توماس فریدمن
نمی دانم کدامیک ناراحت کننده تر است: کشتار وحشیانه فرقه ای توسط سنیان و شیعیان در عراق یا سکوت مرگبار جهان اسلام در برابر این کشتارهای جمعی. چطور کارتون های دانمارکی از پیامبر اسلام، اعتراض خشن گروهی را برمی انگیزد، اما خشونت آشکار مسلمانان علیه مسلمانان در عراق حتی در حد اخبار هواشناسی نیز عکس العملی در جهان اسلام برنمی انگیزد؟ مارتین لوتر کینگ مسلمان کجاست؟ پس “راهپیمایی میلیونی مسلمانان” چه شد تا شعار “نه شیعه، نه سنی، ما فرزندان پیامبر هستیم” در آن سر داده شود.
من به طور منطقی درک میکنم چرا وقتی مسلمانان آمریکائیان را در عراق می کشند کسی اعتراض نمی کند. خیلی ها ما را اشغالگر می دانند. اما نمی فهمم چرا قتل عام 70 دانشجوی دانشگاه بغداد توسط یک بمب گذار انتحاری سنی در هفته گذشته، یا انفجار یک مسجد شیعیان در اولین روز ماه رمضان سال 2005 هیچ عکس العملی ایجاد نمیکند. روزانه بیش از 100 نفر در عراق کشته می شوند.
من این پرسش را مطرح می کنم، چون تنها جای امیدواری برای عراق- اگر جایی برای امیدواری باقی مانده باشد- در استراتژی ضد شورشی آمریکائیان نیست. این استراتژی ممکن است لازم باشد، اما بدون پیش گرفتن یک استراتژی ضد نابودگری از سوی مسلمانان در غیرقانونی شناختن کشتار مسلمانان توسط مسلمانان، نمی توان هیچ امیدی به ساختار سیاسی شرافتمندانه در این کشور داشت. این بیماری تمام جامعه را گرفته، اما جامعه مسلمان خاموش است. جامعه مسلمان وقتی نوبت خودش میشود به اخلاقیات توجه ای ندارد.
حسین حقانی، رئیس پاکستانی تبار مرکز روابط بین الملل دانشگاه بوستون گفته: “تصویر پیامبر اسلام در قرآن تصویر یک پیامبر رحمت است. مسلمانان در ابتدای هرکاری این جمله «به نام خداونده بخشنده و مهربان» را برزبان میآورند. قرآن می گوید: تو به دین خودت و من به دین خودم. اما متاسفانه امروزه در جهان اسلام تمامی این کلمات محبت آمیز و آشتی جویانه جای خود را به گفتار در باره زنده کردن شکوه و جلال گذشته و اصلاح بی عدالتی های ناشی از تسلط غربیان داده است. برای ظهور مارتین لوتر کینگ در جهان اسلام، لازم است گفتمان ما مسلمانان در باره قدرت و بزرگی جای خود را به قبول مسئولیت بدهد.”
فضای باز
سعدالدین ابراهیم، مدافع جسور دموکراسی در مصر، به درستی میگوید برای ظهور مارتین لوتر کینگ نیاز به فضای باز است. اما در حال حاضر بسیاری از آزادیخواهان در جهان عرب به نوعی در بازداشت خانگی به سر میبرند. او می گوید: “در حالیکه اسلامگرابان مصر همه روزه می توانند در مساجد طرفداران خود را ببینند، طرفداران ما حتی نمی توانند در خیابان راه بروند چه رسد به اینکه دست به تظاهرات بزنند.”
دولتهای عرب میخواهند به آمریکا نشان دهند کشورشان فقط به دوصورت می تواند اداره شود: اسلامگرایان یا رژیم ایشان، تا آمریکا طرف آنها را بگیرد.
به همین دلیل ابراهیم امیدوار است اسلامگرایان پرچم دموکراسی را به دست بگیرند… به گفته او در حال حاضر یکی از پرطرفدارترین رهبران اسلامی در جهان عرب شیخ حسن نصراله است. با این همه بنظر میرسد رهبران حزب الله و حماس تاکنون بیشتر ترجیح داده اند وامداران سوریه و ایران باشند تا کارگزاران مردمسالاری و آشتی مسلمانان با یکدیگر.
مسئله بسیار مهم است. اگر عراق بدست مسلمانان نابودگر و انتحاری از هم بپاشد، مطمئنا لکه ای بر تاریخ ما باقی خواهد گذاشت که آغازگر آن بودیم. اما این برای آینده جهان عرب مرگبار است.
اگر مسلمانان عرب فقط بر علیه توهین “اجانب” اعتراض میکنند و سخنی در باره آسیب هایی که بدست خودشان برخودشان وارد میکنند به میان نمی آورند، پس چگونه میتوانند جامعه ای نوین یا مردمسالار را پایه ریزی کنند که موضوع اصلی آن احترام گذاشتن و حمایت از ندای اقلیت و نظرات غیرمتعارف باشد؟ و اگر شیعیان و سنی ها هرگز نتوانند بنابر قرارداد به اداره خود بپردازند- و همواره نیازمند مشت آهنین یک حاکم مطلق باشند- حکومت شرافتمندانه از میان آنها رخت خواهد بست.
صداقت تکاندهنده شاعر سوری تبار مقیم پاریس، در مصاحبه 11 مارس 2006 با تلویزیون دبی، اخطاری است در مورد آنچه که در حال اتفاق است:
“هوش و ذکاوت یک عرب کمتراز دیگران در جهان نیست. اما او فقط خارج از جامعه خودش میتواند پیشرفت کند. وقتی به اعراب نگاه میکنم که با وجود تمام منابع و امکاناتشان، در قرن گذشته چه دستاوردی داشته اند، و آنرا با دستاورد دیگران مقایسه می کنم، باید بگویم اعراب در مسیر انحطاط و نابودی حرکت می کنند، زیرا هیچ حضور خلاقی در جهان ندارند… تعداد ما زیاد است. ما مردمان انبوهی هستیم، اما مردمانی در حال نابودی، زیرا خلاقیت خود را از دست داده ایم و توان تغییر اطرافمان را نداریم.”
منبع: نیویورک تایمز، 2 فوریه 2007