، حرف هایی زد و حدیث هایی گفت که نتیجه اش در رسانه های بین المللی شد، عناوین، اخبار و گزارش های خبری در مورد “دروغ های شاخدار” و “دروغگویی” رئیس جمهور ایران، و نیز بی آبرویی برای ایران و ایرانیان.
شاید پرسش شود که موضوع سفر احمدی نژاد چه ارتباطی دارد به موضوع “تعارف در دنیای سیاست”؟ اجازه دهید مقدمه ای دیگر بچینم و بعد وارد اصل بحث شوم. چند سالی است که در گفت و گو با دوستان سیاسی، این بحث را طرح می کنم که پندار، گفتار و کردار شما در قبال برنامه های “سازمان تبلیغات اسلامی”، تحت مدیریت جناب احمد جنتی، دست کم در یک زمینه مسئله ساز شده است؛ گرامی داشتن سالگرد “انقلاب بهمن 57”، و در مواردی حمایت از حقوق ملت مظلوم فلسطین. تاکید من این است که بسیاری از مردم که هنوز انقلاب را حرکتی درست در مسیر توسعه و ارتقای مردمسالاری و بسط آزادی ها و حاکمیت ملت ایران می دانند، در زمان گرامیداشت این روز، به این دلیل در خانه می نشینند، که حاضر نیستند زیرعلم جریان اقتدارگرا سینه بزنند و شعارهای هدایت شده آنان را تکرار کنند، و در نهایت آب به آسیاب جریان آزادی ستیز، ملت گریز و ضد اصلاحات بریزند. پیشنهاد من به دوستان سیاسی این بوده است، که بیائید در این گونه مناسبت ها زیر بار و علم جریان فاقد مشروعیت نرویم، و برنامه ای مستقل بچینیم و مسیرراهپیمایی و شعارهایی مستقل برگزینیم. کمترین فایده ی این کار این خواهد بود که درشرایط ضعف احزاب و جریان های سیاسی اصلاح طلب و تحول خواه و ممنوعیت فزاینده امکان تجمع ها و راهپیمایی ها، این حرکت و برنامه ای است درست و راهی مناسب برای سامان دادن این گروه گسترده از ملت، و فکری به حال آینده، از جمله راه صحیح و مناسب شکل دادن “سازمان های رای”.
با توجه به این مقدمات، واقعیت این است که همانگونه که اکثریت قریب به اتفاق تکیه کنندگان به صندلی های سبز رنگ ساختمان هرمی شکل میدان بهارستان، به دلیل سازوکار حاکم بر انتخابات مجلس هفتم، نمی توانند سزاوار کلامی جز “راه یافتگان” باشند؛ با همین استدلال، احمدی نژاد برآمده از سازوکار انتخاباتی شبهه دار ریاست جمهوری گذشته و دخالت حزب پادگانی در نتایج برآمده از آن نیز نمی تواند “مقبولیت” و “مشروعیت” عمومی داشته باشد، هرچند که به آن جنبه ی قانونی داده باشند.
حال دوستان می خواهند به این نوع گفتار و کردار برآمده از دلسوزی برای ملت و میهن، به این چهره ی برآمده از یک انتخابات “نامقبول” و “نامشروع”، که تمام نامزدهای انتخاباتی شاخص و رقبای انتخاباتی اصلی او، در مورد نتایجش اما و اگرهای فراوان داشته و دارند، جنبه ی قانونی دهند و او را “نماینده ملت ایران” معرفی کنند. عقل حکم می کند که اگر در این ماجرا بتوان “التزام قانونی” داشت، مسلما نمی توان به حاصل این انتخابات “مشروعیت”، “مقبولیت” و از همه مهمتر “نمایندگی” داد.
این سوال مطرح می شود که چگونه است که در هر سخنرانی به “آن دو ساعت خواب نیمه شب” اشاره می شود، و یا “شکایت به درگاه خداوند می برند” و حتی “نشستن در مکانی که دروغگو به آن وارد می شود را جایز نمی دانند”، اما هم زمان به نتایج یک انتخابات مسئله دار، و پیامد کارها و گفتار رئیس جمهور برآمده از آن گردن نهاده می شود؟
در این میانه، دیگر سخنان و اظهارنظرهای احمدی نژاد در آمریکا، در مورد آزادی های مدنی و سیاسی و میزان رعایت حقوق بشر در ایران، تحت الشعاع نمایش دانشگاه کلمبیا قرار گرفته است، و آنچه که در جهان به عنوان “دروغگویی رئیس جمهور ایران” در حال جا افتادن است، دارد گریبانگیرملت ایران نیز می شود- آن هم ملتی باستانی که “راستگویی” از اصول بنیانی دین و آئین آن است.
مگرجز این است که این “تعارف” های بی مورد و گسترش دامنه ی این خصلت نیکوی ما ایرانیان، به مکانی نامناسب، دنیای سیاست، که لازمه ی آن “صراحت ” است و “شفافیت”، دودش بدجوری دارد به چشم ملت ایران می رود؟
واقعیت این است که در شرایطی که طی بیست ماه آینده دو انتخابات مهم پیش رو داریم- که از هم اکنون احزاب و گروه های اصلی بر اساس شواهد و قرائن مشارکت در آنها را مشروط کرده اند به “آزاد، مستقل و رقابتی” برگزار شدن آنها- این نوع “تعارف” ها، نوعی “مشروعیت” و “مقبولیت” بخشیدن است به نتایج انتخابات غیرعادلانه گذشته، و نوعی “رسمیت” و “قانونیت” بخشیدن است به نتایج انتخابات های آینده؛ تعارف هایی در جهت برنامه ها و منافع جریان اقتدارگرا و ضد اصلاحات، و به زیان اهداف و خط مشی های اصلاح طلبان و تحول خواهان و حقوق ملت.