مادر سعید زینالی به عباس امیرانتظام: سی سال زندان بودید بچه مرا ندیدید؟

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» "می گویند پسرم را کشته اند و سپاه دفن کرده"

پس از ۱۶ سال چشم انتظاری و پی گیری از مسئولان رده های مختلف، اکنون می گوید به او گفته اند فرزندش به اتفاق دو دانشجوی دیگر از زندان توحید به اوین و سپس بیمارستان قمربنی هاشم منتقل شده و جان باخته است.

اکرم نقابی، مادر سعید زینالی اما این روایت را هم قبول نمی کند و می گوید که هنوز نمی داند درست است یا نادرست ولی همچنان چشم انتظار خبری از فرزندش است تا آنجا که “به آقای امیرانتظام گفتم شما این همه سال زندان بودید تا همین چند وقت پیش زندان بودید ۳۰ سال زندان، خبری از بچه من دارید؟ در زندان چیزی شنیده اید از بچه من؟ این چیزها که می گویند درست است”؟

عباس امیرانتظام اما ابراز بی اطلاعی می کند و می گوید که چیزی نشنیده. سخنگوی اولین دولت بعد از انقلاب اسلامی، که با اتهام جاسوسی و به دلیل مذاکره با مقامات امریکایی بیش از ۲۸ سال از زندگی اش را در زندان سپری کرده و اکنون به گفته خودش در زندان خانگی به سر می برد، باسابقه ترین زندانی سیاسی است که در روز آخر نمایشگاه نقاشی های محمد نوری زاد از سختی های ۳۷ زندان و حصر سخن گفت، اما تاکید کرد که هرگز تسلیم زور و فشار و شکنجه نخواهد شد.

او در سخنان کوتاهی که ویدئوی آن منتشر شده گفته: من ۳۷ سال زندان بودم الان هم در منزل خودم در زندان هستم، حصر خانگی هستم با فشار سازمان ملل متحد. حدود ۲۸ سال هم در زندان خود آقایان، اوین و قزل حصار و رجایی شهر. از شکنجه ها و مشکلات زندگی حرف نمی زنم برای اینکه همه اینها را قبول کردم از روز اول هر کسی سرنوشتی دارد. سرنوشت من هم این است و باید مقاومت کنم. من در تمام ۳۸ سال یک بار بله در مقابل نظام موجود نگفتم. سرخم نکردم. تایید نکردم. هر وقت به من فرمی دادند از نظام جمهوری اسلامی که قبول داری گفتم نه. از رهبری گفتم نه. از جنایات گفتم که در تاریخ سیاه و تاریک است و یک روزی پاسخگوی تمام این جنایت ها خواهید بود. الان هم تکرار می کنم خود آقایان بهتر از من می دانند، خودشان هم شعور خواندن تاریخ را دارند فهم تاریخ را دارند ولی متاسفانه قدرت اینقدر افراد را تحت تاثیر قرار می دهد هم ثروت و هم قدرت که زبان دیگران را می برند.

عباس امیرانتظام که بیش از ۳۷ سال است از دیدار با فرزندانش محروم بوده ادامه داده: من سختی های بسیاری کشیدم از جمله مادرانی که اینجا ایستاده اند می توانند حدس بزنند که من ۳۷ سال است بچه هایم را ندیده ام.[در اینجا اشگ او جاری می شود] سه فرزند دارم. دو پسر و یک دختر. دخترم ۴۳ ساله است پسر بزرگم ۴۰ ساله و پسر کوچکم ۳۷ ساله.اینها را ۳۷ سال پیش دیدم، می بینید چقدر کوچک بودند. من تحمل کردم. همه می دانند فرزند چقدر عزیز است و چقدر تاثیرگذار اما از نظر من خدمت به وطنم بالاتر از دوست داشتن بچه هایم است. به هر صورت ایستاده ام و تا آخرین لحظات حیات هرگز تسلیم زور، فشار، جنایت، شکنجه، دوریها و دردهای انسانی نخواهم بود.

و این مادر سعید زینالی است که در میان هق هق گریه او را در آغوش می کشد؛ مادر دانشجویی که تنها سه روز بعد از واقعه حمله به کوی دانشگاه تهران در تیرماه ۷۸ در منزل شخصی و در مقابل چشمان مادرش بازداشت شد و تاکنون هیچ خبری از سرنوشت او در دست نیست. اکرم نقابی هم در سخنانی در آخرین روز از نمایشگاه نقاشی محمد نوری زاد می گوید: بارها گفته ام سعید مرا برده اند ده دقیقه ای برگردانند؛ شد ۱۶ سال، مرا کجاها که نفرستادند. مرا فرستادند امین آباد، فرستادند آگاهی که جنازه ها را شناسایی کنم، از ما پول گرفتند که سعید را امشب می آورند ما ببینیم، پرونده را می برند بیت رهبری و.. بلاهایی که سر ما آوردند حالا می فهمیم همان موقع سعید مرا از توحید می برند اوین. انقدر شکنجه کرده بودند که سعید من حافظه نداشته. سه دانشجو را می برند بیمارستان قمر بنی هاشم که آنجا تمام می کنند. جنازه ها را به ما نمی دهند، به پزشکی قانونی نمی دهند، خود سپاه می برد، کجا دفن می کند نمی دانم. من ۱۶ سال است همچنان منتظرم سعید مرا زنده به من بدهند اگر زنده نمی دهند جنازه بدهند. ۱۶ سال است ما می رویم و قصه می گوییم. تازه بعد از ۱۶ سال من باید ثابت کنم که سعید دنیا آمده. اصلا سعید وجود داشته یا نه. تمام مدارک را در حقوق شهروندی گذاشتم گفتند مدرکی نیست که او بازداشت شده. ۱۶ سال است نه قبری دارم نه جنازه ای دارم همچنان ما را می برند و می آورند.

مادر سعید زینالی در مصاحبه با “روز” توضیحات بیشتری درباره آنچه که جدیدا درخصوص سرنوشت فرزندش شنیده، می دهد: یک نفر تازگی به ما این اطلاعات را داده. به گفته ایشان آن موقع چنین اتفاقاتی افتاده، ما نمیدانیم راست است یا دروغ. گفت توحید بودیم بعد بردند اوین و از آنجا بردند بیمارستان. گفت اینها از بین رفته اند… من نمی دانم حرف ایشان درست است یا نه. مسئولین که اصلا زیر بار نمی روند. هر بار می گویند ما پی گیر هستیم و صبر کنید. هر هفته می روم می گویند صبر کنید پی گیری می کنیم گزارش تهیه می کنیم، ۱۶ سال است همین طور ما را سر می دوانند.

اکرم نقابی می افزاید: از امیرانتظام سئوال کردم شما که ۳۰ سال زندان بودی آیا چنین خبرهایی شنیده اید؟ آیا از سعید من خبری شنیده اید؟ گفت نه. من یک مادرم. التماس می کنم هر کسی هر خبری دارد، اطلاعاتی دارد و می داند، التماس می کنم خواهش می کنم به ما خبر دهد.

سعید زینالی، ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸ در مقابل چشم‌های مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیو‌تر دانشگاه تهران در دست نیست.خانواده آقای زینالی از همان سال تاکنون برای گرفتن خبری از فرزندشان به همه مراکز امنیتی و قضایی مراجعه کرده اند اما هیچ پاسخ درستی به آنها داده نشده است. در مقابل این خانواده او بودند که تحت فشار قرار گرفته اند و مادر و خواهر سعید زینالی ۱۷ تیر ماه ۸۹ بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شدند.

عباس امیرانتظام اما، سخنگوی دولت موقت، معاون مهدی بازرگان و سپس سفیر ایران در سوئد بود. او به گفته خودش، توسط کمال خرازی و برای مشاوره به تهران فراخوانده اما روز ۲۸ آذر ۱۳۵۸ در ساختمان وزارت امور خارجه بازداشت شد.

براساس گزارشی که پیشتر “روز” منتشر کرده بود آقای امیرانتظام ۵۵۵ روز در سلول انفرادی تحت بازجویی بود و در نهایت به اتهام توطئه برای انحلال مجلس خبرگان، مخالفت با نظام ولایت فقیه، تلاش برای ایجاد اختلاف بین فلسطینیان و لیبیایی ها با ایران، فراری دادن سران حکومت پهلوی و ارائه اطلاعات سری کشور به آمریکائی ها، در دادگاهی بدون وکیل و هیات منصفه به اعدام محکوم اما با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد.

مقامات جمهوری اسلامی و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام که سفارت آمریکا در تهران را اشغال کرده بودند و چهره های اصلی آنها در سال های بعد، به عنوان شخصیت های شاخص جناح اصلاح طلب در ایران شناخته شدند در آن هنگام اصرار داشتند که با توجه به اسناد پیدا شده در سفارت آمریکا، اتهام اصلی امیرانتظام، جاسوسی برای آمریکا و سازمان سیا است.

اما مهدی بازرگان، نخست وزیر و امیرانتظام تاکید داشتند که او تنها به عنوان مذاکره کننده رسمی منتخب دولت با آمریکایی ها و برخی دیگر از دولت ها ارتباط داشته و اسناد جاسوسی ادعایی هم مکاتبات اداری و کارهای عادی بوده اند.