چرا اختلاس رخ می دهد؟

عباس عبدی
عباس عبدی

اختلاس، کلاهبرداری یا دیگر جرایم مالی منتسب به یقه‌سفیدان، پدیده‌ای چند وجهی است، که بطور طبیعی ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نیز ابعاد فنی (تکنیکی) و اداری و حقوقی دارد. این یادداشت می‌کوشد که به عوامل فرهنگی موثر بر این پدیده‌ها بپردازد.

جرایم یقه‌سفیدان بر خلاف جرایم طبقات پایین جامعه، در بیشتر موارد رفتاری به نسبت عقلانی و مبتنی بر محاسبه سود و زیان است، مثلا مقایسه‌ای میان جرم قتل با اختلاس این تفاوت را به خوبی نشان می‌دهد. پدیده قتل معمولا در میان طبقات فرودست جامعه رخ می‌دهد. مرتکب، نگاه عقلانی به اقدام خود ندارد و کمتر به سود و زیان (به معنای عقلانی آن) این اقدام می‌اندیشد، در حالی که اختلاس‌کننده چنین نیست و با محاسبه ترجیح منافع به هزینه، با رعایت ریسک لورفتن، وارد فرآیند اختلاس می‌شود. بنابر این برای آشنایی با عوامل فرهنگی موثر بر پدیده اختلاس باید مولفه‌های هزینه و فایده و ارزیابی ریسک را تشریح کرد و عوامل فرهنگی موثر بر تغییرات این مولفه‌ها را یافت.

اگر هزینه ارتکاب جرم کم ارزیابی شود احتمال بروز آن زیاد می‌شود. برای ارتکاب جرم باید از چند قید رها شد. برای یک فرد مسلمان یا افراد دیندار اولین آن رهایی از خداوند است. به میزانی که حلقه اتصالی فرد به ناظری فرا بشری ضعیف شود یا این‌که توجیهات عجیب و غریب برای دورزدن دستورات اخلاقی (به نام مصلحت و… ) و نادیده گرفتن این ناظر رواج یابد، به همان میزان نیز، فرد راحت‌تر از این قید مهم رها و آماده ارتکاب جرم می‌شود. ضعیف شدن نهاد دین و منحرف شدن مروجین اصول و قواعد اخلاقی و استحکام بخش روابط انسانی، زمینه را برای ارتکاب جرم فراهم‌تر می‌کند.

قید بعدی، رها شدن از نظارت و قضاوت‌های اخلاقی نزدیکان و همکاران است. این رهایی به چند شکل رخ می‌دهد. از یک سو کم شدن ارتباطات شغلی و اجتماعی و از سوی دیگر ضد ارزش نبودن ارتکاب فعل مجرمانه از سوی این افراد بر سست شدن این پیوند تاثیرگذار است. همچنین اهمیت ندادن فرد نسبت به قضاوت‌های دیگران در ساده شدن رهایی از این پیوند اهمیت فراوانی دارد.

قید بعدی رها شدن از خویشتن خویش و غلبه بر وجدان فردی است. شاید رها شدن از این قید سخت‌تر از سایر موارد باشد، ولی فرد با تمسک به توجیه، کم‌کم از این قید نیز رها می‌شود. این‌ تصور که همه همین‌طور(مجرم) هستند، همچنین با دروغ گفتن به خود و دیگران بزرگترین و ضخیم‌ترین پرده را میان عمل خویش و نگاه سایرین می‌کشد و جالب این‌که پیش از این‌ به اندازه کافی نسبت به دروغ، از جامعه حساسیت‌زدایی شده است.

یکی دیگر از قیودی که باید از آن رها شد، دولت است. هنگامی که فرد به دلایل فرهنگی مشروعیت اخلاقی این قید را در انجام وظیفه‌اش مورد سوال قرار دهد و شکافی عظیم میان خود و آن ایجاد یا حس کند، در این‌صورت به لحاظ فکری و فرهنگی برای رهایی از قید دولت و حکومت در ارتکاب جرم آمادگی پیدا می‌کند. وقتی که اعتبار اخلاقی و سلامت رفتاری و کارکرد واقعی دولت و متولیان آن در ذهن افراد جامعه متزلزل شود، عبور از قید دولت و حکومت بسادگی انجام می‌شود، اگر هم کسی از این مانع عبور نکند، صرفا به دلیل ترس از عواقب آن است و نه چیز دیگر. برای ارتکاب جرم باید یک ویژگی فرهنگی دیگر نیز رخ دهد، و آن ریسک‌پذیری است. افرادی که ریسک آشکار شدن جرم‌شان و مجازات را به‌راحتی به جان می‌خرند، بیش از سایرین احتمال دارد که مرتکب جرم از جمله اختلاس شوند. البته، ‌ریسک‌پذیری در بسیاری از موارد ویژگی مثبت فرهنگی محسوب شده و از عوامل رشد و ترقی است، ولی در محیط اقتصادی غیر خلاق و نیز در حضور زمینه‌های جرم‌زا، چنین روحیه‌ای موجب افزایش ارتکاب جرم می‌شود.

آنچه گفته شد، نگاهی به آن دسته از ویژگی‌های فرهنگی بود که هزینه‌های ارتکاب اختلاس را نزد فرد کاهش و احتمال انجام جرم را افزایش می‌دهد ولی برخی دیگر از ویژگی‌های فرهنگی هم وجود دارند که موجب ارزشمندتر شدن منافع ارتکاب به اختلاس می‌شوند. غلبه ارزش مادیات و پول بر هر ارزش دیگر از جمله ارزش‌های اخلاقی و انسانی، فرد را برای کسب این ارزش ریسک‌پذیر و با انگیزه می‌کند. یکی از مسائل فرهنگی که کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد این است که اگر چه در جوامع غربی، مادیات و پول ارزش مهمی هستند، ولی این ارزش به‌واسطه ارزشی است که برای کار قائل هستند. به عبارت دیگر آنچه واقعا ارزشمند است، کار و خلاقیت و نوآوری است، هرچند این موارد در نهایت تبدیل به پول و مادیات هم می‌شود، در صورتی که در جوامعی مثل جامعه ما، ارزش پول مستقل یا حتی در جهت خلاف ارزش کار اهمیت پیدا می‌کند. از سوی دیگر در جوامع غربی ارزش‌های دیگر هم در عرض یا حتی مقدم بر ارزش پول حضور دارند و چنین نیست که پول و ثروت ارزش غالب باشد. از جمله اهمیت دادن به منافع جمع و دیگران در عین دفاع از فردیت خویش ارزش مهمی تلقی می‌شود در حالی که در ایران تفرد به معنای نادیده گرفتن حقوق و منافع جمعی است بنابراین در آن جوامع ارزش‌های اخلاقی و انسانی دیگر، موجب تعدیل ارزش پول و ثروت می‌شوند، ضمن آن‌که اعتبار داشتن کار و احترام به منافع ملی و جمعی موجب پالایش پول و ثروت از اندوخته شدن متقلبانه می‌شود.

آنچه گفته شد فقط به ویژگی‌های فرهنگی تشدید‌کننده اختلاس مربوط می‌شد، ولی عوامل اجتماعی و ساختاری و نیز عوامل اقتصادی و سیاسی اهمیت بسیار بیشتری در بروز این پدیده دارند و حتی به نوعی می‌توان گفت که عوامل فرهنگی مذکور تابع عوامل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی هستند و برای مقابله با پدیده‌ای چون اختلاس بیش از آن که خود را درگیر اصلاح عوامل فرهنگی کنیم، باید بر اصلاح عوامل اجتماعی و ساختاری و اقتصادی و سیاسی تمرکز کرد.

منبع: ماهنامه صنعت و توسعه، شماره 46