آن دسته از نیروهای سیاسی که در ایران امروز، میکوشند خود را با عنوان “اصولگرایان” تبلیغ نمایند و خویش را متعهد به پارهای “اصول” و “ارزشها” توصیف کنند، در مقام عمل و در موقعیتهای “ویژه” است که نشان میدهند به چه میزان -حقیقتا”- پایبند به “اصول” ادعاشده هستند، و در هنگامههای خاص است که آشکار میکنند چهقدر وابسته و دلبستهی “قدرت”اند.
شاید نیاز به این تاکید نباشد؛ اما بهنظر میرسد جهت یادآوری نیز -حداقل- باید عنوان نمود که تمامی شخصیتهای حقیقی جریان موسوم به اصولگرایان را نباید با یک چشم و از منظر یک تحلیل نگریست؛ آنچنان که مدعیان اصلاحطلبی، پرشمار و گوناگوناند. اگر در “کشتی نوح اصلاحطلبان” انواع و جریانهای متفاوتی را میتوان برشمرد و تفکیک کرد (اصلاحطلبان واقعی، فرصتطلبان، اصلاحطلبان دلبسته به قدرت، اصلاحطلبان محافظهکار و …) ، در جمع مدعیان اصولگرایی هم لایههای گوناگونی قابل تشخیص و تمییزاند؛ از عملگرایان (پراتیکها) گرفته تا سنتیترها و افراطیها و … اما محور و موضوع عمده، مهمترین وجه مشابهت ”اصولگرایان” و حوزهی مشترک ایشان است: عدم تعلق خاطر و باور به دموکراسی و لوازم و پیامدها و نتایج آن. اینان -جملگی- تا آنجایی دموکراسی را گردن مینهند که وضع و موقعیت سیاسی، اقتصادی ایشان و هژمونی آنان را تهدید نکند. گو این که برخی این وضع را از منظری ایدئولوژیک تحلیل و توجیه میکنند؛ بعضی از زاویهی منافع اقتصادی ناگفته و ناپیدا ؛ و جمعی از نگاه مصالح سیاسی.
اینچنین است که با وجود اظهارات برخی از نمایندگان اصولگرا در مجلس هشتم درمورد علی کردان، گزینهی پیشنهادی احمدینژاد برای وزارت کشور، وی باز هم موفق به کسب 169 رای موافق میشود. سخنان قابل تامل و انتقادهای شنیدنی روحالله حسینیان، علی مطهری و علیرضا زاکانی درمورد کردان، خواندنی و بیان آن از سوی این چهرههای شناخته شدهی راست، باور نکردنی است. به این چند مورد کوچک، در زیر بسنده میکنم:
حسینیان: “از کردان راجع به دکترای حقوقاش از دانشگاه آکسفورد سئوال کردیم که ایشان پاسخی نداشت. گفتیم اگر شما این دکترا را گرفتهاید باید از رسالهتان دفاع هم کرده باشید؛ اما وقتی زبان انگلیسی نمیدانید چطور دفاع کردهاید؟ که ایشان گفتند مترجم گرفتهام… درنهایت کردان تسلیم شد و اعلام کرد دروغ گفته و اشتباه کرده است… آقای عزیز! شما تاکنون با این مدارک برچه مبنایی حقوق میگرفتید؟!“
مطهری: “کردان شخصیت سیاسی دارد و به صلاح نیست وزیر کشور شود… ایشان هم از لحاظ مدرک تحصیلی و هم از لحاظ اخلاقی پرونده دارد… وی در زمان مدیریتاش در صدا و سیما بسیاری از همولایتیهایش را استخدام کرده بود…“
علیرضا زاکانی: “در جلسهای با حضور کردان، شش نفر قضات پاکدامن (توکلی، نادران، زاکانی، فدایی، نکونام، و فاکر) به اتفاق اعلام کردند وی صلاحیت ندارد… مدرک دکترا و فوقلیسانس کردان جعلی است…کردان که شعار شفافسازی انتخابات را در برنامههایش اعلام کرده است، درحضور یکی از ائمه جمعه گفته است، نظام ما نظام ولایی است و رایگیری در آن موضوعیت ندارد…“
احمد توکلی و الیاس نادران: “ما میخواهیم درمورد صلاحیت اخلاقی وزیر پیشنهادی کشور (کردان) در جلسهی غیرعلنی مجلس تصمیمگیری کنیم…“
(جهت اطلاع از متن کامل اظهارنظرهای مهم نمایندگان یادشده به سایت خبرگزاریهای رسمی کشور در تاریخ 15مرداد87 و یا مطبوعات 16مرداد87 مراجعه شود.)
باوجود چنین انتقادها و اظهارنظرهایی، وزیر پیشنهادی محمود احمدینژاد برای وزارت کشور، رای میآورد…
169 نمایندهای که به علی کردان رای دادند (از مجموع 271رای) بدون شک متعلق به اردوگاه “اصولگرایان” اند. اینان تصویری بدیع و کاملا” شفاف از “اصولگرایی” خویش را بهنمایش گذاشتهاند؛ تصویر و توضیحی که با هیچ چیز قابل جابجایی نیست؛ این “اصولگرایان” عمق و شدت وابستگی و تعلق خاطر خود را به ساخت قدرت، آشکارا نشان دادهاند. از این منظر، “اصولگرایی” چیزی نیست جز تلاش برای بیان حداکثر ارادت و اثبات شدت تمکین به جریان مسلط در بلوک قدرت.
هیچ “پرنسیپی” درکار نیست؛ آنچه هست، ادای یک “بله” با صدای بلند است. و اینگونه است که روحالله حسینیان در همان جلسهی مجلس (15مرداد) تصریح میکند: “من نگران آیندهی اصولگرایان هستم که نکند با این رفتار و منش، نیروهای مذهبی به حاشیه رانده شوند…“
این گروه از مدعیان اصولگرایی نشان میدهند که کمترین نسبت را در میان نیروهای فکری و سیاسی ایران با ”اصول” و ارزشها دارند؛ و هیچ اسمی نچسبتر از همین “اصولگرایان” برای آنان نیست. اشتباه بزرگی است اگر “راست”ها را با واژهی معناداری چون “اصولگرایان” جایگزین کرد. “راست”های سیاسی در ایران، میتوانند سنتی، میانه، عملگرا، افراطی و … باشند؛ اما بدون تردید، لایههای قابل توجهی از آنان هیچ نسبتی با ”اصولگرایی” ندارند. اصولی که ایشان پایبند و متعهد به آن هستند در همان مثلث قدرت، ثروت و منزلت، محدود و متوقف است؛ هرچند که خود را از منظری ایدئولوژیک، توجیه کنند. این اصولگرایان ثابت کردهاند -و میکنند- که هیچ پروژه و اولویتی جز تداوم حضور خود در ساخت قدرت، و بهرهمندی از منافع و فواید مترتب بر این حضور و نزدیکی و همپیمانی، برای خویش تعریف نکردهاند.
آن جمع معدودی نیز - که همانند عماد افروغ - به کناری کشیدهاند، چارهای جز خون دل خوردن ندارند؛ گو اینکه ”تاریخ” درمورد سکوت و تداوم رفتار سیاسی ایشان قضاوت خواهد کرد؛ روزی روزگاری، “تاریخ” و فرزندان این دیار از روشنفکران و آگاهانی که میدانستند و میفهمیدند و دم برنمیآوردند و به هزار حیلهی عقل، خود را توجیه میکردند، “خواهد پرسید”…
مدعیان اصولگرایی بیش از پیش، پشت شیشههای سیاستورزی و در پیشگاه افکار عمومی ایستادهاند.