چه دلیلی مستند تر از اعتراف

بهناز مهرانی
بهناز مهرانی

تجاوز جنسی عملی است که علیرغم تمامی اختلافات فکری، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی… در همه جای این کره ی خاکی عملی نابهنجار، قبیح و غیراخلاقی به شمار می آید؛ چرا که عوارض و آسیبهایی که پس از تجاوز به فرد (زن – مرد ) وارد می شود، بیش از آنکه تابع اختلافات محیطی، فرهنگی و… باشد، تابع دلایل روانی است که در میان نوع بشر مشترک است.

تجاوز جنسی انواع گوناگونی دارداز قبیل: تجاوز کلامی، لمس اندام های جنسی فرد مقابل، در معرض دید قرار دادن اندام های جنسی توسط فرد متجاوز، تجاوز کامل (دخول) و به طور کلی هر گونه رفتار جنسی که منجر به آزار رساندن به فرد مقابل می شود.

تجاوز جنسی از هر نوعی که باشد عوارض روانی و گاها جسمانی غیر قابل جبرانی در فرد ایجاد خواهد کرد. از جمله این عوارض: ایجاد احساس حقارت در فرد، نفرت از خود، احساس گناه، خشم، از بین رفتن عزت نفس و اعتماد به نفس، از دست دادن انگیزه، افسردگی شدید و انزوا و از هم پاشیدن ساختار شخصیتی فرد که در بسیاری موارد منجر به خودکشی فرد می شود، می باشد.

از لحاظ جسمانی نیز ممکن است فرد دچار پارگی و آسیب دیدگی رحم و مقعد و آسیب دیدن روده، عفونت شدید و ابتلا به بیماری های مقاربتی از جمله ایدزشود.

حتی اگر این عوارض جسمانی پس از مدتی بهبود یابد، عوارض روانی که برشمرده شد هرگز به طور کامل بهبود نخواهد یافت و تاثیر مستقیمی بر زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی فرد خواهد شد.

تمامی این عوارض از جمله عللی است که موجب می شود در اکثر موارد فرد این حادثه را از دیگران پنهان سازد (به ویژه در زنان)، چرا که قاعدتا فرد نمی خواهد احساس حقارت، تقصیر، نفرت و افسردگی خویش را در معرض نگاه دیگران قرار دهد. به ویژه در ایران و بسیاری ازکشورهای اسلامی که فرد مورد تجاوز قرار گرفته بیشتر مورد عتاب و سرزنش دیگران واقع می شود تا فرد متجاوز.

من اطلاع دقیقی از اینکه در کدام یک از کشورهای دنیا از تجاوز جنسی به عنوان روشی برای اعتراف گرفتن و شکستن و خردکردن زندانیان ( به ویژه زنان ) استفاده می شود، ندارم ـ به دلایل فوق عقده های روانی حل نشده ی بازجو و زندانبان را نیز اضافه کنید ـ اما این روزها بسیار می شنویم که در برخی از زندانهای ایران بسیاری از زندانیان و به ویژه زندانیان سیاسی و باز هم به ویژه زندانیان زن مورد تجاوز زندانبان و بازجوی خود قرار می گیرند.

علاوه بر عوارض یاد شده این عمل موجب می شود که فرد زندانی که در محیط خارج از زندان شخصیت اجتماعی و سیاسی مقبول و مورد احترامی دارد، احساس شکستن، خرد شدن و ناتوانی کند، لذا در بسیاری موارد زندانیان پس از آزادی یا هرگز این مسئله را فاش نخواهند ساخت و یا زمانی آن را فاش می کنند که مدت طولانی گذشته باشد و فرد بهبود نسبی یافته باشد.

حال تصور کنید زندانی مورد تجاوز قرار گرفته، بلافاصله پس از آزادی، این موضوع را از طرق مختلف فاش سازد. در آن صورت فشار روانی وارد شده بر این فرد بسیار شدید تر خواهد بود چرا که وی تمامی عوارض روانی و جسمانی ناشی از تجاوز را در معرض نگاه و قضاوت عموم قرار خواهد داد( علیرغم تهدید ها و فشارهای فرد متجاوز). به همین دلیل از لحاظ عقلی و منطقی تعداد افرادی که موضوع تجاوز را فاش می سازند بسیار کمتر از افرادی است که مورد تجاوز قرار می گیرند؛ چه در زندان و چه در محیط خارج از زندان.

در روزهای اخیربا توجه به حوادث رخ داده ی پس از انتخابات ریاست جمهوری، تعداد زیادی از زنان و مردان جوان و بعضا نوجوان ایرانی بازداشت و زندانی شده اند که تعدادی از آنان به ویژه کسانی که در کهریزک بازداشت شده بودند پس از آزادی اعتراف کرده اند ( در رسانه های غیر دولتی و رسانه های مجازی) که به صورت بسیار خشن وگاها چند بار در روز مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند تا جایی که دچار آسیبهای شدید جسمی و روانی شده اند.

تجاوز به زندانیان ظاهرا مسئله ی امروز نیست. در نامه ی آقای منتظری به آقای خامنه ای در سال 67 جملاتی وجود دارد که نشان از تجاوز به زنان زندانی سیاسی در آن سالها دارد. در قسمتی از این نامه آمده است: “آیا می دانید در برخی از زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار می گیرند؟” از طرفی با شکسته شدن این تابو توسط نامه ای که آقای کروبی به آقای هاشمی رفسنجانی نوشته اند تعدادی از زندانیان زن در آن زمان اعتراف می کنند که در زندان مورد تجاوز بازجویان خویش قرار گرفته اند. به عنوان نمونه می توان به فیلم اعتراف آذر آل کنعان - نینا اقدم ـ اشاره کرد. به گفته ی او “هر چند شکنجه ی جسمی نیز یک نوع تجاوز است، ولی بسیار قابل تحمل تر از تجاوز جنسی است”. وی اعتراف می کند که در زندان سپاه پاسداران سنندج مورد تجاوز قرار گرفته است. مارینا نعمتی نیز در کتاب خاطرات خود به نام (زندانی تهران ) به مسایلی که در زندان بر وی گذشته است اشاره می کند.

و اما امروز یکی از کسانی که اعتراف می کند مورد تجاوز کلامی قاضی خویش قرار گرفته، مسیح علی نژاد است. او می گوید در آن زمان موضوع را با آقای کروبی در میان گذاشته و از وی خواسته است این موضوع را فاش نسازد.

رویا طلوعی فعال کرد نمونه ی دیگری است که پس از خروج از زندان اعتراف می کند که به او و چند تن از همبندی های او تجاوز شده است.

نمونه ی تلخ تر اما تجاوز به زهرا کاظمی روزنامه نگار ایرانی – آمریکایی و سپس قتل وی می باشد؛ و از آن تلخ تر ترانه ی موسوی (1360-1388 ) است. دختری که پس از بازداشت در حوادث اخیر مورد تجاوز قرار می گیرد و دچار پارگی رحم و مقعد میشود. سپس سوزانده شده و جنازه ی وی به گفته ی یکی از دوستانش در اتوبان کرج – قزوین پیدا می شود.

با توجه به موارد فوق چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ عقلی هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که فرد عاقل و بالغی (به ویژه یک فعال سیاسی – اجتماعی )به دروغ بیان کند که مورد تجاوز قرار گرفته است.

آقایان! چه دلیلی مستندتر از اعتراف افرادی که مورد تجاوز واقع شده اند می خواهید؟