جام جهانی فوتبال زنان

امین بزرگیان
امین بزرگیان

سایت فیفا در قالب ویدئوهای کوتاه حدوداً دو دقیقه‌ای خلاصه‌هایی از بازی‌های فوتبال جام‌جهانی زنان را که هم‌اکنون در کانادا در حال برگزاری است، ارائه می‌دهد. طبیعتاً به سبب اینکه زنان، بازی فوتبال حرفه‌ای را دیرتر از مردان شروع کرده‌اند، کیفیت مسابقات جام جهانی زنان قابل مقایسه با جام‌جهانی مردان نیست. در این بازی‌ها کمتر صحنه‌های فوتبالی ایجاد می‌شود و…. اما جالب، ویدئوهای فیفاست. دراین خلاصه‌ بازی‌ها، یکی از صحنه‌های مورد توجه، درگیری‌های فیزیکی بین بازیکنان است. خود سایت پس از دومرحله مقدماتی و یک شانزدهم، ویدئوهایی را بعنوان صحنه‌های برگزیده، ارائه داده که بطور بسیار روشنی تعدادی از فیگورهای مردانه با اجراهای زنان فوتبالیست یا هرآنچه ما از یک زن انتظار نداریم را در این ویدئوها گنجانده است. گویی فیفا اصرار دارد نشان دهد که ز‌ن‌ها هم می‌توانند مثل مردان باشند. تا جایی که به طور عجیبی صحنه‌های خطا یا برخوردهای فیزیکی، بخشی از خلاصه‌ بازی‌ها هستند.

زنان در جایی مثل ایران با مجموعه‌ای از قوانین دولتی و عرفی محدود و سرکوب می‌شوند. آنها نمی‌توانند همچون بازیکنان این مسابقات لباس بپوشند و مسابقه دهند و یا حتی به استادیوم بروند. اما به جز این شکل صریح از ساختار مردسالارانه قانونی و حقوقی مثلاً در ایران، أشکال پنهان‌تر مردسالاری را می‌توان در الگوی مردانه موجود در شیوه‌های اندیشه، حیات و کنش در جهان پیشرفته یافت.

 خرد و عقل محصول جامعه است که در جریان حیات جمعی در حوزه عمومی ساخته می‌شود. برای توضیح بد نیست به معرفت‌شناسی یورگن هابرماس مراجعه کنیم. وی درآثارخود اغلب “فلسفه آگاهیرا” که منتج از ذهنِ منفردی است که درباره جهان می اندیشد درمقابل مفهوم “تعاملِ بین الاذهانی” قرارمی دهد. دراین مفهوم معانی ، هنجارها و ارزش‌های مشترک مسلط هستند. هابرماس با دفاع از روش پژوهش دیالکتیکی و نقدمعرفت انتزاعی، بر این مساله تاکید می‌کند که متنِ زندگی اجتماعی است که ساحت “خرد” راتعیین می‌کند. اگر ایده وی رابپذیریم که خرد و تولیدات آن ریشه در تاریخ و زندگی‌های واقعی دارد و از منافع و علایق بشری سرچشمه می‌گیرد، پس می‌توانیم براین تاکیدکنیم که تا آن میزان که سوژه زنانه از حوزه عمومی غایب باشد، خرد و عقل مردانه‌تر می‌شود. در اینجا سایر أشکال خِرد، همچون خرد زنانه تضعیف شده و از بین می‌رود. عقل و خرد مردانه با جهان بینی و فیگورهایش که در غیاب تاریخیِ سوژه زنانه بر حوزه عمومی حاکم شده، به طور مداوم به بازتولید “قدرت مردانه” می‌پردازد. “بیان” نیز به عنوان ابزار انتقال خرد، در این پروسه، شامل دوگانه خردمندانه (یا مردانه) و غیرخردمندانه (یا زنانه) می‌شود.

در این وضعیت زنان اگر بخواهند در عرصه عمومی یا اجتماع، مشارکت داشته باشند، ناگزیر از آن هستند که با زبان و فیگورهای رایج مردانه سخن گفته و عمل کنند. زنان در درون نظام معنایی مردانه حاکم بر عرصه عمومی، و انتظاری که از آنها می‌رود، خواست‌هایی همچون خواست مردان پیدا می‌کنند و اساساً سعی می‌کنند، کارهایی را انجام دهند که مردان می‌کنند، چون در واقع کنش معقول و با کیفیت یعنی کنش مردانه. سوژه، تنها سوژه‌ای مردانه است و هر کنشگری برای کنشگر بودن باید به سوژه‌ای مردانه تبدیل شود، حتی اگر زن باشد. هرچند نمی‌توان نقش سوژه را در برساختن خرد رد کرد؛ امابه گفته هابرماس، این سوژه، سوژه‌ای غیرتاریخی واستعلایی نیست، بلکه درمناسبات اجتماعی ساخته شده است. “جنسیت زنانه همواره برپایه پارامترهای مردانه درنظرگرفته شده است”.

بیراه نیست که در این شرایط تعدادی از زنان، حتی در غرب، حوزه عمومی را رها کرده و تنها به حوزه خصوصی الصاق می‌شوند زیرا که در این حوزه امکان زنانه زیستن را بیشتر مهیا می‌بینند. و تعدادی دیگر که تمایزات حقوقی میان زنان و مردان در آگاهی‌شان حس می‌شود، سعی می‌کنند در حوزه عمومی بمانند؛ اما نه به عنوان یک سوژه زنانه بلکه سوژه‌ای که “نمایش” مردانه دارد؛ با فیگورها و بیان پذیرفته شده تاریخی در آن.

شاید اکنون روشن شده باشد که چرا آن صحنه‌ها برای فیفا جذاب است و چرا نویسنده همین متن در سطور ابتدایی به کیفیت پایین‌تر فوتبال زنان، اشاره کرد؛ کیفیت اساساً در هر حال شاخصی ثابت و تعیین شده دارد. قوانین برابر در فرایند مردسالارانه‌ای به هم‌شکل کردن افراد و یکسان‌سازی انجامیده‌است. پیام این است که ما بدنبال شبیه کردن زنان به مردان هستیم. آنها نیز می‌توانند در درون این قوانین ثابت اجرا با کنش‌ها، فیگورها و حتی البسه شبیه مردان فعالیت کنند و خود را به مثابه سوژه‌هایی برابر عرضه کنند.