یک پرده و چندین پرده دار

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

منظور از پرده در این یادداشت “پرده بکارت” است که تاکید سنتی و اجتماعی بر آن، صدها پرده و مانع دیگر در زندگی خصوصی و عمومی زنان ایجاد کرده است. ورود به آن با رویکرد انتقادی، در زمان شاه هم پر خطر بود، چه رسد به زمان شیخ که اساسا با افتخار اعلام کرده “آمده است تا نسبت به زنان، پرده داری کند و پاسدار بی ترحم پرده ها و محرومیت ها و حجاب و عفاف آنها باشد.”

این پرده داری بی شباهت به برده داری نیست که گفته می شود در اسلام دیری است متروکه شده. گویا داعش ظهور کرده تا ادعا کند آن فقره هم متروکه نشده و به اعتبار خود باقی است. زنان غیرمسلمان قربانیان قرن بیست و یکم داعش شده اند. از دیر باز مردان مسلمان شیعه از نعمت چند همسری دائم و موقت بهره ها دارند، زنان در حدود یک ازدواج شرعی با هزار قید و بند دست و پنجه نرم می کنند. تا پیش از ازدواج چندین نیروی خانگی و اجتماعی و حکومتی، چهار چشمی آنها را می پایند تا مبادا بر پرده ای که طبیعت بر اندام زنانه شان افزوده، خدشه ای وارد شود. گویا از این پرده، “کالای در بسته” استنباط شده است که تا این در، بسته است، کالا قیمت دارد و پس از آن کالا بی مقدار می شود. مبنای تاریخی استنباط، بدون شک اسلام نیست. این مبنای تاریخی مانند بسیاری دیگر ناشناخته است. فقیهان مسلمان، آن استنباط را در جای ارزش پذیرفته و دوست دارند از آن به زیان زنان پیروی کنند. احکام شرع گاهی بر آن استوار شده است. مثل این که تا دختر باکره است در هر سنی که باشد، بدون رضایت پدر یا جد پدری نمی تواند ازدواج کند و در صورت تخلف، آن عقد باطل است. ( نگاه کنید به ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی ایران )

سیاست های انقلاب به بعد نسبت به زنان حکایتی است که هر فراز آن پرده ای و پوششی و مانعی به زندگی فردی و اجتماعی زنان افزوده است. پیش از انقلاب با بسیار گرفتاری ها و تبعیض ها و محرومیت ها که بیشتر سنتی و اجتماعی بود تا حکومتی در گیر بودیم. ۳۶ سالی است که قوانین جدید ی برای افزودن بر موانع، پیش روی زنان نهاده اند. انقلاب مشروطه و ورورد پارلمان در جای مظاهر تجدد سیاسی به ایران، افتاده است در دست جماعاتی که از آن برای قانونگذاری ضد زن استفاده می برند و نخسنین هدیه شان به زنان پس از پیروزی انقلاب، حجاب اجباری بود که به تدریج تبدیل شد به انواع پرده ها و حجاب ها که هنوز دارند برقطر آن می افزایند. سه طرح در مجلس نهم شورای اسلامی، با تاکید بر فرودستی زنان و ولایت همه جانبه حکومت بر آنان در جای صغار در دست تصویب است:

 طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر، طرح تعالی جمعیت، طرح حجاب و عفاف.

هر یک از این سه طرح به بهانه ای زنان ایرانی را زیر خرواری مانع و حجاب جدید می خواهد دفن کند. این که از عهده زنان ایرانی بر می آیند یا بر نمی آیند، موضوع دیگری است و دستگاه عریض و طویل جمهوری اسلامی از آن خبرها دارد. این دستگاه، در صدد است با شگردها و بهانه های شرعی، برای مردان جوانی که بیکار روی دستش افتاده اند و تخصص و مهارتی ندارند، سوای حضور در مراسم نماز جمعه و آویزان شدن به در و دیوار سفارتخانه ها و شرکت در تجمعات مرگ بر این و آن، کارآفرینی کند. حرکتی است داعشی با استفاده از ابزارهای تجدد سیاسی که آن را به ارث برده اند. مثل پارلمان که مصادره شده برای قانونگذاری ضد حقوق بشری. بیش از آن میراثی را غارت کرده اند که اسمش “دادگستری نوین” است و به همت جان نثارانه داور و دیگر حقوقدانان شریف، در عصر رضاشاه بالیده است. یک چارچوب شکلی داشته و یک چارچوب ماهوی. هردو مدرن و در هماهنگی با یکدیگر. چارچوب شکلی اش را برای توجیه قوانین و تنبیهات داعشی، تا حدودی حفظ کرده اند. اما محتوای چارچوب دادگستری نوین ایران، پر شده با قوانین ضد بشری و مسموم کننده که در پارلمان گزینشی از تصویب می گذرد. ظرف کریستال یعنی چارچوب شکلی دادگستری مدرن را با زباله پر کرده اند. در جهان هم دار دار می کنند که پارلمان داریم، قوه قضائیه مستقل داریم، سه برادر داریم که یکی در راس قانونگذاری داعشی نشسته است. یکی در راس اجرائی کردن آنها و یکی در راس توجیه دروغ پردازانه حقوق بشری قوانین داعشی. در این میان دیگران هم برای حفظ وجاهت خود نزد اینان، گاهی خودی نشان می دهند. مثل شهردار تهران و ائمه جماعت و صاحب نظرانی در صدا و سیما.

از این ها که بگذریم ببینیم پرده بکارت، با وجود این نهیب ها و ترس ها، تا کجاها تاثیرگذار شده و ساز و کار های اجتماعی و اخلاقی را در کدام زمینه ها تغییر داده است. لطیفی می گفت اگر کسی نداند، تصور می کند پرده بکارت زنان ایرانی به اندازه لایه اوزون قطور است. تازه لایه اوزون هم که با آن عظمت سرانجام پاره شد. چرا بی خودی عرض خود می برند و زحمت ما می دارند ؟ چگونه پرده ای چنین ظریف را که گاهی به خاطرش سرمان را گوش تا گوش می برند، حفظ کنیم؟ شاید اصلا شوهر دلخواه پیدا نشود. باید بمیریم از ترس پاره شدن پرده و خشم پرده دار؟

بکارت و تحولات اجتماعی

مطب جراحان برای دوخت و دوز پرده خیلی شلوغ شده. حکایتی است از ترجیح دروغ بر واقعیت که مثل موریانه افتاده است به جان سلامت روانی یک ملت.

پزشکی قانونی زیر فشار استعلام های رسیده از دادگاهها، به یک نوع پرده بکارت توجه می دهد که گفته می شود “حلقوی” است و نمی شود با وجود این نوع بکارت، با قاطعیت نظر داد که رابطه جنسی واقع شده یا نشده. بکارت حلقوی پیاپی خود را تکثیر می کند. البته وجود این گونه بکارت از نظر علم پزشکی صحت دارد. ساختگی نیست. و اتفاقا همین دلیلی است کافی که خالق، با ایجاد پرده بکارت، لزوما بر ضرورت حفظ آن فرمان نداده است. اگر وحی آسمانی پشتوانه آن بود، بکارت از گونه حلقوی این قدر نمونه نداشت. یکی از آقایان مراجع دل آن را ندارد تا به این واقعیت های علمی نگاه کند و در صدد اصلاح تعصب های کور که نیاز زمانه است بر آید. حتی اگر نظام سیاسی سکولار هم داشته باشیم، برای روشنگری های متناسب با این عصر، به بازنگری مراجع دینی در فتاوی شان با هدف انطباق با علم و روزگاری که در آن زندگی می کنیم نیاز داریم.

خانواده های عروس و داماد، مدتی است از باب محکم کاری دختری را که قرار است عروسی کند، می برند نزد پزشک زنان و گواهی می گیرند که دختر باکره است. این تحقیر بر دختران که شامل حال کثیری از دختران تحصیلکرده در مقطع دکترا هم می شود، کشنده است و به اندازه ای دختران ایرانی به علت آن تحقیر می شوند که خبر به نهادهای سازمان ملل متحد رسیده است. بنابراین بکارت عرفی هم هست. اما شرع به آتش آن دامن می زند.

چینی های تاجر و تولید کننده که چشم امریکا را در نقاطی از جهان دور دیدند، بکارت صنعتی هم تولید کردند تا دختران بتوانند از آن استفاده کنند. در این صورت عروس به آسانی سند روسفیدی خود را در اختیار خانواده ها می گذارد و مانع می شود تا داماد راه بیفتد به سمت قاضی و پلیس و ادعا کند سرش کلاه رفته و کالا در بسته نبوده و مطالبه خسارت کند. این رویکردهای تجاری به موضوع از عقب ماندگی تاریخی مردمی خبر می دهد که چون نمی توانند ذهن و اندیشه خود را به روز و معاصر کنند، متناسب با ذهنیت ایستای آنها، جراح و تولید کننده و دعانویس، نسخه می پیچند. در پایان بخشیدن به روند ریاکاری پیرامون بکارت، مردان ایرانی می توانند مهم ترین نقش اصلاحی را در ذهنیت جامعه بازی کنند.

این شگردها و بسیاری دیگر که زنان در طول تاریخ، آن را کشف کرده و در صندوق خانه دل خود پنهان داشته اند، از هر زن امروز ایرانی یک شهرزاد قصه گو ساخته تا قصه خلق کند و جانش را از تیغ امیر نجات بدهد. شهرزادهای ایرانی فقط برای یک شب قصه می نویسند. آن هم شب زفاف و امیران ایرانی به همان یک قصه که ممکن است از باب فریب باشد و واقعیت نداشته باشد، دل خوش می کنند.

توضیح این که مجوز قتل دختران بی بکارت با این صراحت در قانون مجازات اسلامی ایران نیامده، ولی می شود آن را از مواد و تبصره هائی از این قانون استنباط کرد. به خصوص که قانونگذار ستمگر جمهوری اسلامی به پدر و جدپدری مجوز داده تا اگر دلشان خواست فرزند یا نوه شان را در هر سن و سالی که باشد عمدا به قتل برسانند و قصاص هم نشوند. بنابراین دختر بی پرده بهترین طعمه می شود در دست جانیانی که عنوان ولی قهری را از قانونگذار ستمگر ایرانی گرفته اند. این جانیان مورد لطف قانونگذار ایرانی بوده. اصلا نیاز ندارند تا بی آبروئی کنند و مثلا بگویند دختر یا نوه شان، بکارت از دست داده بود و ما او را کشتیم. دختر را می کشند. دختر می رود زیر خاک و آنها راست راست راه می روند. از بس قوانین ما عادلانه است. آب از آب تکان نمی خورد. خبر به سازمان های حقوق بشری هم گزارش نمی شود تا محمد جواد لاریجانی بگوید قتل آن دختر واجب و بلکه از باب حفظ اصول حقوق بشری برای جهانیان سودمند بوده است.

خودکشی دختران پرده از کف داده گاهی اتفاق می افتد و در خفا می ماند. شنیده می شود که دختری پس از شب زفاف خودکشی کرده و کسی نمی داند چرا و به چه علت؟ اطلاع از این موارد بر نگرانی ها می افزاید. به صورت نادر، گاهی یک مطلع خبر را درز می دهد که دختر باکره نبوده و داماد به او گفته یا خودت، خودت را بکش یا به پدرت می گویم تا او تو را بکشد. این دامادهای زبل عروس را به دست خودش می کشند، بی آن که اثر انگشتی از خود به جا بگذارند و مجازاتی تحمل کنند. خانواده دختر وقتی مطلع می شوند، نفسی به راحت می کشند که بار ننگ از شانه شان برداشته شده. این در بخش هائی از کشور اتفاق می افتد و رویدادی نیست که رایج باشد. چندی پچ پچه هائی پیرامون واقعه به گوش می رسد و فراموش می شود.

زیر فشار ترس از دست دادن بکارت، روابط جنسی خاصی حتی در اقشاری از مردم که به حجاب و عفاف اهمیت می دهند رواج یافته که با عمل به آن، تماس دو بدن اتفاق می افتد، اما برای حفظ بکارت دختر و پیشگیری از تبعات آن، زن و مرد جوان توافق می کنند، در حدی از رابطه جنسی متوقف بشوند که به ازاله بکارت نینجامد. این توافق یک راه برون رفت از بن بست های غیر قابل اجرا در جامعه ای است که حکومت، نوامیس و تمایلات جنسی مردم را در مرکز سیاستگذاری های خود گذاشته و در نتیجه امیدی نیست تا با هدایت یک حکومت با تدبیر، متناسب با نیازهای اجتماعی و طبیعی، مردم به سوی امنیت و آرامش و شادمانی رهنمون بشوند. در این باره قانون مجازات اسلامی به قدر کافی نشان می دهد که حاکمیت با قانونگذاری سر مردم و سر خودش کلاه می گذارد و چون از عهده ادعاهای ارزشی در عمل بر نمی آید، دروغ و تزویر و دو روئی را با قانونگذاری در جامعه رواج می دهد. یک نمونه از تناقض های قانونی:

زنا با مفهوم فیزیکی که عبارت است از دخول کامل مستوجب صد ضربه شلاق یا قتل و سنگسار است.

اگر دخول از نظر فیزیکی کامل نباشد و فقط دو بدن به نیت کامجوئی جنسی یکدیگر را لمس کنند، چنانچه زن اگر باکره است، بکارتش ازاله نشود، موضوع جرم ارتکابی آنها “فعل حرام” است با انعطاف پذیری های تعزیراتی که به پای سختگیری های مجازات “حد” نمی رسد. این جاست که قانونگذار را فاقد آن صداقت و مظاهرات اخلاقی می بینیم که بر آن اصرار می ورزد. اگر از نگاه او تماس دو بدن به نیت کامجوئی جنسی، عملی است که عرش اعلی را به لرزه در می آورد، چرا تا درجه ای که دخول کامل نیست، کاملا درخور تخفیف و معافیت است. اما همین که می رسد به دخول کامل، حق الله می شود و ۱۰۰ ضربه شلاق و سنگسار و اعدام مجازات آن است؟ در هر دو رابطه، اعضای خاصی از دو بدن با هم تماس داشته است. اما قانونگذار به یکی می گوید زنا با مجازات صد ضربه شلاق و اعدام و سنگسار، و به یکی می گوید فعل حرام با کلی تخفیف. این تناقض های قانونی بکلی ارزش های ادعائی را زیر سوال می برد.

نگرش پر تناقض و پیچ در پیچ قانونگذار متشرع، نسل جوان را بر آن داشته تا با احکام او بازی ها کند. بازی هائی که درجه تزویر و ریا را در جامعه به شدت بالا برده و قانون را با همه خشونت، به جوک و مضحکه نزدیک کرده و اکثریتی از جوانان به آن جوری نگاه می کنند که اساسا شایسته احترام نیست. شاهد بودم که در یک دادگاه منکراتی، دختر و پسر سوگند یاد می کردند که فقط با لباس با هم عشق ورزی می کنند و بدن شان با هم در تماس نبوده است.

و اما طشت رسوائی ما

بد جوری از بام فرو افتاده و صدا کرده. آزمایش بکارت توسط خانواده ها، کار دست مان داده تا جائی که سازمان ملل متحد در هفته های اخیر از کشورها و مدیران دولت ها خواسته است فورا توصیه سازمان بهداشت جهانی در خصوص پایان بخشیدن به “ تحقیر، تبعیض و آزمایش غیر علمی بکارت” را در دستور کار قرار دهند.

در گزارش سازمان ملل متحد آمده است معاینه اندام تناسلی زنان با استفاده از دو انگشت که توسط پزشکان و متخصصان به دلائل مختلف انجام می شود، روشی علمی برای تشخیص بکارت نیست…، آزمایش اجباری بکارت به طور کلی امری اهانت آمیز تلقی شده است.

به نقل از خانم نیکی محجوب در سایت فارسی بی.بی.سی ۱۷ آذر ۱۳۹۳ از جمله مهمترین عواملی که موضوع “بکارت” را در جامعه ایران به موضوعی با اهمیت تبدیل کرده است، نگاهی است که فقیهان شیعه به این موضوع دارند. از جمله در فقه شیعی دختر باکره تنها با اجازه پدر اجازه ازدواج دارد.

در ادامه این مطلب افزوده شده: آیت الله سید علی خامنه ای، در باره بکارت دختر در هنگام ازدواج گفته است “ تشخیص مفهوم بکارت در موارد مختلف فرق می کند و در هر صورت، در مورد شرطیت اجازه ولی ( پدر و جد پدری ) برای ازدواج دختر باکره در موارد سه گانه ( ازاله بکارت توسط دست و امثال آن، عقد بدون ازاله و آمیزش بدون ازاله بکارت) باید احتیاط شود و از ولی اجازه گرفته شود، اما به هر صورت، باکره نبودن عیب نیست ولی بکارت صفت کمال است”

این اعلام نظر ولی فقیه، زنان ایرانی را به یاد اعلام نظر آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران می اندازد که وقتی به همت ایشان بحث حجاب اجباری فراگیر و پر تنش شد، ایشان که از هر سو پیرامون نوع حجاب، مورد سوال بود، اعلام کرد: “ چادر حجاب برتر است”

همین شد که مثلا وکلای زن دادگستری برای ورود به زندان ها، دادسرای ویژه نیروهای مسلح، دادگاههای انقلاب در سطح کشور و بسیاری دیگر از نهادها باید با چادر رفت و آمد می کردند و بسیاری پیامدهای دیگر.

با این وصف، اگر اهالی حوزه ها و حتی مراجع دینی، حکومتی نشده بودند و آزادی عقیده و بیان داشتند، می توانستند با استناد به نظریه هائی از این قبیل به نفع ایجاد گشایش در بن بست های ذهنی مضر به حال زنان و جامعه، کار کنند و به تدریج تشخیص “حجاب برتر” یا “بکارت در جای صفت کمال” را به شرایط و علائق جوانان امروزی ایران بسپارند. سخنان این دو شخصیت سیاسی- دینی بی گمان وحی آسمانی نیست و ایرانیان نو مسلمان نیستند تا پیرو بی چون و چرای آقایان بشوند. کما این که خود دانند تا کنون هم نشده اند. خانه بسیاری از پیروان دو آتشه آنها پر است از مظاهر نمایشی غرب. از موسیقی و رقص گرفته تا…

این است که می گوئیم یک پرده خلقتی و چندین پرده دار. این است که می گوئیم پرده در پرده بر زنان تحمیل کرده اند. از چادر که می فرمایند حجاب کامل و پرده ای است بر اندام زنانه و پرده بکارت که چسبیده به بدن است و آن را صفت کمال برای دختران اعلام می کنند.

بی جهت نیست که زنان و دختران یا زندگی را به تلخی زیر سلطه ترس می گذرانند یا از بیخ می زنند زیر سخنان اجرا نشدنی آقایان، یا به اندازه ای آنها و قوانین شان را دور می زنند که در همه پرده های مخل آزادی های انسانی زنان، رخنه انداخته اند. رساله ها در کتابخانه ها خاک می خورد و فقط به درد کارسازی سازمان تبلیغات اسلامی و چپاول درآمد ملی می آید.

شگفتا کلیسای کاتولیک خطاهای خود را روی دایره ریخت. پاپ وارد جهان واقعی زندگی امروزی شد. اما مراجع دینی- حکومتی ما لحظه به لحظه از مردم امروز و نیازهای آنها فاصله می گیرند.

تولد عیسی مسیح بر مسیحیان جهان مبارکباد!