اولین دوره زبان فرانسه من، با کلاس خانم پاسکال شروع شد. همه بچه های کلاس مهاجر بودند، کلاس از چند دختر هندی، چند دختر روس، چند پسر و دختر اسپانیایی، یک دختر و دو مرد سعودی، دو مرد ترک و من تشکیل شده بود.
خانم پاسکال مثل یک هنر پیشه تئاتر، زبان فرانسه را به ما یاد می داد، تمام تلاشش این بود که از طریق نشان دادن حالات و حرکات و بدون نیاز به استفاده اززبان انگلیسی، ما را وارد دنیای این زبان شیرین ولی سخت کند. او در لابلای درس هم تلاش می کرد ما را با فرهنگ کشور فرانسه آشنا کند.
چنین بود که هنوز چند جلسه ازشروع کلاس نگذشته،ما توانستیم خودمان را درست معرفی کنیم واز ویژگی های خود و خانواده و همکلاسی هایمان بگوییم.
یک روز خانم پاسکال در لابلای درس از ما خواست تا خود او را توصیف کنیم. از ما پرسید، فکر می کنید من چگونه آدمی هستم؟
برزیلی ها گفتند: شما آدم مهربانی هستید. اسپانیایی ها گفتند: شما آدم فعالی هستید. هندی ها گفتند: شما معلم بسیار خوبی هستید. پایه های زبان فرانسه را بخوبی به ما یاد می دهید. یک پاکستانی گفت: شما فوق العاده اید، اتوریته خوبی دارید.
خانم پاسکال که با شنیدن این حرف چشمهایش گرد شده بود و دستش با اضطراب روی موهایش بالا و پایین می رفت، قدری سکوت کرد و با تعجب گفت: جدی می گویید من اتوریته دارم؟ اکثریت بچه های کلاس به او نگاه کردند و گفتند: بله بله، شما اوتوریته دارید.
او همینطور که هاج و واج ما را نگاه می کرد با عجله شروع به عذر خواهی کرد و گفت: خیلی ببخشید، من اصلا نمی دانستم که اوتوریته دارم.
مرد جوان پاکستانی و مرد ۵۸ ساله ترک در جواب او گفتند: معلم باید اوتوریته داشته باشد، مگرچه اشکالی دارد؟
خانم پاسکال اما با کلافگی سعی می کرد به ما بفهماند که اوتوریته یک ویژگی منفی است، چطور شما متوجه نیستید! او گفت: اکثریت کسانی که اوتوریته دارند، آدمهای دیکتاتوری هستند، اصلا دیکتاتوری از دل اوتوریته بیرون می آید.
خانم پاسکال با اصرار از ما خواست : هرکس دیکشنری خود را باز کند و معنی این کلمه را با دقت نگاه کند. باز چند لحظه ای مکث کرد و دوباره گفت: برای روز بعد برایم چند خط در مورد اوتوریته و ویژگی آدمهایی که اوتوریتر هستند، بنویسید. این یک متن مهم است، با دقت بنویسید.
کلاس زبان فرانسه آن روز به پایان رسید. من بیشتر راه بازگشت را پیاده رفتم و با خود گفتم چطور امکان دارد که مفاهیم برای ما معانی چند گانه داشته باشند؟ چطور می شود که اگر معلم، پدر، مادر و…. اوتوریته داشته باشند، اشکال ندارد ولی حکومت اگر اتوریته داشته باشد، اشکال دارد و برای تغییرآن باید تلاش کنیم؟
چرا کلمات در جایی برایمان مفهوم مثبت دارد و در جایی مفهوم منفی. این دوگانه اندیشی ریشه در کجا دارد؟