قاب

نویسنده
شهلا گروسی

 زخمی که همچنان ملتهب است

شاید سخت ترین کار برای کارتونیست ها زمانی باشد که باید درباره ی مصیبتی بزرگ، اثری خلق کنند. زلزله ای که خانه ها را ویران کرده و جان های فراوان ستانده، طوفانی که رد مرگ بر دیاری نشانده یا دژخیمانی که شادی ملتی را با گلوله و باتوم به عزا مبدل کرده اند، حجم غم چنان است که نمی شود به آسانی راه برای بذله و مطایبه باز کرد، کارتونیست در چنین موقعیتی به بندبازی می ماند که باید در مسیری به باریکی مو حرکت کند، لغزشی کوچک، او را به ورطه سبک سری و نمک پاشیدن بر زخم ها خواهد انداخت یا که از سوی دیگر در دریای سانتیمانتالیسم و مرثیه خوانی غرق خواهد کرد بی آن که چیزی از جوهره این هنر باقی ماند.

 

 

شاید کارتونیستی از اهالی آفریقا، آسیای شرق یا خاورمیانه بتواند واقعه ای چون یازده سپتامبر را با فاصله نظاره کند و با نگاهی منطقی که لازمه کارتون ادیتوریال است تبعات و جوانب آن را دستخوش نقد یا حتی مطایبه قرار دهد اما مسلماً بزرگترین عملیات تروریستی پنجاه سال اخیر که به نابودی برج های تجارت جهانی نیویورک و مرگ حدود سه هزار انسان بیگناه انجامید، امکان فاصله گذاری را برای کارتونیست های آمریکایی بسیار سخت کرده است، جای زخم هنوز چنان ملتهب است که واکنش های احساسی را بر عقل و منطق رجحان دهد و قلم ها را به کرنش و احترام محض وادارد.

 

 

مروری بر کارتون های ادیتوریال سایت “کیگل” که به مناسبت سالگرد یازده سپتامبر در بخشی مجزا در این سایت قرار داده شده اند، شاهدی بر این مدعی است. آنچه که به عنوان مجموعه کارتون می بینیم، بیشتر، ابراز احترام، ذکر مصیبت یا تسلیت گویی تصویری به مردمی است که هشت سال پیش عزیزانی را در آن عملیات سبعانه از دست داده اند. کم تر می توان اثری از پرسش و نقد یا تحلیل و موشکافی موقعیت در این آثار دید.

 

 

 بعضی فقط به ترسیم شمایی از دو برج در حال سوختن و ذکر کلامی در ردیف: “فراموش نکن” یا “ به خاطر بیاور” در کنار آن اکتفا کرده اند یا قطره اشکی گوشه چشم مجسمه آزادی و عمو سام، نماد آمریکا نشانده اند، تأثیرگذارترین کلام را “رندی بیش” استفاده کرده که از آن جان.اف.کندی رئیس جمهور محبوب آمریکایی است که خود قربانی تروریسم شد: “دشمنان ات را ببخش اما نام های شان را هرگز فراموش نکن”.

 

 

  بعضی دیگر سعی کرده اند بازی تصویری با دو برج تجارت جهانی یا عدد 119 (روز و ماه فاجعه) انجام دهند تا ذکر مصیبت را لا اقل ایده ای نیم بند همراهی کند؛ تلفیق شمع یادبود با دو برج یا عدد یازده، از محبوب ترین این بازی ها است که در کار چند کارتونیست چون “جی.دی.کرو”، “استیون بنسون” و “جیمی مارگولیس” می بینیم. “استیو برین” قامت راست اما غمزده عمو سام را به جای یکی از دو یک عدد یازده در تاریخ فاجعه نشانده و “بیل دی” در کارتونی که زمینه مشکی قدرتمندی دارد عدد یازده را به دو قطره اشکی که از گونه عمو سام جاری است بدل ساخته است.

دو سه کارتونیست سعی کرده اند پا را از احساساتگرایی مطلق فراتر بگذارند و گوشه ای به تبعات و پیامدهای ان واقعه بزنند.

جف پارکر زن و مردی را در برابر انبوهی از تابلوهای راهنمایی نشان می دهد که انگار قرار است جهتگیری های سیاسی سردرگم کاخ سفید را پس این ماجرا به نمایش بگذارند، مرد به زن می گوید: “عجیبه، من می دونم موقع یازده سپتامبر دقیقاً کجا بودم اما هر سال به سالگرد که می رسیم، یک کم احساس گمشدگی می کنم.”

 

 

“جو هلر”، “استیو بنسون”، “پت بیگلی” عدم موفقیت کاخ سفید را در دستگیری “اسامه بن لادن” مغز متفکر عملیات تروریستی یازده سپتامبر و بسیاری اقدامات مشابه دیگر، کنایه زده اند تا منطق را منزلتی همپای احساس داده باشند. به شخصه اثری از “اسکات استنتیس” را در این مجموعه بیشتر دوست دارم، کاری سهل و ممتنع مثل اکثر کارتون های ادیتوریال خوب که بی هیچ پیچ و تاب و با استفاده مناسب از تصویر و کلام ایده اش را ارائه می کند: عمو سام فربهی که معلوم است در این چند سال، گوشت و چربی اضافه آورده به مناسبت سالگرد یازده سپتامبر تی شرت کهنه و رنگ و رو رفته ای را بر تن کرده که عبارت: “یازده سپتامبر را هرگز فراموش نکن! ” محو و در شرف پاک شدن، بر آن نقش بسته است. دیالوگ ساده اماهوشمندانه: “هنوز به تن ام اندازه است!” شوخی بصری را کامل می کند تا بیننده را نسبت به خطر محو شدن خاطره بزرگترین عملیات تروریستی علیه شهروندان آمریکایی، هشدار داده باشد.