ابولهب‌شناسی

نویسنده

از میان یاران و دشمنان پیامبر اکرم، تنها از  ابولهب در قرآن مجید یاد شده است. راز این تذکر چه می‌تواند باشد؟ چنان‌چه بپذیریم که محوری‌ترین شعار اسلام “لااله‌الاالله “بوده است، آن‌گاه شاید در پاسخی کوتاه بتوان گفت که تا انسان و مبارزه برای توحید در معنای عام نفی خدایگان دروغین که تقدیر آدمی را بر فقر و جهل و ستم و تبعیض می‌بافند، پابرجاست، حکایت ابولهب نیز همچنان باقی است. و اما ابولهب که بود؟

1.      نخستین ویژگی ِ ابولهب آن است که خویشاوند درجه یک و عموی تنی پیامبر بوده و اهل بیت پیامبر محسوب می‌شده و همین رابطه‌ی نسبی در جامعه‌ی جاهلی می‌توانسته تاثیری دوچندان داشته باشد. در روایات زیادی نقل شده است که ابولهب پشت سر پیامبر راه می‌افتاده و با ناسزاگویی به پیامبر در جامعه این‌گونه القا می‌کرده که دیدگاه‌های این شخص حتی در خانواده‌اش نیز طرفداری ندارد و به همین جهت در جامعه‌های جاهلی که عصبیت‌های قومی و روابط انسانی بیش از منطوق کلام مورد ملاحظه‌ی عوام قرار می‌گیرد، نتیجه‌ی رفتار ابولهب آن بوده است که بیش از سایر مخالفان نبی اکرم از امکان خنثی‌سازی تبلیغات توحیدی برخوردار بوده است. مخالفت افرادی مانند ابوسفیان یا دیگر سران قریش این شایبه را داشته که ایشان نگران انتقال قدرت اقتصادی و سیاسی به بنی هاشم هستند اما مخالفت ابولهب با پیامبر از چنین منظری قابل طرح نبوده و بنابراین می‌توانسته از اعتماد عمومی بیشتری در میان مردم ِ عوام برخوردار شود.

2.      ابولهب هرگز با مبانی استدلالی مقابله نکرده و با ناسزاگویی و مغالطه و فتنه‌انگیزی و آتش‌افروزی به معاندت با پیامبر می‌پرداخته است. او و همسرش به پیامبر سنگ زده و به او در معابر عمومی ناسزا گفته و حتی کسی را که لقب محمد امین داشته، دروغ‌گو معرفی می‌کردند. برای آزار پیامبر در راه و مسیر محمد (ص) خار و خاشاک می‌ریخته و یا با آتش زدن هیمه‌ها دود به خانه‌ی پیامبر می‌فرستاده تا باعث آزار شود. ابولهب در هیچ جنگی علیه پیامبر شمشیر نزد و مدیریت عملیات ایذایی بر عهده‌ی وی بوده است. ابولهب حتی برای آزار و اذیت پیامبر اکرم (ص) پسرانش را وا داشت تا دختران پیامبر را طلاق دهند.

3.      ابولهب برای عملی ساختن اندیشه‌های جنون‌آمیز و غیر انسانی‌اش از حمایت همسری برخوردار است که قرآن از او با لقب هیزم‌کش معرکه یاد می‌کند. همسر ابولهب مولد عشق نیست و عامل تحریک و فتنه‌سازی است.

4.      ابولهب خویشاوند پیامبر است اما رشته‌ی محبت را می‌گسلد و در صدور قطعنامه‌ای که مسلمانان را به تبعید در شعب ابی‌طالب و زندگی در فقر و تنگدستی وا می‌دارد و حتی در توطئه‌ی قتل پیامبر، مشارکت فعال می‌کند. از این جهت، در قرآن از سه شخصیت دیگر نظیر ابولهب یاد شده است: همسر لوط و پسر و همسر نوح. خداوند، آشکارا نسبت میان این افراد را با خانواده‌ی وحی منتفی می‌سازد و خطاب به نوح در آیه‌ی 46 سوره‌ی هود می‌فرماید: “انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح” و تعبیر خیانت را برای چنین خویشاوندانی در آیه‌ی دهم سوره‌‌‌ی تحریم به کار می‌برد. ابولهب نقطه‌ی مقابل ابوطالب و حمزه است که یکی به لحاظ سیاسی و دیگری به جهت نظامی حامی پیامبر بودند.

5.      اما مهم‌ترین ویژگی ِ ابولهب که به زعم نویسنده در آیات قرآن متجلی شده است. کسب و تجارت ابولهب است.  ابولهب بسیار بیشتر از حدود طبیعی گرایش هر انسان به جمع‌آوری ثروت علاقه داشت، چرا که دستیازی به منابع قدرت اقتصادی را افزون بر ارضای تمایلات آزمندانه، ابزاری کارآمد به منظور تداوم حاکمیت استبدادی و تمامیت‌خواهی می‌پنداشت. ابولهب به منظور مقابله با اسلام و و با انگیزه‌ی ممانعت از دعوت به توحید سرمایه‌گذاری و مال‌اندوزی می‌کند. خود در جنگ بدر حضور نمی‌یابد اما لجستیک مالی جنگ را بر عهده می‌گیرد و به تعبیر قرآن این مال و اموال برای او سودی ندارد: “ما اغنی ماله و ما کسب” قارون و سامری از جمله دیگر شخصیت‌هایی هستند که در این وجه با ابولهب مشترک بوده‌ و از قدرت اقتصادی خویش در راستای مسیر باطل مدد جسته‌اند. ابولهب در یک تعامل تاریخی در کنار تمامی کسانی قرار می‌گیرد که در امور مالی و اقتصادی، خود را ملزم به رعایت اخلاقیات، حقوق عمومی و اصول انسانی مانند اطعام گرسنگان و توجه به اقشار آسیب‌دیده‌ی اجتماعی نمی‌دانند و حاصل تجارت آنان فقیرتر شدن فقرا و سفره‌های بی‌نان است. خداوند در سوره‌‌ی “ ماعون” به روشنی همکاران و هم‌نوعان ابولهب را رسوا ساخته و آنان را حتی اگر در ظاهر نماز به پا دارند و داعیه‌ی عدالت و مهرورزی سرداده باشند، یتیم‌آزار، ریاکار و از جمله تکذیب‌کنندگان دین بر می‌شمارد.

بنابراین ویژگی‌های ابولهب را می‌توان به طور خلاصه بدین نحو بر شمرد: 1-  ضربه از درون 2- مدیریت عملیات ایذایی3- تکیه بر پوپولیسم و باورها و سنت‌های عقب‌مانده‌ی جاهلی 4- برخورداری از حمایت و همراهی همسری آتش‌افروز 5- خروج از تکالیف و رابطه‌ی خویشاوندی 6-  مال‌اندوزی با انگیزه‌ی معاندت با حق.

ازدواج دختران پیامبر با پسران ابولهب پیش از بعثت حکایت از آن دارد که این دشمنی تا پیش از اسلام سابقه نداشته و عامل اصلی دشمنی، دعوت به توحید بوده است. اما چرا ابولهب باید تا بدین حد با اسلام مسأله داشته باشد؟ آیه‌ی یازدهم سوره‌ی طلاق، خروج از ظلمات به سوی نور را هدف بعثت پیامبر بر می‌شمارد: “رسولا یتلوا علیکم آیات الله مبینات لیخرج الذین امنوا و عملوا الصاحات من الظلمات الی النور………….”.  ابولهب به خوبی آگاه بوده است که دعوت به توحید و اعراض از شرک، مترادف با گرفتن امتیازات قبیله‌ای و حقوق ویژه از تمامی کسانی است که تا آن روز صرفاً به جهت برخورداری از موقعیت‌های مالی و نسب خانوادگی در جایگاه مدیریت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی قرار داشته‌اند. پذیرش توحید تنها به شکستن بت‌های داخل کعبه خلاصه نخواهد شد و سازوکار و بساط بت‌پرستی که برچیده شود، بت‌های بیرون کعبه که همانا حاکمان مستبد و تمامیت‌خواه قریش بودند نیز باید نگران سرنوشت خویش شوند. مشرکان بهتر از هر کسی می‌دانستند که “لات و عزی و هبل” خشتی و سنگی بیش نیست چرا که دست‌کار خود ایشان بود. ابولهب نگران این بود که در جامعه‌ای زندگی کند که او و بلال حبشی از حقوق و تکالیف برابر برخوردار باشند. چه بسا اگر ابولهب احتمال می‌داد که به جهت انتساب به خانواده‌ی پیامبر امتیازات ویژه‌اش قطع نخواهد شد و بازهم خواهد توانست که زبان مخالفان را از قفا برکشد و استخوان‌های آنان را زیر سنگ‌های چند ده کیلویی خرد کند، رفتاری دیگر را بر می‌گزید. اما ابولهب نیک دریافته بود که صدای آیین نو، دعوت به آزادی و برابری و اصلاح امور است و چون نمی‌توانست برای مقابله با آزادی و عدالت، خود را به پشتوانه‌ی منطق و استدلال مجهز سازد، با زبان دشنه و دشنام به معرکه آمد و چون اهل عمل نبود، مدیریت عملیات ایذایی و کینه‌جویی و آتش‌افروزی را بر عهده گرفت.

 ابولهب نه اعتقادی به راست‌گویی و راست‌کرداری داشت و نه این‌ها را برای منافع خویش مفید می‌دانست. او مصرانه دروغ می‌گفت و باور داشت، تنها زمانی که حرمت دروغ‌گویی شکسته شود می‌توان لقب دروغ‌گو به “ محمد امین” داد و یا به مدد مفتیان مصلحت‌گرای بی‌حقیقت، فرزند پیامبر خدا را خارج از دین نامید و یا مردمی را که خواستی جز حاکمیت قانون و استقلال سرزمین خود نداشته‌اند، عامل بیگانه و خرابکار معرفی کرد و چه بسیار زنان و شوهرانی را در طول تاریخ بتوان یافت که در مکتب ابولهب و همسر فتنه‌گرش، از استاد پیش افتاده و به جای توصیه به عشق و بشارت مهرورزی، دوشادوش حاکمان ناصالح و عهدشکن و در مقام سخن‌گویی باطل، یکدیگر را یاری می‌رسانند و به ناسزاگویی علیه مردم و هر آن که از شأن آدمی بودن و حقوق بنیادین مردم بگوید، به کاسه‌دستی و چرب‌لیسی روزگار می‌گذارانند.

پیوندهای فردی یا اجتماعی، لزوماً به حقوق و تکالیف متقابل منجر می‌شوند و از این روست که همواره، حقوق در برابر تکالیف و در این دو در رابطه با پیوندها و ارتاباطات معنا پیدا می‌کنند. چنان‌چه کسی چه در سطح خانواده و چه در سطح اجتماع برای خود قائل به تکلیف و رعایت پیمانی نباشد، نمی‌تواند انتظار حقی داشته باشد. خداوند در قرآن مجید به پیامبرش دستور داده که حتی رشته‌ی خانوادگی را با فرزند ناصالح و کسی که وفای به عهد نمی‌کند، بگسلد. در همین راستا حکایت ابولهب و رفتارشناسی پیامبر اکرم (ص) به ما می‌آموزد که به طریق اولی، نقض و عدم التزام به اصول کلان میثاق‌های اجتماعی و سیاسی، پذیرش هرگونه مشروعیتِ رابطه و همکاری را با فرد یا مقام متخلف منتفی می‌سازد.

ابولهب نام و لقبی است که قرآن برای این شخصیت قرار داده و نام اصلی وی ابوالمعزی بوده است. بنابراین ابولهب تنها عموی پیامبر نیست، همان‌گونه که نمی‌توان فرعون و قارون و سامری و بلعم باعورا و ابرهه و نمرود و شداد را منحصر به یک شخص دانست، ابولهب نیز شخص نیست، یک نشانه و یک سنخ گفتار و کردار و اندیشه‌ است. ابولهب پدر آتش است، خود آتش است و اصلا خود جهنم است و مگر تفاخر ابلیس بر آن نبود که او از جنس آتش و آدم از خاک است. سنت‌های الهی حتمی الوقوع و غیرقابل پیشگیری‌اند و افسوس که مستبدان و مشرکان بر عاقبت ابولهب و هم‌کیشان و هم‌کنشان وی نمی‌اندیشند و خود را به آموزه‌های قرآنی و ابزار تاریخ مجهز نمی‌سازند تا از سرنوشت پیشینیان عبرت آموزند.

“تبت یدا ابی لهب و تب”.