ابوالفضل جلیلی متولد 1336 ساوه، فارغ التحصیل کارگردانی و بازیگری از دانشکده هنرهای دراماتیک است. وی فعالیت سینمایی را با کارگردانی فیلم های کوتاه آغاز کرد. باجلیلی که اغلب فیلم هایش درخارج از ایران مورد تقدیرقرارمی گیرد ولی درایران اجازه اکران ندارد درموردموضوع فوق به گفتگو نشسته ایم.
شما درجریان نامه ای که سینماگران ایران به ریس دیوان عدالت اداری نوشتند هستید؟
مطالبشان را خوانده ام اما هیچ تماسی از هیچ کسی برای تایید و امضای نامه مذکور با من گرفته نشد.
دلیلش را چه می دانید؟
نمی دانم. شاید به این علت باشد که من عضو هیچ فرقه یا حزبی نیستم. خودم را درگیر مسائل سیاسی که درراستای تحقق برخی اهداف است نمی کنم. به همین دلیل است که خیلی ها مرا تحویل نمی گیرند. خارجی ها به من می گویند جلیلی تو دراین دنیا هستی ولی نیستی.
فکرمی کنید دلیل اینکه سینمای ایران پس از طی دوره ای از شکوفایی و رشد جهانی دوباره به تباهی کشیده شده است چیست؟
ببینید سیاست های مدیران فرهنگی و کسانی که برای سینمای ایران کار می کنند به گونه ای شده است که سینماگران را به نوعی پوچی رسانیده اند. خوب یادم است که بعد از انقلاب سینمای ایران به خوبی سازمان یافته و فکروایده های خوبی هم به آن تزریق شده بود. بنابراین تولید فیلم های ارزشمند هم به گونه ای پیش می رفت که خیره کننده بود. اما واقعا سوال همه این است که چه برسر سینمایی آمده است که آغاز جشنواره فیلم آن مصادف می شد با حضور پررنگ فیلمسازان خوب خارجی؟چه برسر سینمایی آمده است که همه زمینه های آن برای رشد و ترقی بهتر آن فراهم آمده بود؟شاید یکی از دلایل آن تعویض زود به زود مدیران فرهنگی باشد. عده ای می روند و جمعی غیرمتخصص وارد می شوند.
نقش سانسور رادرشکستن مسیری که تعریف کردید به چه اندازه می دانید؟
سانسور دراغلب کشورهای دنیا وجود دارد. یا فیلمی با ارزش های مردمی ساخته می شود یا اینکه خلاف شئونات فکری جامعه است و متوقف می شود. اما اغلب همان کشورها برای چهارچوب های فکری خود تعریف و سازمان دهی دارند. چیزی که مادرایران نداریم. اول باید ایدئولوزی حاکم تعریف شود. درایران دینی وجوددارد به نام اسلام که بسیار قابل احترام وارزش است. خب در این دین تعریفی از هنر وسینما نیامده است. باید با آن چه کرد. راه کار آن این است که پی رنگ وساختمان را به دست روشنفکران و فرهیختگان تعریف کنیم. اگر چنین نشود مشکلاتی از قبیل سانسور همچنان دامنگیر است. وقتی تو به عنوان کارگردان و تولید کننده ارزش ها و مرزها را بدانی تلاش می کنی که آنها را رد نکنی وبه آرامی از کنارشان عبور کنی. داستان موسیقی هم به همین ترتیب است. با آن هم برخوردهای جدی می شود که واقعا تاسف بار است.
تکلیف آنهایی که با این مسائل سروکار ندارند و فیلم هایشان بنابه دلایل مختلفی مثل نقد مدیریت و جامعه توقیف می شوند چیست؟
همه این برخوردها از منظر من دو دلیل عمده دارد. اول اینکه به تو می گویند دنبال دردسر نباش. دوم اینکه ایده آل آنها این است که فیلمسازی اسلامی را ترویج دهند غافل از اینکه این نوع فیلمسازی همان فیلم های اجتماعی خودمان است. من خودم یکی از آنهایی هستم که بدون شعاردرجهت انقلاب و اسلام فیلم ساخته ام ولی واقعا با فیلم های من چه برخوردی می شود؟
فکرمی کنید نامه هایی این چنینی که به سازمان عدالت اداری تنظیم ونوشته می شود چقدر باشد؟
ببین، راحت بگویم که این نامه ها همه دور تسلسل است. سینمای ما نیاز به انقلاب فکری وایدئولوژی دارد. به نظرم عده ای که واقعا منش های انسان گرایانه و انسان دوستانه را دارند باید به کمک هنردوستان بیایند. امروزه با هرجوانی که صحبت می کنی انگیزه کاری ندارد، اغلب گرفتار مواد مخدرشده اند. این ها خطرناک است.
الان مشغول چه کاری هستید؟
دررویاهایم زندگی می کنم. سه سال ونیم است که کاری نکرده ام واین مرا اذیت می کند.
گویا ازتلویزیون پیشنهاد کار داشتید؟
بله. اما چه فایده؟ 12 سال است که تلویزیون نگاه نمی کنم وسیاست ها ی آنهارا نمی شناسم. هرسناریویی که تنظیم می کنم دوستان می گویند، چیزی که قابل پخش باشد را ارائه کن. من هم نمی دانم باید چه کنم.