منطق جنگ درنهایت به کجا می کشد

نویسنده

» تحلیل لوموند از شرایط خطرناک خلیج فارس

پیر کونزا

ایران کشوری است که در مورد جنگ علیه آن حداقل ۵ کتاب در هر کتابفروشی برای فروش گذاشته شده. برخی از نویسندگان این کتاب ها کسانی هستند که حمله آمریکا به عراق برای یافتن تسلیحات کشتارجمعی را توجیه پذیر و منطقی می دانستند.

تعلیق واردات نفتی توسط اتحادیه اروپا بی شک یک اقدام جنگ طلبانه برای تهران محسوب می شود، زیرا ۶۰ درصد از درآمد بودجه ای خود را از فروش هیدروکربن ها به دست می آورد. جمهوری اسلامی نیز به همان شیوه پاسخ داد و تهدید کرد که تنگه هرمز را خواهد بست. اکنون شرایط به گونه ای رقم خورده که گویی همه چیز آماده وقوع یک درگیری است. با نگاهی به عدم موفقیت غربی ها در افغانستان و عراق، اکنون این سؤال مطرح است که چرا تصمیم گیرندگان ما مجدداً می خواهند از همان سوراخ گزیده شوند؟ در ایران به دنبال چه هستند؟ واشنگتن پست در تاریخ ۱۰ ژانویه از قول یک مسؤول اطلاعاتی آمریکایی نوشت که هدف “تغییر حکومت به وسیله شورش مردمی علیه سران جمهوری اسلامی” است. امید داشتن به اینکه مردم یک کشور، که از مدت ها قبل متحمل تحریم های احمقانه [قطعات هواپیما، دارو،…] شده اند، علیه دولت خود شورش کنند، درواقع نشان از جهل تاریخی دارد. همان طور که در عراق و افغانستان دیده ایم، راهکاری که مسؤولان غربی برای تغییر حکومت ها به کار می بندند، راهکار درستی نیست و نتیجه نمی دهد.

این راهکار آن قدر غیرمنطقی است که مردم ایران در سال ۲۰۰۹ خواست خود برای تغییر مسالمت آمیز را نشان دادند. به علاوه، سیاست اعمال تحریم تنها باعث تضعیف جامعه مدنی ایران و تقویت اهرم های نزدیک به حاکمیت می شود که واردات قاچاق را تحت کنترل شدید خود دارند.

اعلام اینکه بمب ایران ایجاد بی ثباتی می کند چنان غیرقابل باور است که مطمئناً پیکر شارل دوگل در گور برعکس شده، زیرا او خود گفته بود که برنامه هسته ای فرانسه بوسیله خواست مردم ما توجیه یافته تا دیگر هیچ گاه در برابر یک قدرت خارجی تسلیم نشوند.

آیا این اقدامات برای مبارزه با تروریسم است؟ ولی تعداد تروریست هایی که جمهوری اسلامی به دنیا تحویل داده بسیار کمتر از تعدادی است که توسط خطیبان سلفی، دانشگاه های سعودی یا مدرسه های پاکستانی به جهان عرضه شده اند. و البته جمهوری اسلامی خود نیز اغلب هدف تروریست های سنی افراط گرا بوده است.

آیا برای دفاع از حقوق بشر است که به طور مرتب توسط حاکمان جمهوری اسلامی نقض می شود؟ اگر اینطور است که ابتدا باید به سراغ عربستان سعودی برویم که گوی سبقت را برای کسب عنوان بزرگ ترین ناقض حقوق بشر از تهران ربوده. و پس از آن نوبت چین و روسیه است [متأسفانه این لیست طولانی است].

آیا برای محکوم کردن مجازات اعدام است؟ خب، این مورد که در آمریکا نیز اجرا می شود. آیا برای حمایت از اسراییل است؟ حمایت در برابر چه تهدیدی؟ اگر جمهوری اسلامی زمانی از بمب اتمی خود علیه کشوری استفاده کند که کشورهای غربی در یک اقدام مقابله به مثل کل خاک ایران را ذوب خواهند کرد. اگر قرار باشد یک بمب، برنامه ریزان ما را نگران کند، آن بمب پاکستان است که به عنوان کشوری بی ثبات و تروریست پرور شناخته شده. پس باید این نتیجه را بگیریم که ما داریم مستقیماً به سوی رویارویی و درگیری پیش می رویم. البته جنگ ازهم اکنون آغاز شده، زیرا ۶ مهندس و مسؤول برنامه هسته ای ایران کشته شده اند و آخرین آنها احمدی روشن در ۱۰ ژانویه کشته شد. به واقع چه اتفاقی می افتاد اگر مهندسان فرانسوی، اسراییلی یا آمریکایی در کشور خودشان کشته می شدند؟

درنهایت می بینیم که اقداماتی بخاطر یک بازی کثیف انتخاباتی در آمریکا و فرانسه انجام می شود. مطمئناً تحریم یک جانبه واردات نفت ایران که ازسوی اتحادیه اروپا وضع شده هیچ گاه توسط کشورهای آسیایی و در رأس آنها چین اجرا نخواهد شد.

احتمالاً توضیح اینکه چرا سران ما اینگونه تصمیم می گیرند به دلیل همان دیدگاه دیرینه است که زمین صاف است و ما هم در مرکز آن قرار داریم. سیاست غربی ها در قبال ایران تنها باعث خواهد شد که مشروعیت آنها از دید قدرت های جدید و نوظهور زیر سؤال برود، زیرا آنها نخواهند توانست این سیاست دوگانه را تحمل کنند. 

منبع: لوموند، ۲۵ ژانویه