چه اتفاقی افتاده؟ آیا کار گزارشگران بدون مرز به جایی رسیده که می خواهد در روند فعالیت خود از “چهره های مشهور” بهره جوید؟ آیا از این شاخه به آن شاخه پریدن را بر انجام تعهدات و پرداختن به وظایف خود ترجیح داده است؟
این پرسش ها ر ا “رابرت منار” دبیر اول سازمان گزارشگران بدون مرز مطرح می کند و به آنها پاسخ می دهد. حاصل مقاله فشرده ایست که د رمقدمه ویژه نامه شصتمین جشنواره فیلم کن آمده است. مجموعه نفیسی که سینما را هم بهانه سخن گفتن در باره آزادی بیان100 می کند و صد عکس تاریخی وخاطره برانگیز از جشنواره کن رادر خود دارد.
سینما آزادی است
به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات [3 می] و نزدیک شدن جشنواره سینمایی کن، در این شماره به شصت سال فعالیت این جشنواره می پردازیم. چه اتفاقی افتاده؟ آیا کار گزارشگران بدون مرز به جایی رسیده که می خواهد در روند فعالیت خود از “چهره های مشهور” بهره جوید؟ آیا از این شاخه به آن شاخه پریدن را بر انجام تعهدات و پرداختن به وظایف خود ترجیح داده است؟ آیا بهتر نیست عرصه عکاسی و گزارشگری را به نفع پاپاراتسی ها، مدل های عکاسی، زنان جویای شهرت و طرفداران زرق و برق خالی کند؟ واقعاً سخت است! به چندین دلیل!
هیچ تاریخچه و یادبودی از جشنواره حفظ نشده، مگر چند عکس از ستارک های [Starlets] نیمه برهنه در پلاژهای کروازت [Croisette] در کن که می تواند اثر عکس بر شهرت آن داشته باشد. جشنواره کن قبل از هر چیز معجونی از هنرپیشه های معتبر و صاحب نام، استعدادهای مختلف و فیلمسازان بزرگ است. به قول ژیل ژاکوب، مدیر جشنواره، اینها در واقع “شاعرانی هستند که قطعه هایی از این جهان را در نظر می گیرند و آن را به شیوه خود می سرایند”. کن جای مقاومت و نبرد است، جایی است که همیشه مورد انزجار مخالفان فرهنگ بوده و هست؛ مخالفانی که فرهنگ را مخرب می دانند و سانسور را به عنوان مقوله ای پاک برای یک زندگی می شناسند.
رومی اشنایدر 25 سال پیش در کن
کن اوج زرق و برق است، اوج اشک و قهقهه و البته اوج دیدار با شخصیت هایی نامدار. شخصیت ها و قهرمانانی که می شناسیم شان؛ حتی اگر دیگر به کابوی ها و سرخپوستانی که سابقاً در سینماهای محله می دیدیم شبیه نباشند و حتی اگر در پوسترهای تبلیغاتی جایگاه اسلاف خود را اشغال نکرده باشند. ولی به هرحال، به مانند اسلاف خود، با گذشت سال ها از یادها نخواهند رفت؛ نقش هایی را ایفا می کنند، چهره هایی را جان می بخشند و ارزش هایی را خلق می کنند؛ ارزش هایی که ما نیز برای تثبیت آنها می جنگیم: آزادی و اختیار، احترام و منزلت، حیثیت و متانت.
پدرو المودوا و پنه لوپه کروز 2006
آری، باید قهرمانانمان را در نبردشان یاری کنیم؛ “داوود”های جاودانه علیه “گولیات”های دیکتاتور و خودکامه. آنها به ما و به همبستگی فعال ما احتیاج دارند و متأسفانه همیشه اینگونه نیست. در زمان انتشار آخرین گزارش سالانه مان، بر فقدان شجاعت و شهامت تأکید کردیم و بر سستی و ضعف دموکراسی هایمان صحه گذاشتیم: آنها اغلب اوقات به حداقل رعایت جوانب دفاع از حقوق بشر بسنده می کنند و صرفاً با وعده های امیدوارکننده و سخنرانی های “دهان پر کن” مخاطبان خود را راضی نگاه می دارند. درست به مانند این است که برای خود آزادی را بپذیریم و برای دیگر ظلم و سرکوب را. آیا این عبارات کمی مؤعظه گرانه به نظر می رسند؟ شاید، ولی به هرحال در نهایت می بینیم که زندگی بعضی ها در این ورطه از هم متلاشی شده است.
لوتره آمون، شاعر سوررئالیست می نویسد: “رؤیا فقط در زمان خواب به سراغ انسان می آید.” این شاعر اشتباه می کرد. رؤیا در سالن های تاریک نیز به سراغ انسان می آید و این رؤیاها ما را با خود می برند، ما را “روشن” می کنند. به همین دلیل است که سینما را دوست داریم. سینما آزادی است، جسارت و تهوری است که ما را شکل می دهد، در ما ریشه می دواند. طالبان در زمان حکمرانی خود بر کابل این موضوع را به خوبی دریافتند و به همین دلیل پخش هرگونه نمایش را ممنوع اعلام کردند. رقبای آنها در موگادیشو نیز همین گونه عمل کردند.
مارچلو ماسترویانی1962
پس با این حساب، باید یک تشکر مفصل از ژیل ژاکوب و تیم او به عمل آوریم. آنها هدیه ای به ما داده اند که نمی توان برای آن قیمتی تعیین کرد: ارتباط بخشیدن بین ما و شصتمین سالگرد این جشنواره به همراه مجموعه جادوها و شکوه آن. و البته تشکر از عکاسان و آژانس های خبری که تصاویر زیبایی دراختیار ما قرار می دهند را نباید فراموش کرد.
اگر این لذت ها امروز با تفکر و تأمل توأم شود و فردا با تعهد و تعامل، مطمئناً ما برنده این میدان خواهیم بود.
ترجمه: علی جواهری