دکتر محمد علی توفیقی عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، یکی از اعضای اصلی گروه «اصلاح طلبان کرد» و سردبیر دوهفته نامه های توقیف شده “هاوار” و “روژهه لات” که پس از وقایع اخیر از ایران خارج شده و در فرانسه اقامت گزیده، در مصاحبه با روز از دلایل حمایت اصلاح طلبان کرد از میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری، آینده سیاسی این گروه و نقش کردها در ارتباط با حوادث پس از انتخابات سخن گفته است. وی با یادآوری سابقه سیاسی کردهای ایران و با تاکید بر نقش آنها در شکل گیری جنبش کنونی، تاکید می کند که: “ کردها در شکل گیری این جنبش نقش غیر قابل انکاری داشته اند”. این مصاحبه در پی می آید.
یک ماه مانده به انتخابات دهم، مساله ملیت ها و اقوام ایرانی مورد توجه کاندیداهای انتخاباتی قرار گرفت و برخی از آنها بیانیه هایی در این مورد منتشر و حتی در برخی از موارد این موضوع را به یکی از شعارهای اصلی انتخاباتی خود تبدیل کردند. با توجه به اینکه این مساله در دوره های پیشین تا این اندازه مورد اهمیت قرار نگرفته بود، ارزیابی شما از پیش کشیدن این موضوع آنهم در این سطح از سوی اصلی ترین کاندیداهای انتخاباتی چیست؟
انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال 84 اولین انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی بود که در آن گفتمان “قومی” و توجه به مطالبات اقوام ایرانی به یکی از گفتمان های غالب تبلیغاتی تبدیل شد و همه کاندیداها درباره آن موضع گیری کردند و حتی جنبه رقابتی هم یافت؛ بگونه ای که وزیر اطلاعات وقت نسبت به این موضوع هشدار داد. بنابراین این موضوع قبل از انتخابات ریاست جمهوری اخیر هم بصورت جدی مورد توجه بوده و برای کاندیداها اهمیت داشته است. اما بحث این است که گاهی این کاندیداها نیستند که موضوعی را برای پرداختن به آن برمی گزینند بلکه این چالش های جامعه و واقعیت های موجود اجتماعی هستند که خود را بر آنها تحمیل می کنند. به نظر من بخشی از مشکلات کنونی کشور در اثر مدیریت غلط مسئله اقوام و مذاهب بوجودآمده است و بدون تغییر نگاه و یافتن راه حل های اساسی برای آن، امکان توسعه و پیشرفت کشور وجود ندارد. این نقص، به مرور زمان بیشتر آشکار شده است که با وجود تبعیض های قومیتی، نادیده گرفتن هویت ملی، نابرابری در منزلت اجتماعی، بی عدالتی اقتصادی، انحصار قدرت و ناچیز بودن سهم برخی از ایرانی ها مانند کردها در آن، نمی توان سرزمین بزرگ، متکثر و متنوعی نظیر ایران را مدیریت کرد زیرا این کشور ملک مشاع همه ساکنان آن است. بدون فراهم نمودن زمینه های بهره مندی عادلانه همه آنها از امکانات مادی و تشریک مساعی در امور مختلف کشور، شاید بتوان برای چند صباحی قادر به کنترل کشور بود اما هرگز نمی توان مردمانش را به سرمنزل مقصود رفاه، آرامش، پیشرفت و توسعه رساند. کاندیداهای دو دوره اخیر ریاست جمهوری هم به فراخور درک مدرن و علمی از مقوله کشورداری و میزان نزدیکی دیدگاه هایشان به اصول دمکراتیک و انسانی، به مسئله ملیت ها و یا اقوام ایرانی، کم تا بیش، پرداختند و بر همین اساس قسمت هایی از شعارها و برنامه هایشان را به این مقوله مهم اختصاص دادند.
اما برخلاف دوره های گذشته، اصلاح طلبان کرد در این دوره به اجماع بر روی یک کاندیدای واحد نرسیدند؛ با توجه به اینکه این کار باعث شکستن آرا و در نتیجه پایین آمدن احتمال اجرایی شدن مطالبات کردها در صورت پیروزی یکی از آنها می شد، چرا نهایتا به توافق نرسیدید؟
رسیدن به اجماع در مورد یک کاندیدا، نیاز به سازمان، تجربه کار گروهی، داشتن ارتباطات و باز بودن مجاری اطلاع رسانی دارد که متاسفانه این عوامل در جامعه ایران و مخصوصا کردستان در وضعیت نامطلوبی قرار دارند. اتفاقاتی مانند حمایت گروه های منطقه ای یا قومی که معمولا در مقاطع انتخاباتی شاهد آنها هستیم (و بیشتر متاثر از فضای تبلیغاتی است) ائتلاف های گسترده، سازمان یابی های منسجم حزبی و یا رخدادهای تشکیلاتی نیستند، بنابراین رسیدن و یا نرسیدن به توافق در مورد یک کاندیدا نمی تواند مبین و یا نشان دهنده شکاف و یا اختلاف های جدی و اساسی باشد. در چنین شرایطی، شتاب زمان، ارتباطات قبلی و یا لابی های قوی تر جایگزین عوامل بهتر و منطقی تری مانند شناخت و یا تامل در تصمیم گیری ها می شوند. البته در مورد انتخابات دهم قضیه تا حدودی متفاوت بود و شاید اجماع اولیه اصلاح طلبان در مورد آقای خاتمی در بروز وضعیتی که شما اشاره کردید بیشترین نقش را داشت، زیرا پراکندگی آرای اصلاح طلبان مختص به کردها نبود و نرسیدن به اجماع در مورد یک کاندیدا، مربوط به کل کشور بود و به تبع آن همین الگو در کردستان هم تکرار شد. از سوی دیگر سابقه انکار و مقاومت نسبی آقای کروبی در برابر مطالبات پانزده گانه “اصلاح طلبان کرد” که در انتخابات ریاست جمهوری نهم، پیش از کاندیداهای دیگر با ایشان مطرح شده بود و همچنین برآورد پائین بودن آرای ایشان در تصمیم گیری بسیاری از جریانات داخلی کردستان برای حمایت از مهندس موسوی موثر بود.
اصلاح طلبان کرد طرفدار حضور آقای خاتمی بودند، ولی با استعفای ایشان به حمایت از موسوی پرداختند، با توجه به شرایط و برنامه هایشان درآن موقع و همچنین عدم تجربه شما در کارکردن با وی و از سوی دیگر شفاف نبودن او در قبال اصلاحات و اصلاح طلبی و گرایشهای ضمنی اصولگرایانه ایشان، حمایت و اجماع نظر اصلاح طلبان کرد از وی بر چه اساسی شکل گرفت؟
در 12 سال گذشته اولین گزینه ای که همواره و پیش از دیگران برای کاندیداتوری ریاست جمهوری مد نظر اصلاح طلبان بود آقای مهندس موسوی بوده است؛ بنابراین آنگونه نیست که حمایت از ایشان اتفاقی، یکباره و یا از سر ناچاری بوده باشد. در عین حال مبنای حمایت اصلاح طلبان کرد از مهندس موسوی بیانیه دوازده ماده ای بود که در آن بیانیه، ایشان ضمن پذیرش اوضاع نابسامان، بخشی از مهمترین راه حل های مسائل اقوام و مذاهب ایرانی را بصورت راهبردی مطرح کردند که در همان زمان نیز در نشریات مکتوب و الکترونیک انتشار یافت. وی رسما در جلسات عمومی وخصوصی بر تمامی بندهای آن تاکید کرد و قول داد که نهایت تلاش خود را برای اجرایی کردن آنها اعمال نماید. البته انکار نمی کنم که جهت گیری کلی احزابی مانند مجاهدین انقلاب و مشارکت در این تصمیم گیری بی تاثیر نبوده است اما با توجه به محتوا و روح حاکم بر برنامه های مهندس موسوی، برآورد کلی اصلاح طلبان کرد این بود که دو عامل بسیار مهم واقع بینی در طرح راه حل ها و در نظر گرفتن ظرفیت های ساختار حقوقی جمهوری اسلامی و استعداد واقعی قدرت مستقر در ایران برای پذیرش آنها، باعث شده است برنامه های ارائه شده از سوی مهندس موسوی بصورت کلی و در موضوعات اختصاصی تری مانند مسائل اقوام ایرانی در مقایسه با دیگر کاندیداها از امکان اجرایی شدن بیشتری برخوردار باشد.
در پی اعلام نتایج، اصلاح طلبان کرد با انتشار بیانیه ای از مردم کردستان و طرفداران خودخواستند در “دفاع از حقیقت و استیفای حقوقشان هیچ گونه یاس و هراسی به خود راه ندهند.” با این حال گفته می شود این گروه در قبال حوادث پس از انتخابات سکوت کرده است. با توجه به اینکه اصلاح طلبان به طور کلی از اولین گروه های معترض به نتایج انتخابات بودند، اصلاح طلبان کرد چرا سکوت کردند؟
“اصلاح طلبان کرد” یک حزب منسجم و مستقل سیاسی و یا تشکیلاتی با سلسله مراتب منظم نیست، زیرا اساسا در کردستان ایران اجازه فعالیت حزبی، بصورت مستقل از احزاب ملی، به کردها داده نمی شود. بنابراین برحسب عواملی نظیر فضای کلی کشور، میزان هزینه زایی فعالیت ها وانگیزه های فردی، مانند سایر جریانات که عمدتا در فصول انتخابات نمود بیشتری دارند، فعالیت این گروه نیز دچار فراز و نشیب است و اختصاص به یک دوره خاص نیز ندارد. در عین حال انسداد سیاسی موجود فقط گروه های کرد داخل کشور را تحت تاثیر قرار نداده است و این کم صدایی یک معضل عمومی و سراسری است که ریشه های آن را باید در استبداد دینی و اختناق موجود جستجو کرد.
اما گروههای اصلاح طلب ایران با وجود این اختناق از طریق انتشار بیانیه و فراخوان برای شرکت اعتراضی مردم در مناسبتهای مختلف تلاش کرده اند، چرا اصلاح طلبان در کردستان حتی در حمایت از آنها هیچ بیانه ای صادر نکرده و یا هیچ واکنشی نشان نداده اند؟
بنظر من ماهیت ملی و گفتمان ویژه این جنبش از یک طرف و پائین بودن حاشیه امنیت گروه هایی با پسوند کردی و یا مذهب متفاوت از سوی دیگر، در این بقول شما بی صدایی موثربوده است؛ در عین حال بررسی گذشته و هزینه های وحشتناکی که کردها پرداخته اند، نشان می دهد که شدت برخورد ها با اعتراضات ساده، مسالمت آمیز و مدنی در جایی مانند کردستان به مراتب خشن تر، خونین تر و پرهزینه تر از سایر نقاط ایران بوده است. بعنوان مثال در جریان وقایع سوم اسفند سال 77 و یا تیر 84 در کردستان، تعداد زیادی از معترضین کشته، زخمی و بازداشت شدند، این در حالی بود که از سرکوب خشن فعلی حاکمیت و بازسازی جنگ های صفین و نهروان و جمل و کربلا هم هنوز خبری نبود. در آن سالها تبعات حرکت های اعتراضی در جاهایی مثل تهران، مشهد، قزوین و یا شهرهای دیگر با مناطق کردنشین اساسا قابل مقایسه نبود تا چه رسد به امروز که می بینیم شمشیرها بر مطالبات دمکراسی خواهانه مردم ایران کشیده شده است. بنابراین شاید با توجه به این سوابق و نگاه امنیتی شدید حاکمیت در کردستان، هزینه های چنین اقدامی برای اصلاح طلبان کرد قابل برآورد و تصور نبوده است.
با توجه به دستگیری آقای رمضان زاده که از او بعنوان رهبر گروه یاد می شود و خروج شما از کشور به عنوان یکی از اعضای اصلی این مجموعه، پیش بینی می کنید اصلاح طلبان کرد چه سیاستی را در برابر حوادث پیش رو اتخاذ کنند؟
نقش دکتر رمضان زاده را نباید به معنای رایج رهبر در جریان اصلاح طلبان کرد ارزیابی نمود؛ زیرا همانگونه که گفتم نمی توان برای اصلاح طلبان کرد، جایگاه حزبی یا سازمانی در نظر گرفت. خروج من نیز از کشور تاثیرچندانی در این جریان نخواهد داشت. بی شک آینده اصلاح طلبان کرد به آینده اصلاح طلبان ایران گره خورده است و به هر میزانی که اصلاح طلبان ایران در آینده کارکرد داشته باشند، اصلاح طلبان کرد نیز از کارآیی در صحنه سیاسی ایران و یا کردستان برخوردار خواهند بود.
به عنوان عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و همچنین گروه اصلاح طلبان کرد، اگر قایل به حضور کردها در جنبش اخیر ایران هستید، این حضور را چگونه ارزیابی می کنید؟ و اگر نه دلایل این سکوت را در چه چیزهایی دیده و راهکار پیشنهادی تان برای حضور پررنگتر کردها در روزها و ماههای آینده چیست؟
اولا من حوادث اخیر کشور را یک جنبش اعتراضی و گسترده اجتماعی در راستای فرآیند دمکراتیزاسیون ایران می دانم و آن را مختص به یک گروه خاص، مثلا کردها یا ترک ها و یا حتی طرفداران حکومت دینی و یا سکولارها نمی دانم. بنابراین از دیدگاه من نه تنها کردها مانند سایر ایرانی ها در آن حضور دارند بلکه می توانم ادعا کنم که پیشتاز نیزهستند. فراموش نکنیم که شعار دمکراسی برای ایران از سی سال پیش و زمانی که بسیاری از جریانات موجود اساسا با مفهوم دمکراسی دشمنی داشتند، سرلوحه کار بسیاری از جریانات کردستان بوده است و اعتراض کردها به وضع موجود قدمتی سی ساله دارد. ثانیا اگر حتی بصورت اختصاصی و محدودتر این جریان را بررسی کنیم کردها در شکل گیری جنبش اخیر نیز نقش غیرقابل انکاری داشته اند زیرا این جنبش از قبل از انتخابات شکل گرفته است و می دانیم هیچ استانی بجز کردستان از رشد صد درصدی شرکت کنندگان در انتخابات نسبت به دوره پیشین برخوردار نبوده است. در بعد مشارکت در تظاهرات های بعد از انتخابات نیز در شهرهایی مانند تهران که تعداد قابل توجهی از ساکنان آن کرد هستند، نقش کردها از سایر ایرانی ها کمتر نبوده است؛همان طور که در میان شهدا نیز مشخصا از کردها دیده می شود، زندان ها هم که دیگر نیاز به گفتن ندارد. من حتی معتقدم تشدید، تعجلیل و یا بازنگری در احکام زندانیان کرد و گاها تبدیل به اعدام و اجرای سریع آن در کردستان، بنوعی برای تاثیر گذاری بر روند جنبش اخیر و ارعاب بدنه و راس آن صورت می گیرد. در بعد خارجی هم عمده احزاب کردستانی حمایت خود را از جنبش اعلام کرده و در این زمینه گام های عملی هم برداشته اند. در بعد داخلی نیز اکثر احزاب و جریانات ملی موثر در وقایع اخیر از حضور و همفکری کردها بی بهره نبوده اند. بنابراین می بینیم که کردها نه تنها در این جنبش حضور داشته، بلکه در پیدایش و تداوم آن تاثیر مثبت هم اعمال کرده اند. اما اگر سئوال شما ناظر بر چگونگی عمومی نمودن و یا گسترش جغرافیایی جنبش سبز، مثلا از تهران تا سنندج و یا رفسنجان باشد، تصور نمی کنم بتوان تنها با تاکید بر نقش کردها و یا پررنگ تر کردن آن به چنین مهمی دست یافت، زیرا اساسا این جنبش گفتمان و ویژگی های خاص خود را دارد.
با توجه به تجربه نه چندان موفق کردها، اعم از گروه های داخل و خارج، در سالهای گذشته برای تشکیل یک ائتلاف فراگیر کردستانی، آیا آنها بالاخره خواهند توانست با یک گفتمان واحد، جبهه شان را در جنبش اعتراضی مشخص کنند؟
دستیابی به این مهم، علاوه بر خواست و اراده جریانات کردی، به آینده جنبش سبز نیز بستگی دارد. به نسبتی که مفاهیم جهانشمول، قابل درک عمومی و قابل توافق مانند دمکراسی یا حقوق بشرتبدیل به گفتمان غالب این حرکت شوند، به همان نسبت نیز امکان بهره مندی از سینرژیسم(هم افزایی) جنبش های فعال و قدیمی تری مانند جنبش های قومی، زنان و یا گارگران فراهم خواهد شود. در عین حال جنبش اخیر، پلاتفورم مناسبی است که جریانات کردی می توانند با استفاده از این فرصت، همصدایی و همکاری در عین تنوع در افکار و عقاید را تجربه نمایند. به باور من، مطالبات جامعه کردی وبلوغ جریانات سیاسی کردستانی احتمال وقوع چنین رخدادی را نسبت به گذشته افزایش داده است .