تلخی واقعیت

بلال مرادویسی
بلال مرادویسی

کتمان نمی کنم که اولین واکنش من پس از شنیدن سخنان مهدی کروبی مبنی بر “پذیرش احمدی نژاد به عنوان رئیس دولت بعد از تنفیذ رهبری”، حس خوبی نبود. شبیه چنین حالتی را اندکی قبلتر نیز پس از خواندن بند اول بیانیه میرحسین موسوی تجربه کرده ام. چنین برداشتی اما به نظر نتیجه ای برگرفته از احساس است و در وادی سیاست جایی ندارد، جایی که عقلانیت و به تبع آن شناخت واقعیت موجود، اساسی است غیرقابل انکار.

واقعیت عریان و در عین حال تلخ اکنون ایران، بر سر کار بودن دولتی است که ریاستش را محمود احمدی نژاد بر عهده دارد، هیات وزیرانش را وی انتخاب کرده، بودجه اش را ایشان دودستی تقدیم رئیس مجلس می کند، یارانه اش را به همراه دست نشاندگانش هدفمند می کند و القصه باب میل خود جهت اقتصاد، سیاست خارجی، فرهنگ، ورزش و… را تعیین می کند. بدیهی است واقعیتی این چنین آشکار، نیاز به تایید و یا پذیرش امثال موسوی و کروبی و نه هیچ کس دیگر نخواهد داشت. پس چه می شود بیان واقعیتی که شهروندان ایران یک به یک زندگی اش می کنند، چنین خاطر سبز دلسپردگان به دو کاندیدای معترض انتخابات ریاست جمهوری را مکدر می کند؟ و یا چگونه است که اپوزیسیون لمیده بر جای گرم و نرم خارج نشین، با نهایت حق به جانبی بر بوق و کرنا می کنند “سازش” اصلاح طلبان داخل را؟ نهایت استفاده تبلیغاتی جناح موافق دولت از ایجاد چنین فضایی می باید که هشداری باشد برای مخاطبان سخنان کروبی و موسوی. کیهان، فارس و دیگر رسانه های انحصارطلب با سوتیتر کردن اعلام واقعیتی بس آشکار، سعی در القای عقب نشینی خواص معترض اند و از پی آن دلسرد کردن میلیونها معترض سبز.

اما کنش سیاسی آن گاه بَر می دهد که منطبق بر واقعیت پیرامون بوده و به دور از وهم و خیال. بیانات اخیر موسوی و کروبی نیز باید که شروع کنشی گردد که مطلوب ملت ایران را به گونه ای بهینه فراهم آورد. نیمه پر لیوان را نگریسته و بر این اعتقادم که چنین سخنانی از جانب ایشان نیز در همین راستا بوده و همانگونه که خود تاکید کرده اند عقب ننشستن از ستاندن حق ملت. چه در غیر این صورت اولین تبعات هر گونه عقب نشستن دامنگیر خود آقایان موسوی و کروبی خواهد شد و خود نیک بر این نکته آگاهند. به نظر می آید عملکرد هفت ماه گذشته ایشان دلیلی است محکم بر پایداریشان در ادامه راه سبز امید.

اعلام تصدی احمدی نژاد بر دولت، یادآوری مسئولیت سنگین وی در قبال ملت است. تاکید کروبی بر نحوه دولتمرد شدن ایشان و نیز اشاره مهندس موسوی به وظیفه مجلس و قوه قضائیه در قبال دولتمردان، لایه های دیگر قدرت را نیز درگیر این مسئولیت می نماید و هزینه ناکامی احتمالی دولت در قبال ملت را متوجه آنان می کند. اتخاذ چنین راهکاری کنش سیاسی سران جنبش سبز است و در ادامه آنان را در قالب اپوزیسیون جدی دولت قرار خواهد داد. در این راستا احتمالا در آینده شاهد انتقادات مستمر ایشان از سیاستهای اقتصادی، سیاست داخلی و بین المللی دولت خواهیم بود. وجود این چنینی اپوزیسیون در داخل کشور، از لحاظ قدرت برگرفته از پشتوانه مردمی، تاکنون در ایران سابقه نداشته است و ایجاد دوقطبی ناشی از آن می تواند گامی مهم در گذار جامعه سیاسی ایران به دموکراسی باشد.

اما علاوه بر آنچه به عنوان کنش سیاسی سران جنبش سبز ذکرش رفت، تاکید بر استیفای حق گرفته شده از ملت در انتخاب رئیس جمهورشان به عنوان خواست اولیه جنبش سبز و همراه آن، خواست استفاده حداکثری از ظرفیتهای قانون اساسی شامل مواردی چون حق تجمعات آزاد، آزادی بیان و انتخابات آزاد، به موازات قرار گرفتن به عنوان اپوزیسیون دولت، خواهد توانست نیل به آزادی و دموکراسی را برای ملت ایران ممکن تر جلوه دهد.