یکی از بنیان های جنبش سیز مطالبه محوری است. اقشار و طبقات اجتماعی در ایران که بیشتر بروز قشری وصنفی دارند تا طبقاتی دارای مطالبات بر حقی هستند که توجه به آنها به معنی پرداختن به حقوق انسانی و شهروندی ایرانیان است. این حقوق نمی تواند مورد بی توجهی قرار گیرد. اما مهم تر این است که جنبش سبز کلان نگر نیست بلکه مصداقی است. مصداقی بودن به معنی توجه به جنبش ها و جریان های اجتماعی خاص یا جزئی است. جزیی بودن نیز به معنای بی اهیمت بودن نیست. بلکه به معنی واقعی دیدن و رعایت اصول و حقوق انسانی است. زمانی که می گوییم انسان حق و حقوقی دارد باید مشخص کنیم این انسان کیست و چیست و در چه موقعیتی قراردارد. همه از حق داشتن انسان سخن می گویند اما دعوا بر سر مصداق ها، معیارها و باورهاست. آیا زنان هم حق دارند ؟ آیا مذهبی و غیر مذهبی هم حق دارند؟.مشکل زمانی ایجاد می شود که ناگهان صنف، طبقه یا قوم ونژاد و مذهبی تبدیل به عنصر برتر می شود. در حالی که انسانها با هم برابرند. جنبش سبز با حرکت اقشار متوسط شهری متولد شد. این جنبش نیاز به گستردگی داد. ضوروریست که توجه شود اقشار متوسط شهری با طبقه متوسط معنی متفاوت دارد. واقعیت این است که در ایران طبقه به مفهوم کلاسیک آن متول نشده است. جامعه ما بیشتر اصناف تولیدی، کاری و اقشار اجتماعی دارد. در مورد گارگران نیز چنین ویژگی حکم فرماست. به عنوان نمونه هیچ نسبت اجتماعی و تولیدی به جز رابطه انسانی و عاطفی میان کارگران صنعتی و ساختمانی در ایران وجود ندارد. در این مورد باید فراوان گفت و نوشت که جای دیگری را می طلبد. پس تاکید بر اقشار متوسط شهری به معنی طبقه متوسط نیست. اقشار متوسط در ایران صنفی یا جمعی در جنبش سبز حضور دارند. کارگران، معلمان، مهندسان و پزشکان اقشار متوسط شهری هستند. بخشی از این اقشار مورد توجه جنبش سبز قرار نگرفته اند. در حالی که حضور آنها در جنبش سبز اگر افزون نیست ملموس است. کارگران صنعتی از جمله این اصناف هستند.
دولت نهم انواع و اقسام یارانه های نقدی تحت عناوین مختلف به کارگاران پرداخت کرد.اما خواسته های منطقی و معتدل و احساس امنیت شغلی میان کارگران را ایجاد نکرد. غفلت سلختاری دولت اصلاحات خاتمی از پرداختن به خواسته های منطقی و معقول کارگران و معلمان باعث شد کارگران در انتخاب میان دولت هفتم و هشتم با دولت نهم به گزینه آخر متمایل باشند. این تمایل به دلیل انتخاب میان بد و بدتر بود. زیرا نه در دولت اصلاحات و نه در دولت اصول گرای نهم امنیت شغلی، تناسب در آمد با تورم، حق تجمع مسالمت آمیز و حق اعتصاب و اعتراض پذیرفته نشد.
اما دولت اصول گرای نهم بر حقوق و در آمد کارگران، معلمان، بازنشستگان و کشاورزان افزود. اگر چه این در آمد موقتی و ناپایدار است. جنبش سبز در رابطه با کارگران صنعتی و معلمان که از اقشار متوسط شهری هستند باید نوعی رابطه ترویجی برقرار کند این رابطه ترویجی به معنای جذب بیشتر صنفی این اقشار درون جنبش سبز است. مطالبه محوری از ویژگی های جنبش سبز است و اصول بنیادین جنبش سبز در توجه به جنبش های خاص و جز معنی می یابد و عبور از کل گرایی و دولت محوری از ویژگی های اصلی این جنبش است.
در نتیجه به رسمیت شناختن این جنبش ها و تاکید بر مطالبات معقول و منطقی کارگران، معلمان، اقوام و زنان می تواند مرحله تعامل جنبش سبز را به عنوان تیم ملی با این خرده جنبش ها به عنوان تیم های باشگاهی تقویت کند.
پیام ویدیویی مهندس موسوی و بیانیه مهدی کروبی به مناسبت روز کارگر و معلم اقدامی در خورتحسین بود و فعالان جنبش سبز باید بیش از پیش بر حقوق کارگران صحه بگذارند. حقوقی مانند :1- امنیت و ثبات شغلی برای کارگران 2- تناسب تورم با حقوق 3- حق داشتن تشکل صنفی 4- حق اعتراص و برگزاری گردهمایی برای خواسته های کارگری
بی گمان دموکراسی امری جزیی است. در ادعاهای کلان همه جریانات با یکدیگر فرقی ندارند. در مصداق هاست که تفاوت ها مشخص می شود.