کن- کارتونی گزنده ای که درباره زندگی یک دختر جوان در زمان آیت الله ها در ایران، علیرغم اعتراض ایران، روز سه شنبه به نمایش درآمد.
“پرسپولیس”، یکی از 22 فیلمی است که برای جایزه بزرگ جشنواره کن با هم رقابت می کنند وقصه آن بر اساس داستان هایی مصورازمرجانه ساتراپی است. این داستان از نگاه یک دختر هشت ساله بیان می شود و درست در زمانی می گذرد که شاه در آستانه خلع ید توسط انقلابیونی بود که تا امروز بر سر کار مانده اند.
اگر این نگاه انتقاد آمیز پاسخی در خور باشد، کارتون سیاه و سفید که کار مشترک مرجانه ساتراپی و ونسان پارونو است، ممکن است روز شنبه، نخل طلای جشنواره را از آن خود بکند.
ایران این فیلم را به دلیل “ ارائه تصویری غیر واقعی از نتایج و دست آوردهای انقلاب اسلامی” بایکوت کرده است و به این فستیوال فرانسوی به دلیل انتخاب فیلمی که به زعم آنها بیانگر “سیاست های جانبدارانه حکومت های مستبد” است، اعتراض کردند.
با این حال خود ساتراپی معتقد است که این اتوبیوگرافی انتقادی فیلمی سیاسی نیست و پیامی برای فروش ندارد. او در معرفی این فیلم می گوید: « بیش از هر چیز این فیلم درباره عشق من نسبت به خانواده ام است. اگر مخاطبین غربی ایرانیان را انسان هایی معمولی به حساب بیاورند و نه “بنیادگرای اسلامی” و “تروریست” و “ محور شیطان”، آن موقع است که احساس می کنم که با ساختن این فیلم، کاری انجام داده ام.»
مرجانه، تنها دختر یک زوج روشنفکر ایرانی، داستان زندگی اش را از سال 1978، نقل می کند، یعنی از زمانی که هشت ساله بود تا دختری 14 ساله و نترس شد و پدر و مادرش از ترس دستگیرشدن یا اتفاقی بد تر از آن، او را به وین می فرستند. او بعد ها به ایران باز گشت و به دانشگاه هنر، جایی که مدل های نقاشی برهنه آن حجاب داشتند، رفت و یک ازدواج نا موفق را پشت سر گذاشت.
او که در خانواده ای نسبتا مرفه بزرگ شده است، توسط اقوام و همسایگان، در جریان های ماجراهای وحشتناک دستگیری ها و شلاق زدن ها قرار می گیرد. مرجی، اسم کوتاه شده مرجانه، در دوران کودکی، متوجه ریاکاری های اجتماعی و معلمان و همسایگانش است.
او در نیمه دهه 80 از معلم تعلیمات دینی اش سوال می کند که چگونه است که شما ادعا می کنید هیچ زندانی سیاسی وجود ندارد، درحالی که در مقایسه با زندانیان زمان شاه که تعداشان 3000 نفر بوده، این تعداد به 300000 در رژیم شما می رسد؟
ساتراپی تحت تاثیر تاثیر جنگ خلیج و روابط دختر و پسر و زندگی درتبعید، عقایدش را درباره ایران در حال تغییر و ملا ها و شورشیان، با طنز و احساسات بیان می کند.
زمانی که اولین کتاب اتوبیوگرافی اش “پرسپولیس” در سال 2000 در فرانسه به چاپ رسید، هنوز سی سال نداشت. این سری کتاب ها به زبان های مختلف ترجمه شده اما هنوز در ایران در دسترس نیست.
ساتراپی در پاسخ به این سووال که چرا او و کارگردان دیگر فیلم از همان تصاویر سیاه و سفید استفاده کرده اند، می گوید: به عقیده من این کار کمک می کند که همه مخاطبان با آن ارتباط برقرار کنند، چه در چین باشند، چه در اسرائیل و شیلی و کره، این یک داستان جهانی است.
ساتراپی گفت:«من از کشورم متنفر نیستم. من کشورم را به نقد می کشم، چون عاشقش هستم».
منبع: میدل ایست آنلاین، 22 مه 2007