قا ب ♦ چهارفصل

نویسنده
شهلا گروسی

اکثر کارتون های گالری بوش و لنگه کفش نگرشی عمیق تر از برداشت احساساتی کذایی به نمایش نمی گذارند، ‏کارتونیست ها انگار که به دم دست ترین نشانه ها و معناها در این ماجرا آویخته و آنها را در بستری از پیش فرض های ‏سیاسی به کار بسته اند، حاصل هم چیزی نیست به جز مشتی کار شعاری و از یاد رفتنی.‏

car848_1.jpg


کفش الزیدی و عملیا ت تروریستی القاعده

آیا کارتون مطبوعاتی می تواند ازحرکت بر سطح جریانات سیاسی فراتر رود و در عمق غوطه ور شود؟ هفته پیش به ‏دنبال پرتاب لنگه کفش از جانب خبرنگار عراقی به جورج بوش، کارتون های “لنگه کفشی” ستون های کارتون ‏نشریات و صفحات اینترنتتی را قبضه کردند، سایت “ایران کارتون” تعدادی از این آثار را در گالری با عنوان “بوش و ‏لنگه کفش” به نمایش گذاشته است. مروری بر این گالری ما را بیش از پیش نسبت به دشواری حرکت در عمق یک ‏ماجرای سیاسی، متقاعد می کند.‏

‏”منتظر الزیدی” خبرنگار خبر نگار شبکه ماهواره ای البغدادیه در نشست مطبوعاتی، جفت کفش های خود را به نشانه ‏اعتراض به صورت جدا جدا سمت رئیس جمهور آمریکا پرتاب می کند و بلافاصله توسط نیروهای امنیتی حاضر در ‏جلسه بازداشت می شود. این حرکت مورد تحسین بسیاری از مخالفان سیاست های آمریکا در عراق قرار می گیرد و ‏‏”منتظر” تا حد قهرمان جهان عرب بالا می رود. در نگاهی احساسی و عوامانه که معمولاً اتفاقات را به نشانه هایی ساده ‏و سرراست بر می گرداند “منتظر الزیدی” بر جای ملت عراق می نشیند و “جورج بوش” مفهوم امپریالیسم را ‏نمایندگی می کند و البته عنصر “لنگه کفش” نشانه ای می شود بر اعتراض و مظلومیت، چنان که برای سنگ در ‏انتفاضه فلسطین چنین معنایی قائل شده اند. اکثر کارتون های گالری بوش و لنگه کفش نگرشی عمیق تر از برداشت ‏احساساتی کذایی به نمایش نمی گذارند، کارتونیست ها انگار که به دم دست ترین نشانه ها و معناها در این ماجرا آویخته ‏و آنها را در بستری از پیش فرض های سیاسی به کار بسته اند، حاصل هم چیزی نیست به جز مشتی کار شعاری و از ‏یاد رفتنی. ‏

car848_2.jpg

آیا دست “منتظر الزیدی” آن طور که محمود کارگر کارتونیست ایرانی تصویر کرده دست ملت عراق بود؟ یا افراطی ‏تر از آن، “منتظر الزیدی” چنان که “کارلوس آموریم” برزیلی ترسیم کرده، مردم جهان را نیابت می کرد؟ یا مطابق با ‏دیدگاه “رونالدو” کارتونیست برزیلی، آن لنگه کفش با نقشه کره زمین بر آن، نشانگر خشم کره خاکی علیه جورج بوش ‏یا سیاست های فرامرزی دولت آمریکا بود؟ آیا هیبت قهرمانانه ای که “کارلوس لاتوف” برای “الزیدی” ترسیم کرده ‏درخور حرکت احساسی و فکر ناشده این خبرنگار عراقی است که فرصت به چالش کشیدن رئیس جمهور امریکا را ‏تبدیل به صحنه کفش پرانی کرد؟‏

car848_3.jpg


نشانه ها اما تیغی دولبه اند و می توان با تأویل آن ها در بستری متفاوت، به معنایی یکسره دیگرگون از آنچه که منظور ‏نظر بوده رسید. مسلماً “الزیدی” قصد انجام عملی تروریستی نداشته اما “آرلیو” دیگر کارتونیست برزیلی شباهتی ‏ظریف ما بین واقعه یازدهم سپتامبر و کفش پرانی او یافته است: در هر دو جریان، شیئی به سمت نمادی از کشور ‏آمریکا پرتاب می شود. کفش های خبرنگار عراقی چونان هواپیماهای القاعده که برج های تجارت جهانی را هدف ‏رفتند، جورج بوش را نشانه می روند و همان طور که کوبریک در “2001 ادیسه فضایی” به ظرافت، انسان ماقبل ‏تاریخ و انسان معاصر را در قبال رفتار مشابه با ابزار به هم پیوند داده بود، کارتونیست برزیلی حرکت “الزیدی” را با ‏عملیات تروریستی القاعده یک کاسه می کند، ایده ای که شاید تند و افراطی به نظر رسد اما چندان دور از حقیقت نیست: ‏ماهیت هر دو عمل به یک اندازه عقب مانده، غیر عقلانی و مخرب است. در واقع “المنتظر” با حرکت خود در آن ‏صحنه، ناخواسته بر نگاه اورینتالیستی و کلیشه ای بخشی از سیاستگزاران غربی نسبت به خاورمیانه مهر تأیید زد: ‏غرب در کسوت فردی متمدن که راهکار گفتگو و تعامل را برگزیده (بوش پشت میکروفن) و شرق به عنوان موجودی ‏خشن، پیش بینی ناپذیر و عصبی که در قبال این راهکار، شیء پرتاب می کند. (خبرنگار در حال پرتاب کفش) در حالی ‏که حقیقت امر ممکن است فرسنگ ها با آنچه که تصویر کذایی به ذهن می آورد فاصله داشته باشد.‏

car848_4.jpg


‏ شاید اگر المنتظر به جای این حرکت نمایشی بی حاصل، جسارت حرفه ای خود را در پرسشگری و نه پرتاب کفش به ‏کار بسته بود، نتیجه ای به مراتب عمیق تر از محبوبیت موقت نزد عوام به دست می آورد یا لا اقل به وجهه عقلایی ‏خبرنگاران و دیگر اندیشمندان مسلمان و عرب چنین لطمه ای نمی زد که در تار و پود قبایی که اورینتالیسم با کمک ‏کسانی چون الزیدی بر قامت “شرق” دوخته است گم شوند. ‏

چنین است که در میان خیل آثار شعاری گالری “بوش و لنگه کفش” که نشانه های این ماجرا را در بستری ساده انگارنه ‏تأویل کرده اند، کار کارتونیست ترک “اُغوز گورل” را ارزشمند و متفاوت می دانم: کفشی که الزیدی به سمت سیاست ‏های بوش پرتاب کرد با جا خالی دادن رئیس جمهور آمریکایی، به “عراق” اصابت کرده و آن را زخم زده است. ‏‏”گورل” با این اثر نشان می دهد که کارتون مطبوعاتی هم می تواند سطح را بشکافد و در اعماق شناور شود. ‏