اعدام آرش رحمانی پور و علی محمد زمانی رویداد تلخی بود که بار دیگر وجدان عمومی جامعه را جریحه دار ساخت. ستاندن جان آدمیان و قربانی کردن آنان برای تداوم حکومت، قصه پر غصه تاریخ ما است که سایه شوم قتل و کشتار مخالفان و بی گناهان بر آن سایه افکنده است. فرو افتادن ستارگان و برکشیدن ستارگانی دیگر و تکرار این روند، روایت همیشگی نافرجامی تحول خواهی در ایران را به تصویر می کشد. تبعیض، سرکوب، خشونت، شکنجه و اعدام ابزار های اصلی تداوم حیات عجوزه استبداد و اقتدارگرایی هستند. در اصل خون کسانی که شهامت یافته اند تا قدرت شیطانی نظام های توتالیتر را به چالش بکشند همراه با بهره کشی و تضییع حقوق افراد، سوخت جباریت سیاسی را تامین می کند. از این رو پایان دادن به خشونت سیاسی، رعایت حقوق شهروندی و در راس آنها حق حیات باید در سرلوحه خواسته های جنبش تحول خواهی در ایران و از ارکان اصلی شیوه حکمرانی مطلوب باشد.
تداوم و بالندگی جنبش سبز و ناکامی شیوه های مختلف سرکوب در تعطیلی آن، حاکمیت پادگانی را به نقطه ای رساند تا بار دیگر ماشین اعدام مخالفان سیاسی را که مدتی بود به محاق رفته بود، فعال کند. کودتاچیان می پندارند بر پا کردن چوبه های دار، موج جدیدی از هراس را به جامعه تزریق می کنند و بدینوسیله شعله اعتراضات فرو کش می کند. از این رو شیخ احمد جنتی از شیخ صادق لاریجانی تجلیل می کند که احکام اعدام این دو مظلوم را تایید و اجرا کرده است و در نهایت بی شرمی می خواهد تا کشتن ها ادامه یابد. او در حالی با عاریه گرفتن نا بجا و قیاس غلط، “قتل تقتیلا” را پشتوانه فرامین مرگ خواهی اش می کند که روح و جوهره تعالیم قران بر رعایت کرامت انسانی و رحمت واسعه تاکید دارد. شهوت قدرت، قشریگری و طعم شیرین امتیازات به دست آمده باعث شده است که وی مصداق بارز کسانی باشد که خداوند در قران مجید آنان را کوران و ناشنوایانی معرفی می کند که شدت سقوط سب شده تا وجدان، ضمیر حقیقت یاب و هوشیاری آنها مختل گردد.
جماعت اجاره ای و حاضران همیشگی صحنه های جنایت و خشونت نیز با سردادن شعار های “جنتی دلاور، پیرو خط رهبر” روشن ساختند که سرچشمه فرامین مرگ کجا است و آمر دست اول اعدام ها کیست. رهبری جمهوری اسلامی پس از راهپیمایی دولتی 9 دی از مسئولان خواست تا حال که به زعم وی مطالبات ملت ( در اصل حامیان وی ) روشن شده است، به وظایف شان عمل کنند. اجرای احکام اعدام این دو زندانی که خارج از موازین دادرسی عادلانه و قوانین مربوطه صورت گرفت، نشان داد که بخشی از وظایف مورد نظر رهبری چه بوده است.
اصرار و تقاضای های مکرر جنتی بر سلب جان معترضین نشان داد که تا چه حد خونخواری و قساوت در وی و جریان سیاسی مورد حمایتش ریشه دوانده است. در جریان قتل های زنجیره ای، گمانه هایی مطرح بود که وی جزو مفتیان کشتار های فرا قضایی و ترور روشنفکران و ناراضیان سیاسی در دوران ریاست جمهوری هاشمی و خاتمی بوده است. اگر چه این تکلیف این ادعا مشخص نشد اما موضع گیری های خشونت آمیزکنونی وی نشان می دهد که چنین استعدادی در وی وجود دارد.
دستگاه قضایی در صدور و اجرای حکم بی رحمانه این جان باختگان به ناروا، آشکارا و بدون هرگونه توجیه و لاپوشانی، تمامی موازین شناخته شده عدالت قضایی و آئین دادرسی را نقض کرد. کسانی به اتهام اغتشاش در اعتراضات پس از انتخابات از طناب دار آویزان شدند، که هفته ها قبل از شروع کارزار های انتخاباتی بازداشت شده بودند. این واقعیت در تمامی رسانه های دولتی عنوان شده بود. منتها شدت عجله کودتا چیان برای وحشت پراکنی و زمین گیر کردن جنبش سبز چنان زیاد بود که قید این رسوایی را زدند.
اینک دوباره ماشین اعدام های سیاسی به راه افتاده است. در نخستین ایستگاه از آسیب پذیر ترین بخش معترضین شروع کرد. کسانی که به دلیل انتساب به انجمن پادشاهی و نیروهای سلطنت طلب از پوشش حمایتی کمتری برخوردار بودند. حال 9 نفر دیگر نیز به اتهام محاربه، حکم اعدام دریافت داشته اند و خطر مرگ در کمین شان است. آنها می توانند قربانیان دیگر این ماشین اهریمنی باشند.
توقف اعدام های سیاسی ضرورت اصلی نیروهای آزادی خواه و معتقد به حقوق بشر است. این موضوع به تلاشی بیشتر نیاز دارد. تا دیر نشده باید کوشید تا این ابزار کشنده را از حکومت ستاند. این خواسته می تواند به موضوعی وحدت بخش در بین طیف متنوع نیروهای خواهان تغییر در مقطع کنونی تبدیل گردد. متوقف کردن احکام سیاسی نیاز به خلق نیروی گسترده ای دارد. این نیرو با همگرا شدن و هم افزایی نیروهای مخالف با اعدام در وهله نخست و سپس بسیج سازمان های بین المللی مربوطه، نهاد های حقوق بشری و جامعه جهانی بدست می آید. پایان پدیده اعدام سیاسی در ایران و سپس الغای کلیت مجازات اعدام، بشارت دهنده فصلی روشن درمناسبات آینده میهن است.
از این رو با تلاش فردی و جمعی به گفته اکبر گنجی “عدام اعدام” را فریاد بزنیم و ازهمه نیروهای معترض داخل و خارج بخواهیم تا در این راستا متحد شوند. خاتمه دادن به اعدام، از ارکان اصلی پایان بخشی به استبداد و خودکامگی در ایران است. بدیهی است این کارزار ابعاد مختلفی دارد که شامل مبارزات عملی، کارهای ترویج گری، فعالیت های فرهنگی، تبیین ریشه های نظری و عقیدتی و افشاگری پیرامون کانون های برنامه ریز و دست اندرکاران اعدام ها و قتل های سیاسی می گردد.