زود است یا دیر؟

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

وقتی که سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی بیش از یک سال پیش بحث ریاست جمهوری و کاندیداتوری ‏عبدالله نوری را در محافل خصوصی و سپس عمومی طرح کرد، بسیاری از دوستان گفتند: هنوز خیلی زود ‏است! بگذارید زمان بگذرد تا ببینیم چه می‌شود؟

هفته پیش نیز که جمعی از دوستان در منزل آقای نوری گرد آمده بودند تا در باره حضور یا عدم حضور وی ‏در انتخابات نظر دهند، اغلب آنها گفتند: دیگر دیر است! باید خیلی وقت پیش، این بحث ها می‌شد!‏

با این حساب، پیش کشیدن بحث ریاست جمهوری و مطرح کردن یک کاندیدا از دو حالت خارج نیست. یا زود ‏است و یا دیر و من درمانده‌ام که وقت مناسب چنین کاری کی است!‏
از ماجرای مطرح کردن آقای نوری برای کاندیداتوری ریاست جمهوری، من چنان احساس تلخی از زندگی ‏سیاسی در ایران پیدا کردم که از همه احساس‌های تلخ قبلی‌ام نامطبوع تر است.‏

دلم می‌خواهد این احساس را برای مخاطبانم بازگویم اما به دو علت از آن خودداری می‌کنم.‏
اول اینکه نمی خواهم بر التهاب و جوشش مخاطبانی که در جریان انتخابات فعال شده‌اند به سهم خود آبی سرد ‏بریزم و ذهن آنها را به نکته‌ای آن هم تلخ و غم انگیز معطوف کنم. دوم اینکه امر سیاسی بر خلاف آنچه ابتدا ‏به ذهن می‌رسد، جریانی عملگرایانه بر پایه انباشتی از نکته‌های سودمند و نظریه‌های معقول و معطوف به ‏اصل هزینه – فایده از سوی برخی از نخبگان نیست، بلکه معجون غریب و ناشناخته‌ای از همه ابعاد وجودی ‏ما بخصوص ترس‌ها، نگرانی‌ها، تردیدها، جهالت‌ها، افسانه‌ها، بت انگاری‌ها و غرایض بلوغ نایافته و ‏خصلت‌های پنهان ماست که به صورتی اسرارآمیز خود را برای نمایشی عمومی بزک می‌کند.‏

با این تعریف از سیاست، یا باید فاتحه آن را خواند و به گوشه تنهایی و عزلت خزید و یا با دنده پهنی با آن به ‏گونه‌ای کنار آمد.‏

قاعدتا من از کسانی‌ام که به رغم میل عمیق باطنی‌ام به عزلت گزینی در گوشه‌ای از حاشیه‌های کویر بیمانند ‏ایران، در حال حاضر نمی‌توانم سیاست را رها کنم، از همین رو، تقبیح سیاست به نوعی تقبیح خودم و فرار ‏از سرنوشت گریزناپذیری است که متاسفانه سیاست در تعیین آن نقشی یگانه دارد. احتمالا از همین روست که ‏گویا ناپلئون گفته است: سیاست سرنوشت است!‏

در واقع باید در همین جا مطلب را تمام کنم، اما نوشته‌ام به قدری کوتاه از آب در آمد که مرا به ادامه دادن ‏وسوسه می‌کند، هر چند ذیل مطلب، ربط وثیقی با صدر آن نداشته باشد. ‏

در یادداشتی که در باره سفر نوروزی‌ام در این سایت نوشتم یادم رفت که اشاره بلکه تاکید کنم که فساد فراگیر ‏و بی‌سابقه اداری، بزرگترین بحرانی است که ایرانی‌ها در هر گوشه و کنار کشور از آن در فغان و در برابر ‏آن مستاصل‌اند.‏

مردم چنان از ابعاد فساد می‌نالند و نسبت به رفع آن چنان احساس نومیدی و یاس می‌کنند که وقتی پای این ‏مساله خاص به میان می‌آید، وعده بهبود از سوی هیچکس را در این باره باور نمی‌کنند.‏

به گمان من، هر کاندیدای ریاست جمهوری که قادر به توضیح ابعاد فساد در برنامه‌های انتخاباتی خود باشد و ‏با برشمردن علل واقعی آن، طرحی برای کاهش آن ارائه کند، با اقبال طیف وسیعی از مردم روبرو خواهد ‏شد.‏

روند فساد اداری و مالی در ایران به اندازه‌ای فاجعه بار و در حال نهادینه شدن است که اگر در نقطه‌ای ‏متوقف نشود، مرگ جامعه ایرانی را در پی خواهد داشت.‏

می‌گویند جنبش‌های سیاسی، انقلابی اخلاقی در میان توده های مردم برمی‌انگیزند و جامعه را از مرگ ناشی ‏از نهادینه شدن فساد نجات می دهند. هدف عمده ما از مطرح کردن آقای نوری در حقیقت، کمک به شکل گیری ‏چنین روندی بود، اما آنها که این گزینه را رد کردند، امیدوارم طرحی عملی برای کاهش و مهار فساد در ‏استراتژی خود داشته باشند.‏