نیم نگاه♦ هنر روز

نویسنده
امیر عزتی

آکادمی سوئد امسال در میان حیرت بسیاری از منتقدان ادبی و خوانندگان جایزه نوبل در رشته ادبیات را به همراه جایزه ای معادل یک میلیون و ۳۶۰ هزار دلار به اورهان پاموک اهدا کرد. پاموک در حالی لایق دریافت این جایزه دانسته شد که رقبای سرسختی مانند آدونیس شاعر سوری، میلان کوندرا نویسنده چک و فیلیپ راث نویسنده آمریکایی داشت. آکادمی سوئد در بیانیه مطبوعاتی خود دلیل اهدای جایزه به وی را چنین اعلام کرد: پاموک در جستجوی روح مالیخولیایی شهر خود، سمبل های تازه ای برای برخورد فرهنگ ها و در هم آمیزی آنها کشف کرده است. هنر روز نگاهی دارد به زندگی وآثار این نویسنده.

orhan_pamok1.jpg

گوش به آوای استانبول

اورهان پاموک برنده جایزه ادبی نوبل ۲۰۰۶ اولین نویسنده ترک است که این جایزه را دریافت می کند. جدا از اهمیت این جایزه، حرف هایی که پاموک در طول سالیان گذشته بر زبان آورده همواره جنجال آفرین بوده و حتی منجر به طرح شکایت هایی رسمی علیه وی در محاکم دادگستری ترکیه شده است. با این وجود اورهان پاموک از نویسندگان خوش شانس کشور همسایه ماست که در این وانفسای چاپخش آثار ادبی، اغلب کتاب هایش در ایران منتشر شده و خواننده ایرانی را با ادبیات مدرن ترکیه آشنا کرده است. در هفته های گذشته سمینار ادبی “همسایه درهایت را باز کن” که در ترکیه برگزار شد انگشت روی نکته حساسی گذاشت و آن غفلت بزرگ دو همسایه نسبت به فرهنگ یکدیگر در قرن بیستم بود. البته در دهه های ۱۳۴۰ و ۵۰ بسیاری از ایرانیان با ادبیات ترکیه از ورای نوشته های طنز عزیزنسین [اغلب با ترجمه های رضا همراه و تک و توک باغچه بان یا بهرنگی] یا کارهای مشترک خسروشاهی و سیدحسینی [اینجه ممد و یک مجموعه قصه کوتاه از نویسندگان ترکیه] و این اواخر ترجمه مجدد اشعار ناظم حکمت [احمد پوری] آشنا شدند. اما این مقدار اندک- به دلیل تنوع مضامین و سبک ها، هم چنین تعداد زیاد شاعران و نویسندگان ترک- بر آورنده نیاز مخاطبان نبود، آن هم در کشوری که بیش از سی میلیون ترک زبان زندگی می کنند.

نگارنده خود به خوبی به یاد می آورد که زمانی در آذربایجان صرف خواندن کتاب های عزیز نسین [نه فقط به خاطر طنز تند اجتماعی آن] می توانست دردسر ساز باشد. یکی از دلایل این اتفاق تصمیم دولت مرکزی بعد از شکست نیروهای فرقه دموکرات آذربایجان بر گسترش زبان فارسی و به رسمیت شناختن آن در این خطه بود. هر چند در اوایل دهه ۱۳۶۰ و به وجود آمدن آزادی های نسبی ناشرانی موفق شدند تا کتاب هایی به زبان ترکی در شهرهای آذربایجان-اکثراً در تبریز و اندکی در تهران و ارومیه- منتشر کنند. اما سیاست های غلط فرهنگی دولت جمهوری اسلامی [که همواره از به رسمیت شناختن حقوق اقوام ایرانی خودداری کرده] در کنار جنگ تحمیلی و شرایطی اقتصادی ناشی از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ باعث گرانی کاغذ و کتاب و در نتیجه حذف کتاب از سبد خرید خانواده شد و بسیاری از ناشران محلی و حتی تهرانی کتاب های ترکی [مانند فرزانه و آتروپات] را به تعطیلی اجباری کشاند. جای افسوس دارد که اگر امروز کتابی از نویسندگان جمهوری آذربایجان [یک نمونه درخشان و پر فروش آن تبریز مه آلود] یا نویسندگان ترکیه در ایران چاپ شود، قطعاً به زبان فارسی خواهد بود و از آن شرم آورتر[برای سیاست پیشگان البته] نوشتن نویسندگانی چون غلامحسین ساعدی و رضا براهنی به زبانی غیر از زبان مادری خود….

در چنین وضعیتی است که کتاب های نویسنده ای چون اورهان پاموک که خواندن کتاب هایش حتی به زبان اصلی برای هموطنانش اندکی مشکل است، بخت آن را می یابد که پشت سر هم ترجمه و منتشر شود. تا این لحظه سه ترجمه از کتاب قلعه سفید وی در ایران منتشر شده و ارسلان میر فصیحی با ترجمه چهار عنوان از کتاب های وی [نام من قرمز، برف، قلعه سفید، زندگی نو] رکورد دار است، که بر اساس گفته های وی شاید بر این تعداد افزوده شود. یقیناً کسب جایزه ادبی نوبل امسال در اقبال عمومی آتی تاثیر زیادی خواهد داشت، اما نباید فراموش کرد که دلیل دریافت این جایزه تنها ارزش ادبی غیر قابل تردید آثار پاموک نیست، بلکه فعالیت های وی در زمینه حقوق بشر و دفاع جانانه او از آزادی بیان و عقیده در کشور خویش است.

نگارنده که یقیناً از تعلق خاطرش به زبان، ادبیات و هنر ترک از نوشته هایش پیداست، در سال های گذشته سعی کرد تا پلی میان علایق گسترده خود بزنند. حاصل این کار یافتن فیلمنامه ای ازاورهان پاموک بود که همزمان پاسخ گوی تمامی علاقه ام به سنما و ادبیات بود و قصد داشتم تا آن را در میهن خود به چاپ برسانم، تا بلکه از این رهگذر خواننده ایرانی با درخشان ترین فیلم تاریخ سینمای معاصر ترکیه و کارگردان آن عمر کاوور آشنا شود. اما افسوس که حساسیت مامورین اداره سانسور وزارت ارشاد به نام من و حزم و احتیاط ناشران [جدا از تیراژ اندک فیلمنامه] مانع از انجام این کار شد. از این رو تصمیم گرفته شد تا مانند رمان همسایه که شانس باز چاپ خود را در داخل ایران از دست داده بود، آن را به شکل هفتگی در روز چاپ کنیم.

از این رو، ابتدا برای آشنایی خواننده با اورهان پاموک و جنجال هایی که اخیراً در اطراف وی به وجود آمد، مختصری از زندگینامه وی را به همراه بخشی از مصاحبه وی با ضمیمه ادبی روزنامه Tagesanzeiger سوئد به نام Das Magazin که باعث ایجاد جنجال علیه پاموک شد را چاپ می کنیم و از هفته آتی فیلمنامه “چهره پنهان” را به همراه مطالب پیوست آن و سرانجام نوشته ای درباره فیلم و کارگردان آن منتشر خواهیم کرد.

orhan_pamok2.jpg

اورهان پاموک در سال ۱۹۸۵ همان گونه که در کتاب های “جودت بیگ و پسرانش” و “کتاب سیاه” نوشته، در محله نیشان تاشی از محله های اعیان نشین و غربی شده استانبول در خانواده ای پر جمعیت به دنیا آمد و بزرگ شد. پاموک در کتاب خود زندگینامه اش “استانبول” نوشته که از کودکی تا بیست و دو سالگی علاقه ای شدید به نقاشی داشته و آرزو داشته تا در آینده نقاش شود. او دوره دبیرستان را در کالج امریکایی رابرت گذارند و سپس وارد دانشکده فنی استانبول شد. اما پس ازسه سال تحصیل در رشته معماری تصمیم گرفت دست از اندیشه معمار یا نقاش شدن بردارد. از این وارد دانشکده روزنامه نگاری استانبول شد و شروع به تحصیل در این رشته کرد، اما هرگز به سراغ حرف روزنامه نگاری نیز نرفت. در بیست و سه سالگی تصمیم به رمان نویس شدن گرفت. از این رو همه چیز را رها و خود را در خانه حبس کرد تا فقط بنویسد.

هفت سال بعد اولین رمانش جودت بیک و پسرانش[۱۹۸۲] منتشر شد. حکایت سه نسل از خانواده ای ثروتمند که مانند خود او در محله نیشان تاشی استانبول زندگی می کردند. این رمان جایزه اورهان کمال و جایزه رمان روزنامه ملیت را گرفت. سال بعد پاموک رمان خانه خلوت را منتشر کرد. این کتاب در ۱۹۹۱ به زبان فرانسه ترجمه و جایزه کشف اروپایی را گرفت.

رمان بعدی او قلعه سفید که به دوستی و تنش های میان برده ای ونیزی و عالمی عثمانی می پرداخت در ۱۹۸۵ منتشر و در اویل دهه ۱۹۹۰ به زبان انگلیسی ترجمه و به سرعت به سایر زبان ها بر گردانیده شد و پاموک را به شهرتی بین المللی رساند. در همان سال به همراه همسرش به آمریکا رفت و از سال ۱۹۸۵تا ۱۹۸۸ به عنوان استاد میهمان در دانشگاه کلمبیا به تدریس پرداخت. در آنجا قسمت عمده کتاب سیاه را نوشت که از ورای جستجوی یک وکیل در کوچه های استانبول به دنبال همسر گمشده اش، گذشته، سرشت و بافت این شهر را روایت می کرد. کتاب سیاه در سال ۱۹۹۰ در ترکیه منتشر شد و ترجمه فرانسوی آن جایزه بزرگ فرهنگ فرانسه را دریافت کرد. کتاب سیاه با وجود ساختار تجربی اش و سخن گفتن از گذشته و حال با هیجانی یکسان به سرعت تبدیل به اثری پر فروش شد و شهرت پاموک را به عنوان نویسنده ای در ترکیه و خارج از آن گسترش داد.

در ۱۹۹۱ دخترش رویا به دنیا آمد و همزمان عمر کاوور با فیلمنامه ای از خود پاموک بر اساس قصه ای یک صفحه ای از کتاب سیاه فیلم چهره پنهان را ساخت. پاموک در ۱۹۹۴کتاب زندگی تازه را منتشر کرد که در آن داستان دانشجویی روایت می شد که تخت تاثیر کتابی اسرارآمیز قرار گرفته بود. زندگی تازه خیلی زود تبدیل به یکی از پر خواننده ترین کتاب های تاریخ ادبیات ترکیه شد.

نام من قرمز است در ۱۹۹۸ منتشر شد که داستان نقاشان ایران و عثمانی و نگاه شان به نقاشی و قواعد آن به گونه ای متفاوت از دنیای غرب در دل ماجرایی عاشقانه و پر هیجان بود. این کتاب در فرانسه جایزه بهترین کتاب غیر فرانسوی زبان و در ایتالیا جایزه Grinzane Cavour و جایزه ایمپک ایرلند را برد.

پاموک از میانه دهه ۱۹۹۰ شروع به نوشتن مقالاتی درباره حقوق بشر، آزادی بیان و عقیده کرد و از ورای آنها به انتقاد از دولت ترکیه انتقادات. اما هرگز وارد کارهای سیاسی نشد. اولین و آخرین رمان سیاسی او به نام برف در ۲۰۰۲ منتشر شد. برف که از طرف New York Times Book Review به عنوان یکی از بهترین ده کتاب سال برگزیده شد؛ قصه ای پر تنش از برخوردهای خشونت آمیز میان طرفداران اسلام سیاسی، لائیک ها، کردها و ترک های ملی گرا در شهر کارس [واقع در شرق آناطولی] روایت می کند و تجربه ای تازه در زمینه رمان های سیاسی به شمار می رود.

پاموک در ۱۹۹۹ مجموعه ای منتخب از مقالات فرهنگی و ادبی خود را که در نشریات داخل و خارج ترکیه مچاپ شده بود، با نام رنگ های دیگر منتشر کرد. آخرین کتاب او استانبول[۲۰۰۳] نام دارد که شامل خاطرات شعر گونه وی تا سن بیست و دو سالگی است و آلبومی تجربی و شخصی از استانبول به شمار می رود که با آثار نقاش ها و عکاس های محلی و غربی تزیین یافته است.

اورهان پاموک غیر از سه سالی که در نیویورک گذرانده، تمام زندگی اش را در کوچه های استانبول و در محله نیشان تاشی زیسته و هم اکنون نیز در ساختمانی که به دنیا آمده زندگی می کند. پاموک سی سال است رمان می نویسد و غیر از نوشتن هیچ کار دیگری نکرده. کتاب های وی تا امروز به سی و چهار زبان ترجمه و منتشر شده است.

orhan_pamok3.jpg

مصاحبه کوتاهی را که خواهید خواند در سوم فوریه ۲۰۰۵ انجام شده است. بعد از انتشار این مصاحبه شکایتی علیه پاموک با استناد به ماده ۳۰۱ دایر بر تحقیر ترک ها و زندانی شدن او از شش ماه تا سه سال مطرح شد. اما دادگاه استانبول به دلیل دریافت نکردن اجازه از وزارت دادگستری در ۲۳ ژانویه ۲۰۰۶ تصمیم به رد شکایت گرفت.

بر اساس همین ماده -که در گفتگوهای میان ترکیه و اتحادیه اروپا بر سر پذیرفتن ترکیه تبدیل به بحث روز شد- انجمن مادران شهید ترکیه نیز شکایتی مبنی بر درخواست غرامت عنوان کرد که قاضی این شکایت را نیز رد نمود.

آیا در کارس هم بخش هایی از کتاب برف را خواندید؟

بله. در طول ۳۰ سال، زمانی که کشورم با گذشته اش آشتی کرد و تحمل شوخی های مرا به دست آورد، زمانی که وضعیت اقتصادی این قدر بد نشده بود. امروز قطعاً به آنجا نمی روم، این کار می تواند خیلی خطرناک باشد. نمی توانم استفاده کسانی که زیاد مطالعه نمی کنند را از این کتاب درک کنم. من یک رمان نویس هستم. مشکل من هم همین است. رمان نوشتن یک اختراع غربی است و من این کار را در کشوری انجام می دهم که مدت زیادی است نتوانسته این کار را درک کند. استاندال و ولتر هم همین مشکل را داشتند. مخالفان آنها می گفتند: “این نویسنده ها ما را دست انداخته اند. آنها فرانسوی نیستند.” بعضی نویسنده ها می گویند که کتاب های درست و حسابی تری می نویسند و ترک تر از بقیه هستند. در ترکیه نویسنده هایی هستند که تنها چیزی از داشتن آن احساس غرور می کنند ترک بودن شان است. مسئله اصلی نوشتن یک کتاب خوب اشت. دیگر کسی کتاب های کسانی که به ترک بودن شان افتخار می کنند را نمی خواند.

آنها هم همین حرف را در مورد شما می زنند.

اما کتاب های من فروش می رود، ولی کتاب های آنها نه. این می تواند معیاری باشد. به شما تبریک می گویم، در این مصاحبه احساس کردم نه در برابر یک اروپایی، بلکه در برابر یک روزنامه نگار ترک نشسته ام.

آیا من به ترک ها شباهت دارم؟

خیر. اما شبیه ملی گرایان افراطی که از دو سه سال قبل در این کشور ظهور کردند، صحبت می کنید و با سوال هایتان موفق شدید مرا تحریک کنید. متشکرم.

اما من هنوز راضی نشده ام. ترک ها چطور [در اتحادیه اروپا] پذیرفته خواهند شد؟

یک ترک به طور متوسط در سال ۴ هزار یورو در آمد دارد، ولی درآمد یک اروپایی ده برابر این رقم است. این رقم باید ارتقاء پیدا کند. آن زمان مشکلاتی مثل فاشیزم و ملیت گرایی خود به خود از میان خواهد رفت. به همین دلیل ورود ما به اتحادیه اروپا ضروری است. گذشته ما همزمان با وضعیت فعلی ما دچار تغییر خواهد شد. رشد و توسعه امروز گذشته را تغییر می دهد. می توان درباره اتفاق های ناگوار تاریخ کشور صحبت کرد.

اما شما الان این حرف ها می زنید . آیا می خواهید خودتان را به دردسر بیندازید؟

بله، این کار را باید هر کسی انجام بدهد. در این کشور یک میلیون ارمنی و ۳۰ هزار کرد کشته شدند. و تقریباً هیچ کسی جسارت بر زبان آوردن آن را نداشت. من این کار را می کنم و به همین خاطر از من نفرت دارند.