زمانی برای انتخاب – اعتراض یا سکوت

نویسنده

تونی باربزا

محمود سهیمی، استاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی می دانست به خاطر حرف هایش درباره لزوم تغییرات سیاسی در کشور، با سفر به ایران در معرض خطر بازداشت و زندان خواهد بود.

همین تابستان بود که او سفرش را به ایران لغو کرد. او در نظر داشت برای یک سفر خانوادگی به ایران برود که بعد از زندانی شدن دوستش علی شاکری، کار خیلی خطرناکی بود. شاکری یک تاجر میانه رو و یک فعال صلح طلب در لیک فورست بود.

سهیمی می گوید: “خیلی ها از رفتن به ایران می ترسند. آنها می گویند اگر مردی مثل شاکری را که همیشه طرفدار صلح و مذاکره بوده بازداشت کرده اند، پس دیگر چه کسی در امان است”

وضعیت شاکری، آمریکایی های ایرانی تبار که فعالیت سیاسی می کنند را در برابر یک دو راهی قرار داده است: آیا با علم به این که با رفتن به ایران زندانی می شوند باید وارد تشکل هایی برای تغییر رژیم شوند؟ یا اینکه ساکت بمانند تا امکان دیدار از وطن را از دست ندهند؟

شاکری، یک تاجر59 ساله که نوشته های آزادی خواهانه اش درباره ایران در ایتنرنت دست به دست می شد، اکنون بیش از چهار ماه است که در زندان ایران به سر می برد. او در راه بازگشت از دیدار مادرش در ایران بود که بازداشت شد. مادر ش در همان روزها درگذشت.

اتفاقی که برای شاکری افتاد، جامعه ایرانی آمریکایی ها را شوکه کرد زیرا او به عنوان یک فعال صلح طلب میانه رو و نه چندان فعال در کالیفرنیا محسوب می شد. او عضو هیئت مدیره مرکز اشاعه صلح شهروندی در یو سی اروین بود که توجه بین المللی بعد از بازداشتش به او جلب شد. او یکی از چهار ایرانی آمریکایی باز داشت شده امسال در ایران بود. دو نفر از این افراد تا کنون آزاد شده اند.

خانواده شاکری بدون سر و صدا برای آزادی او تلاش می کردند تا اینکه روز جمعه پسرش سکوت را شکست و از مقامات ایرانی خواهان آزادی پدرش شد.

تریتا پارسی، رییس شورای ایرانی آمریکایی ها ( یک گروه حقوق شهروندی در واشنگتن) می گوید: “قضیه شاکری واقعا همه را شوکه کرد. برخلاف بقیه، او در سطح کشور شناخته شده نبود. می شود اینطور گفت دیگر معلوم نیست چه کسی را هدف قرار گرفته اند و چه کسی را نه”

این خبر خیلی زود در کالیفرنیای جنوبی، محل تجمع بزرگترین جامعه ایرانی های مهاجر، پیچید. اغلب ایرانی هایی که پس از سرنگونی محمد رضا شاه در اینجا ساکن شده اند مقیم لس آنجلس غربی، سان فرانسیسکو و اورنج کانتی هستند و جمعیت آنها الان بالغ بر 500,000 نفر است.

آمریکایی های ایرانی تبار مانند کوبایی های ساکن فلوریدا و ویتنامی های ساکن اورنج کانتی به دنبال دگرگونی آزادی طلبانه هستند اما ایرانی ها تا کنون در برابر دولت خودکامه شان چندان موفق نبوده اند.

اما این مانع ار فعالیت عده ای از آنها نمی شود تا پیامشان را از این راه دور به کمک تلویزیون های ماهواره ای و امواج رادیو و وب سایت ها به ایران بفرستند.

علی لیمونادی، کارگردان و تهیه کننده تلویزیون IRTV گفت او آدرس ایمیل خودش را تا حالا سه بار عوض کرده زیرا تقریبا” 1500 نامه ویروسی در روز دریافت می کند. او عقیده دارد این نامه های الکترونیکی را عوامل دولتی ایران می فرستند.

لیمونادی اولین بار در سال 1979 شروع به اعتراض کرده است زیرا فکر نمی کرده جمهوری اسلامی در ایران این قدر دوام بیاورد.

او یک ماه بعد از انقلاب وارد آمریکا شد و تصمیم داشت یک سال بماند. او می گوید: “من اصلا” فکر نمی کردم این انقلاب این قدر دوام بیاورد.”

از طرف دیگر، سایرین تلاش کرده اند اقدامات خود را مخفیانه انجام دهند و برای تهران ناشناس باقی بمانند تا به این ترتیب امکان رفت و آمد به ایران را هم داشته باشند.

موا، یک مهندس مقیم سانتا مارگریتا و یک شهروند با تابعیت دو گانه ایرانی آمریکایی است که نمی خواهد نام خانوادگی اش فاش شود تا برای مقامات ایران جلب توجه کند. او می گوید: “خیلی از ما که در ایالات متحده زندگی می کنیم آنچه را در ایران می گذرد دوست نداریم. اما هر چیزی که بگوییم بر ضد خودمان استفاده می شود.”

او از ترس اینکه هنگام سفر به ایران برای دیدار از مادر و خواهرش بازداشت شود عهد کرده درباره سیاست حرف نزند.

او می گوید: “اگر مادرم در آنجا کاری علیه دولت نکند و من هم اینجا صدای اعتراضم را برای عموم بلند نکنم، نباید از چیزی نگران باشیم.”

دوستان شاکری می گویند او هم دلیلی برای نگران بودن نداشت. آنها شاکری را به عنوان یک فعال سیاسی میانه رو معرفی می کنند که همیشه راه حل های دور از خشونت را ترویج می کرد، و گاه به عنوان عامل رژیم مورد اتهام مخالفانش قرار می گرفت.

حسین حجازی، شاکری را به عنوان مهمان چندین بار در برنامه رادیویی گل گشت که برای جامعه ایرانی ها پخش می شود دعوت کرده بود و در مورد او می گوید: “او از هر دو طرف ضربه خورد.”

محمد علی دادخواه، یک وکیل مدافع حقوق بشر در ایران که با خانواده شاکری در ارتباط است و از او خواسته شده وکالت او را بر عهده گیرد، گفت که او نتوانسته برای امضاء اوراق وکالت شاکری را ملاقات کند. او هیچ اطلاعی از اتهامات وارده به شاکری ندارد.

او می گوید براساس قوانین ایران “هیچ کس را نمی توان برای مدت بیش از دو ماه در بازداشت نگه داشت مگر اینکه اتهامات جدیدی علیه او اقامه شود.”

یک سخنگوی دادگستری تهران که نخواست نامش فاش شود گفت پرونده شاکری هنوز تحت بررسی است و نمی تواند اتهامات او را در اختیار عموم قرار دهد زیرا “هنوز اثبات نشده که او جرمی مرتکب شده باشد.”

او اضافه کرد: “امیدوارم سرنوشت پرونده او در آینده نزدیک روشن شود.”

دستگاه دیپلماسی بوش در ماه مه خواستار آزادی شاکری و سه نفر بازداشتی دیگر شد و وزارت امور خارجه آمریکا هم بازداشت افراد با تابعیت دوگانه را نمونه بارز آزاررسانی در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد خواند.

در همین تابستان به ایرانی آمریکایی ها هشدار داده شد که برای سفر به ایران محتاط باشند اما در عمل تعیین مقدار این سفرها خیلی مشکل است زیرا تعداد آن اصولا” کمتر شده است.

کسانی که از دهها سال پیش به کشورشان سفر نکرده اند و تصمیمی هم برای رفتن به آنجا تا زمانی که رژیم سر کار است را ندارند بیشترین اعتراض ها را به حکومت می کنند.

عباس میلانی، مدیر مطالعات ایران در دانشاه استنفورد، می گوید: “چیزی که الان وجود دارد یک فرمانروایی جدید از ترور است. هدفی که برای شکستن پل میان روشنفکران ایرانی و توده مردم برقرار شده است.”

خانه میلانی در محوطه دانشگاه پر از یادگارهای سرزمین مادری است: تابلوهای نقاشی ایرانی و قالیچه های ایرانی. او برای پسرش چلو کباب درست می کند و به موسیقی گروه راک ایرانی کیوسک گوش می دهد.

هرچند او آرزو می کند کشورش را که در آنجا یک متخصص ملی خوانده می شود دوباره ببیند اما از سال 1987 به خاطر احتمال دستگیری به ایران باز نگشته است.

او می گوید: “من به مصونیت به شرط خود سانسوری بهایی نمی دهم.”

مریم خسروی، یک نماینده خدمات اجتماعی در شهر اروین، می گوید من دانسته تصمیم به کار در خدمات شهروندی در اورنج کانتی گرفتم و بهای آن ممکن است ندیدن خانواده بزرگش در ایران باشد.

او می گوید تصاویری مانند عکس روی دیوار دفتر خسروانی در فوانتین ولی که او را در کنار کلینتون، رییس جمهور سابق ایالات متحده، و هیلاری کلینتون، نماینده سنا، نشان می دهد به طور بارزی نشان می دهد ایرانی ها از ارتباط با چه چیزهایی بیزار هستند.

او می گوید: “احساس غم انگیزی است وقتی می دانی قادر به بازگشت به سرزمین مادری ات نیستی. اینطور نیست که اسم من در یک لیست سیاه است اما این همیشه یک ریسک است به کشوری سفر کنی که تضمینی برای امنیت در آن نیست.”

 

منبع: لس آنجلس تایمز – 17 سپتامبر 2007