قاب♦ چهار فصل

نویسنده
یوسف محمدی

آثار هنری یک دوران، برآیند احساسات، امیال و آرزوهای فردی هنرمندان آن دوره و در نتیجه نمایشگر روح جمعی زمانه هستند. روح جمعی زمانه ی ما چگونه است ؟

tarahmoham1.jpg

نسل هیولا

در اسطوره ی “پیگمالیون”، هنرمند پیکرتراش، عاشق پیکره ای می شود که خود آفریده است، در “فرانکنشتین” اثر “مری شلی” دکترفرانکنشتین، خدای گونه، موجودی خلق می کند که عاقبت جانش را می ستاند، درفیلم “ادوارد دست قیچی” دانشمند عزلت نشین روباتی می سازد و او را سرشار از عشق و احساسی می کند که خود از آن محروم بوده، در داستان “پینوکیو” پدر ژپتو از چوب، عروسکی می تراشد تا جای خالی فرزند نداشته اش را پر کند…

رابطه ی بین خالق و مخلوق، هنرمند و اثرش، بسیار جذاب، پیچیده و رمزآلود است. ما می آفرینیم تا تنها نباشیم، می آفرینیم تا در جایگاه خدایان قرار گیریم و احساس قدرت کنیم، می آفرینیم تا عاشق شویم. ما می آفرینیم تا کامل شویم.

آثار هنری جلوه گر احساسات، درونیات، خواسته ها، امیال، افکار و نیاز های ما هستند. بی سبب نیست که اکسپرسیونیسم آلملن تجلی ترس ها و تمنیات آلمانی ها بعد از جنگ جهانی اول و زنگ خطر ظهور فاشیسم می شود و جنبش امپرسیونیسم در نقاشی، ورود اروپا به مدرنیسم را ندا می دهد؛ آثار هنری یک دوران، برآیند احساسات، امیال و آرزوهای فردی هنرمندان آن دوره و در نتیجه نمایشگر روح جمعی زمانه هستند.

روح جمعی زمانه ی ما چگونه است؟

هنر رسمی و کنترل شده را کنار بگذارید و فراموش کنید. سری به دنیای مجازی اینترنت بزنید و در صفحات وبلاگ ها و سایت هایی مثل 360 یا اورکات گردشی کنید و نگاهی به آلبوم تصاویر بر و بچه های طراح و تصویرساز نسل نو بیندازید. جایی که بی ترس از سانسور و ملاحظات اخلاقی واجتماعی، آنچه را که واقعاً احساس می کنند و دوست دارند بر کاغذ آورده و به نمایش گذاشته اند. به دنبال اندیشه و ایده نباشید آنچه خواهید دید پیکره هایی همشکل با حالت هایی همگون است که به شیوه ای یکسان در آثار هنرمندان مختلف تکرار می شوند…

پیگمالیون های نسل نو مخلوقات ترسناکی هستند با چهره های دیوگون، هیاکل حجیم با توده های درهم پیچیده ی عضله که انگار سالهای سال در مراکز “بادی بیلدینگ” پرورش یافته اند. با نگاه های بی رحم و غضبناک در ما خیره می شوند و سلاح های مرگبارشان را در مشت می فشارند!

tarahmoham2.jpg

چنین موجودات تخیلی، کلیشه ی ثابت کتاب های کمیک و انیمیشن های ژاپنی- معروف به مانگا- هستند که البته در دو دهه ی اخیر فرهنگ تصویری کل دنیا را تحت تأثیر قرار داده اند اما با این حال، تنها جزئی از فرهنگ بصری کمیک های معاصر محسوب می شوند نَه تمامیت آن. سؤال اینجا است که چرا خشن ترین و مالیخولیایی ترین شکل فانتزی های تصویری با ضریب شیوعی بالا بین نسل هنرمندان نوجوان و جوان ما رواج یافته است؟ این مخلوقات دهشتناک بیانگر کدام ترس هایند؟ مردان عضلانی و خشن، کامل کننده ی کدام وجه وجودی خالقان خود هستند؟ کدام امیال و نیازها در این هیاکل سرتاپا مسلح جلوه گر می شوند؟ پیکرتراشان جوان ما خود را عاشق کدام ناز و کرشمه ی این پیگمالیون های قلچماق می یابند؟

شاید شانه بالا بیندازیم و بی تفاوت از کنار این سؤوالات بگذریم که: “سخت نگیر! خُب زیاد کارتون ژاپنی دیده اند!” شاید هم بترسیم و همان راه حل تاریخی را به کار گیریم که همواره در برابر مشکلات نسل های قدیم و جدید به کار بسته ایم: “پاک کردن صورت مسأله”: محدودیت، ممنوعیت. بستن سایت های مانگا، مجازات مقلدین سبک های این چنینی، فیلترکردن وبلاگ طراحانی که در این سبک کار می کنند، جلب طراحان خاطی به مراکز مبارزه با منکرات، به سیاق خواننده های زیرزمینی…لابد!

اما تکلیف این “گرایش” چه می شود؟ این نیاز درونی که تنها با خلق موجودات عضلانی مسلح ارضا می شود، این شهوت به طراحی لایه به لایه ی عضلات، این میل به باز آفرینی قدرت و صلابت در قالب هیاکل تنومند…

آیا این ها همه نشان از میل سرکوب شده ای برای اقتدار و بزرگی در جامعه ای ندارد که تو را خوار و حقیر داشته است؟

آیا این مخلوقات ترسناک و مهاجم، تجلی روح زمانه ی ما هستند که در برابر فشار ها و محدودیت ها چنین پوسته شکافته و از ناخودآگاه هنرمندان جوان سر برآورده اند؟ ما محدود می شویم، تحقیر می شویم، توی سرمان می زنند تا در مسیر های مقرر حرکت کنیم، تحقیر می شویم، در خیابان ها کتک می خوریم، خلوت فردی مان نفی می شود، تحقیر می شویم، کوچک و کوچک تر می شویم و بعد در خلوت اتاق ها، روی میز های طراحی، مثل دکتر فرانکنشتین، هیولا های قدرتمند و آسیب ناپذیرمان را با هیاکل بزرگ و سلاح های بزرگ تر می آفرینیم تا بیانگر نیاز ما باشند به بزرگی و قدرت، امنیت و خلوت.

tarahmoham3.jpg

امسال انیمیشنی به نام “پرسپولیس” در جشنواره ی کن فرانسه به نمایش درآمد که تبدیل به کابوس زمامداران فرهنگی کشورمان شد و هر چه کردند تا از نمایش آن جلوگیری کنند نتوانستند؛ مجموعه خاطرات ناخوشایند هنرمندی از فشارها و محدودیت های اجتماعی و نفی حریم شخصی و فردیت او در زمان کودکی اش که پیش از این به شکل کتاب کمیک پرفروشی عرضه شده بود.

بیست سال بعد از نسل خالقان هیولاهای مسلح و عضلانی، چه آثاری جشنواره ها و کتابفروشی های سرتاسر دنیا را مزین خواهند کرد؟!