عطش فرهنگی هنرمندان ایرانی

نویسنده

» گزارش تله راما از احیای مقوله هنر

از زمان انقلاب اسلامی، موزه هنرهای معاصر تهران هزاران اثر هنری خود را در زیرزمین پنهان کرده. آیا قدرت سیاسی جدید ایران می تواند پرستیژ خود را بار دیگر بازیابد؟ آیا هنرمندان ایرانی انتقام خود را خواهند گرفت؟ موزه هنرهای مدرن شهر پاریس در حدود دویست قطعه از این شاهکارها را قرض گرفته است.

از همه هنرمندان وجود دارد: پیکاسو، میرو، روتکو، پولاک، وارهول، بیکن، تومبلی، سولاژ، سرا،… درمجموع، در حدود ۵۰۰ تابلو از اساتید معاصر غربی به ناگهان از تاریکی زیرزمین که چند دهه بود در آنجا خاک می خوردند، خارج شدند؛ یک غار علی بابای واقعی. ده ها پرسوناژ برنزی از مجسمه سازانی همچون “هنری مور”، “مکس ارنست”، “ماگریت” یا “جاکومتی” نیز به همین سرنوشت دچار شده بودند. در حدود دو هزار اثر از هنرمندان ایرانی، ازجمله بهمن محصص و پرویز تناولی را نیز باید به این شاهکارها اضافه کرد.

آیا این موزه روزی از این وضعیت خارج خواهد شد؟ مجید ملانوروزی، رییس این موزه، که سه ماه پیش ازسوی گروه حسن روحانی به این سمت منصوب شده، نسبت به این مسأله باور دارد: “این موزه باید فعالیت های ازدست رفته و پرستیژ گذشته اش را بازیابد.” او در ادامه می افزاید: “در مرحله اول باید کلکسیون دائمی آن مشخص شود و مبادلات با دیگر موزه های بزرگ جهان نیز ازسر گرفته شود.” از این منظر، قرض دهی بی سابقه برخی آثار توسط این موزه به موزه مدرن شهر پاریس یکی از شاخص های امیدبخش می باشد.

کامران دیبا، اولین مدیر این موزه و همچنین معمار آن، که درحال حاضر در پاریس در تبعید بسر می برد، درخصوص معماری بنای موزه که به شکل بادگیر ساخته شده می گوید: “در آن زمان، در هیچ جای دیگری در جهان اسلام و کشورهای عربی مشابه آن وجود نداشت؛ نه در مصر و نه در ترکیه.”

انقلاب اسلامی به وقوع پیوست و نه تنها شاه را از قدرت سرنگون کرد تا آیت الله خمینی را به جای او بنشاند، بلکه باعث شد تا موزه هنرهای معاصر ایران که تازه افتتاح شده بود تعطیل شود. از دید انقلابیون، این موزه نماد یک پادشاهی جهاندوست و عوامل تحصیلکرده و روشنفکر آن بود. فرح دیبا، همسر شاه، دراین خصوص می گوید: “زمانی که از ایران خارج می شدم، بسیار نگران آثار موجود در این موزه بودم.” درواقع او بود که باعث شد موزه هنرهای معاصر تأسیس شود. وی در ادامه می گوید: “تمدن ما آنقدر غنی بود که صرفاً نمی توانستیم آثار گذشته را تماشا کنیم. می بایست برای تأسیس محلی برای هنرهای معاصر نیز تلاش کنیم و آن را مورد تشویق قرار دهیم.”

به استثنای یکی از تابلوهای “اندی وارهول” که ازسوی انقلابیون پاره پاره شد و تا امروز همچنان غیرقابل دسترس است، آیت الله ها آنقدر باهوش بودند که این آثار را نابود نکنند یا آنها را علی رغم علاقه گالری های بزرگ هنری نفروشند. پس از اینکه این موزه به مدت یک سال تعطیل شد، آنها این فرصت را یافتند تا آثار آن را مورد بررسی قرار دهند و به این نتیجه برسند که تقریباً نیمی از این آثار دارای مضامین ضداسلامی و پورنوگرافیک اند. با انتخاب محمد خاتمی شرایط نسبتاً بهتر شد. علیرضا سمیع آذر، از شخصیت های روشنفکر، به ریاست موزه منصوب گردید و نمایشگاه هایی در سطوح بین المللی برگزار کرد. ولی انتخاب محمود احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵ بار دیگر این پیشرفت قابل توجه را ازبین برد. موزه هنرهای معاصر مجدداً در سکوت فرورفت.

 

وضعیت متحول شده

اکنون شرایط متحول شده. در انتظار تدابیر وعده داده شده ازسوی روحانی، همه نگاه ها به موزه هنرهای معاصر معطوف گشته، چرا که نمادی برای علاقه ایرانیان به هنرهای بصری است. آریا کسایی، گرافیست، دراین خصوص می گوید: “این موزه می تواند نقشی حیاتی و تعیین کننده برای سال های آینده داشته باشد.” در سرزمین پارس اسلامی شده، هنرهای گرافیکی همچنان به شکلی فوق العاده شکوفا می شوند: مینیاتور، خطاطی،… و امروز نیز ریتم خاص خود را دنبال می کنند. فقط کافی است مدتی در تهران بگردید تا سرزندگی فوق العاده ای را که در میان تصاویر، از هر نوع آن، وجود دارد مشاهده کنید: پلاکارد، تابلو، نقاشی های دیدفریب، نقاشی های دیواری و غیره. که البته در این میان، تصاویری از خمینی و خامنه ای نیز به چشم می خورد.  

این گرافیست جوان می گوید: “تمامی کشورهای جهان مایلند با ما همکاری کنند، ولی اغلب به دلیل ویزا و مشکلاتی که برای ایجاد ارتباط وجود دارد مأیوس می شوند. نباید نا امید شویم، بلکه باید تلاش کنیم تا آزادی خود را به دست آوریم.” آزادی؟ این واژه در ایران به مثابه یک تابو است، چرا که جمهوری اسلامی شهروندان خود را به شدت تحت کنترل دارد. عوامل نیروی انتظامی و شبه نظامیان همه جا را تحت نظر دارند؛ از افراد جاسوسی می کنند، و آنها را مورد تعقیب قرار می دهند. مردم در وحشت و ارعاب زندگی می کنند. و هنرمندان نیز از این حیث در رده اول قرار دارند. آنها هر روزه خودسانسوری می کنند و همواره با خط قرمزی روبرو هستند که نباید از آن بگذرند.

همین مسأله باعث شده تا “گالری های زیرزمینی” رواج پیدا کند: تابلوها، عکس ها، و چیدمان هایی که افرادی برهنه را به تصویر کشیده اند و ازسوی آیت الله ها ویرانگر به حساب می آیند، تنها با تعیین قرار ملاقات به نمایش گذاشته می شوند؛ یک ریسک واقعی.

اینها همه نشان دهنده وجود عطش فرهنگی در تهران است. شادی قدیریان، عکاس مشهور در سطح بین المللی، می گوید: “ایران کشور بزرگ قصه ها و حماسه هاست. ما ایرانی ها با تخیلاتی که از داخل اشعار می آید بزرگ می شویم.” امیر اعتماد، که جدا از گالری اش در تهران، یک گالری نیز در دوبی افتتاح کرده می گوید: “در این اقتصاد بسته که نمی توان به بانک ها اعتماد کرد، هنر به مقوله ای تبدیل شده که می توان روی آن سرمایه گذاری نمود.”

کامران دیبا با ناراحتی می گوید: “اکنون ایران در نگاه همسایگان خود، کشورهای خلیج فارس یا ترکیه، به عنوان جهان سوم شناخته می شود، درحالی که زمانی سردمدار بود. چه کسی فکر می کرد که امروز ایران به چنین جایگاهی برسد.” ولی باید صبر داشت. دختر عموی او، فرح دیبا، مطمئن است. او می گوید: “روزی تمامی آثار موزه هنرهای معاصر به جای خود بازخواهند گشت. ولی زمانی که هنرمندان ایرانی آزاد شوند، موفقیت های بیشتری نسبت به امروز به دست خواهند آورد.”

منبع: تله راما، ۲۲ ژوئن