زنان و فرصت‎ ‎های سیاسی

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

انتخابات رئیس جمهورفرصتی است تا از کاستی های نظام حقوقی کشور که مانعی است برای برگزاری انتخابات ‏آزاد سخن بگوئیم. همچنین فرصتی است تا امکانات زنان را از حیث راه یابی به حوزه های قدرت سیاسی و ‏زمامداری بررسی کنیم. در موضوع نخست به فراوانی کار شده و می شود.اما زنان علاوه بر انکه از شرایط ‏عمومی ناظر بر انتخابات تاثیر می پذیرند و حقوق شان در یک نظام انتخاباتی کنترل شده و گزینشی تضییع می ‏شود، با شیوه های خاصی که در قانونگذاری وچگونگی اجرای قانون بر ضد زنان اتخاذ شده، از همان مختصر ‏حقوقی که در این نظام شامل حال مردان می شود محروم مانده اند و راه ورود به حوزه های زمامداری را بر آنها ‏بسته اند. ‏

سخن را با پیام یک فقیه آغاز می کنیم. پیام در بر گیرنده آن دیدگاه و بینشی است که نه تنها قوانین تبعیض آمیز و ‏سیاست ها و برنامه های مخل تساوی و برابری زن و مرد را نقد نمی کند، بلکه مدعی است زنان زیر فشار انواع ‏تبعیض ها تقد یس می شوند و به حیات طیبه می رسند. پیام از آن رو درخور نقل است که محتوای آن بر کل ‏برخورد های حکومتی با زنان غا لب است واز آن گزیری نیست. در سال 1379 آیت الله فاضل لنکرانی در پیامی ‏به نشست علمی عفاف در حوزه علمیه جامعه الزهرای قم مفید و مختصر این دید گاه را تعریف کرد و هفته نامه یا ‏لثارات الحسین شماره 96 از باب تنویر افکار عمومی به نقل آن پرداخت:‏

‏”… امروزه برخی از افراد مغرض یا نادان با شعار تساوی زن و مرد همان هدفی را دنبال می کنند که نه تنها به ‏زن بهائی داده نمی شود بلکه تمام ارزش او را در معرض نابودی قرار می دهد. خواهران محترمه جعل یا عدم ‏جعل منصب قضا برای زن هیچگونه تاثیری در رسیدن به کمالات انسانی او ندارد، تساوی یا عدم تساوی در ارث ‏و یا مقدار دیه و نیز تفاوت یا عدم تفاوت در شهادت هیچگونه نقشی در زوایای روحی و ملکوتی وی ندارد. خود ‏را و حقیقت خود را دریابید و به اشکالات واهی که از طرف برخی از جاهلان و مغرضان طرح می شود وقعی ‏ننهید.بدانید برخی از احکام فقهی در مورد زنان که به حسب ظاهر توهم محدودیت برای آنان است نزد اهل نظر و ‏بصیرت، تحفیظ و تقد یس آنان برای انجام وظایف بزرگترو خطیری است که قطعا از عهده بسیاری از مردان بر ‏نمی آید، از خود سوال کنید که آیا در رسیدن به حیات طیبه که وعده قطعی الهی است، زن بودن مانعیت دارد؟….“‏

کوتاه سخن اینکه در حال حاضر همین دیدگاه بر امور مسلط است و اگرزنان، صاحبان دیدگاه را به حال خود ‏بگذارند تا ابد حوزه های زمامداری از آن مردان خواهد بود و قداست خانه نشینی و تحمل تبعیض سهم زنان !‏
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصولی که زنان را مستقیم یا غیر مستقیم از صحنه سیاست رانده از این ‏دیدگاه دستور گرفته است. مروری بر قانون اساسی در روزهای نزدیک به انتخابات رئیس جمهوربا این هدف که ‏درجه پذیرش تئوریک و عملی زنان در حوزه های زمامداری تا چه اندازه است ضروری به نظر می رسد.‏

مجلس خبرگان؛ بازنگری در قانون اساسی و تعیین رهبر و نظارت بر عملکرد رهبر بر عهده خبرگان است. برای ‏عضویت در خبرگان مرد بودن شرط نشده است. اما به موجب ماده 2 قانون انتخابات خبرگان، یکی از شرایط” ‏اجتهاد” ذکر شده که مرد بودن را متبادر به ذهن می کند. ساختار قانون اساسی که با عرف این زمانه سازگار ‏نیست در بیشتر موارد به صورت غیرمستقیم راه را بر ورود زنان بسته است. در این قانون اساسی زنان گرفتار ‏تفاسیر ضد و نقیض آقایان می شوند و سرگیجه می گیرند، حال آنکه از جمله مهمترین ویژگی های یک قانون ‏اساسی کارآمد، شفافیت و صراحت آن است. تا چند سال دیگر زنان ایرانی باید دست نیاز به سوی فقها دراز کنند و ‏از آنها تفاسیر روزآمد گدائی کنند.؟. نبود مرزهای جنسیتی به تنهائی کافی نیست. قانون اساسی در صورتی میثاق ‏ملی شناخته می شود که صریح و روشن بر حقوق برابر آحاد مردم صحه بگذارد و یک دیدگاه ضد زن مجال پیدا ‏نکند به بهانه تفسیر، قانون اساسی را متناسب با سلیقه خود کارسازی کند. برای ما چنان قانون اساسی ای نوشته اند ‏که بیشتر به درد سلب حقوق زنان می خورد. تازه اگر خیلی شانس بیاوریم خواهند گفت زنان در مقام مجتهد مانند ‏مردان پذیرفته می شوند و می توانند به حوزه های زمامداری راه یابند. در این صورت باز هم دست خالی می ‏مانیم. از طرفی زنان مجتهده اهل زد و خورد های سیاسی نیستند و نشستن پشت پاراوان و تدریس را به خطر ‏کردن ترجیح می دهند، از طرف دیگر اگر وارد حوزه های زمامداری بشوند ممکن است دست آیت الله فاضل ‏لنگرودی را از پشت ببندند و مدعی همین درجه از حضور اجتماعی زنان بشوند.‏

مجلس شورای اسلامی؛ در قانون اساسی برای نمایندگی مجلس مرد بودن شرط نشده است. اصل62 تاکید دارد ‏‏”مجلس شورای اسلامی از نمایندگان ملت که به طور مستقیم و با رای مخفی انتخاب می شوند تشکیل می گردد…” ‏بنابراین قانون اساسی زنان را از ورود به مجلس به علت زن بودن ممنوع نمی کند. زنانی که از صافی های ‏امنیتی و سلیقه ای می گذرند و وارد مجلس می شوند فقط بخشی از جمعیت زنان کشور را نمایندگی می کنند. جای ‏نمایندگان همه ایرانیان در مجالس ایران خالی است. ولی برابری زن و مرد پذیرفته شده است. برابری به این ‏معناست که زنان و مردانی کاملا همسوی سیاستهای رسمی حق ورود دارند. زنان و مردان منتقد جمعیت حذف ‏شده ایران را تشکیل می دهند که نمی توانند در مجلس نمایندگانی داشته باشند.‏

شورای نگهبان؛ این نهاد به اعتباراختیارات وسیع و مطلقی که دارد در طراحی وشکل یابی نهادهای انتخابی بسیار ‏تاثیرگذار است به اندازه ای که گفته می شود در ایران درست است که نهادهای انتحابی پذیرفته شده است، اما این ‏نهادهای انتخابی زیر کنترل نهادهای انتصابی هستند.شورای نگهبان بر همه انواع انتخابات نظارت استصوابی ‏دارد. قادر است هر نامزدی را رد صلاحیت کند. می تواند مصوبات مجلس را به این دلیل که با مبانی اسلامی یا ‏قانون اساسی در تعارض است وتو کند ( اصل 96 ) شورای نگهبان مفسر منحصر به فرد قانون اساسی ‏است.(اصل98 ) بنابراین پس از مقام رهبری شورای نگهبان قدرت فا ئقه است. بخشی از این قدرت ناشی می ‏شود از قانون اساسی، اما بخشی دیگر ناشی می شود از تفسیر شورای نگهبان از قانون اساسی که پذیرش نظارت ‏استصوابی در قوانین انتخاباتی یکی از تبعات آن است.‏

در بررسی فرصتهای زنان برای عضویت در شورای نگهبان با موانع جنسیتی برخورد نمی کنیم. اصل 91 ‏شرایط عضویت را تعیین کرده است. شورا 12 عضو دارد. شش نفر از فقهای عادل و آگاه به مقتضیات زمان و ‏مسائل روز. انتخاب این فقها از اختیارات رهبر است. بنابراین مقام رهبری برای انتصاب زنان فقیه با مانع قانونی ‏مواجه نیست. با این وصف هنوز حتی یک زن فقیه به جمع فقهای شورای نگهبان نپیوسته است. علاوه بر فقها ‏شش نفر حقوقدان از میان حقوقدانان مسلمان توسط رئیس قوه قضائیه به مجلس شورای اسلامی معرفی و با رای ‏مجلس انتخاب می شوند و به عضویت شورا در می آیند. در این زمینه هم مرد بودن شرط نیست.با وصف این که ‏جمعیت بزرگی از دختران دانشجوی کشوراز 80 سال پیش در دانشکده های حقوق درس می خوانند و زنان ‏حقوقدان ایرانی در همه رشته های حقوق به مقام استادی رسیده اند هنوز حتی یک زن برای عضویت در جمع ‏حقوقدانان شورا معرفی نشده است. فرصت قانونی که زنان دارند تا عضو حقوقدان شورا بشوند یک فرصت ‏استثنائی است. اهمیت دارد از آن رو که شرط تحصیلات حوزوی در آن گنجانده نشده و در به روی زنان و مردان ‏تحصیلکرده حقوق گشوده است. یک چنین فرصتی زیر سلطه دیدگاه مقتدری که نمونه ای از آن در بالا ذکر شد بر ‏باد رفته است.‏

شوراها؛ عضویت زنان در شوراها با مانع قانونی مواجه نیست.( اصل 100 ) زنان از این فرصت بهره مند شده ‏اند. در دوران محمد خاتمی پس از 20 سال که این اصل متروکه بود اجرائی شد، هر چند خیلی زود هد ف در ‏جنگ قدرت گم شد، ولی در هر حال ورود به شوراها دری است که به روی زنان از نظر قانونی گشوده است.‏

رهبر؛ بالاترین مقام کشور رهبر است. وی اختیارات وسیع دارد. ( اصل 110 ) در شرایط و صفات رهبر مرد ‏بودن ذکر نشده است. صلاحیت علمی برای افتا در ابواب مختلف فقه، عدالت و تقوی، بینش صحیح سیاسی و ‏اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای ر هبری، شرایط و صفاتی است که رهبر باید واجد آن ‏باشد ( اصل 109 ). آنچه برشمرده شد صفات مردانه نیست. زنان هم می توانند واجد آن باشند. حتی صلاحیت ‏برای صدور فتوی را می توان در جمع زنانی که تحصیلکرده حوزه های دینی هستند سراغ گرفت.با این وصف به ‏لحا ظ سنت کهن در بافت فکری حوزه های دینی، زنان در صورتی که در مقام اجتهاد و افتا قرار گیرند فقط ‏خودشان می توانند از خودشان تقلید کنند و در نتیجه مقلد ینی نمی توانند ذاشته باشند که به آنها اقتدا کنند و به آنها ‏سهم امام بدهند. بی گمان در این باره تدوین کنندگان قانون اساسی علم و آگاهی کافی داشته اند و لازم ندیده اند به ‏صورت مستقیم زنان را محروم کنند. از شیوه های غیرمستقیم استفاده کرده اند که همان نتایج را در بر دارد. ‏

ریاست جمهور؛ نویسندگان قانون اساسی در بیان شرایط رئیس جمهورکلمه رجال را به کار برده اند که بار ‏جنسیتی دارد. تا کنون تلاش فعالان حقوق زن برای آنکه شورای نگهبان را متقاعد کنند تا از اصل 115 تفسیری ‏ارائه دهد مفید به حال زنان به جایی نرسیده است. تاکید اصل 115 بر این است که رئیس جمهور باید از میان ‏رجال مذهبی و سیاسی انتخاب بشود. موافقان احراز مقام ریاست جمهور توسط زنان معتقدند احراز مقام ریاست ‏جمهوری بر پایه انتخاب است.مبنای انتخاب همان وکالت است. احکام شرع در وکالت مرد بودن را شرط نکرده ‏است. از طرفی ریاست جمهوری موضوع جدیدی است که در فرهنگ دینی شیعه، پس از انقلاب اسلامی به وجود ‏آمده و حکمی ندارد. بنابراین حتی از نگاه شرعی وقتی نگرش زن ستیز در کار نباشد بازنگری در اصل 115 به ‏نفع زنان منعی ندارد. اگر این بازنگری در دستور کار قرار گیرد، نه به اسلامیت نظام صدمه می زند، نه به ‏جمهوریت نظام. البته به نظریه مسلط بر حکومت که زنان را تقدیس می کند و آنها را به حوزه های مدیریت راه ‏نمی دهد به شدت صدمه می زند و عجالتا شدنی نیست. هر چند اصرار زنان برای بازنگری یک محور مهم ‏مبارزاتی آنها را تشکیل می دهد که باید ادامه یابد.‏

وزارت؛ در قوانین ایران مرد بودن شرط وزارت نیست ( اصل 133 ) با این وصف از انقلاب تا کنون یک زن ‏هم در مقام وزازت پذیرفته نشده است. وزارت مانند ریاست جمهوری موضوع جدیدی است و در فرهنگ شیعه ‏سابقه نداشته است. در نتیجه حکم خاصی نداردتا بتوان بر پایه آن زنان را از وزارت محروم ساخت. محرومیت ‏همه جانبه ای که به بهانه شرع و اسلام بر زنان ایرانی تحمیل کرده اند، در مواردی فاقد جهات شرعی است و از ‏دید گاهی بر می آید که زن را در شعارها تقدیس می کند و در دنیای واقعی بر فرودستی اش اصرار می ورزد.‏

ارتش و سپاه پاسداران؛ برای عضویت در ارتش و سپاه پاسداران در قانون اساسی مرد بودن شرط نشده است. ‏قوانین ناظر بر استخدام و نظام وظیفه در نیروهای مسلح به گونه ای است که زنان را از سطوح گوناگون ارتش و ‏سایر نیروها حذف کرده و در پستهای اداری و پزشکی و پرستاری جای می دهد. در نیروی انتظامی از زنان ‏برای برخورد با مجرمان زن و مواردی که ارباب رجوع زن است استفاده می شود. در سطوح میانی و بالای سپاه ‏و ارتش زنان حضور ندارند. ‏

ریاست قوه قضائیه؛ در قانون اساسی برای احراز ریاست قوه قضائیه مرد بودن شرط نیست. این مقام از جمله ‏پست هائی است که زنان غیر مستقیم از آن رانده شده اند. به موجب اصل 157 قانون اساسی رهبر یک نفرمجتهد ‏عادل و آگاه به امور قضائی و مدیر و مدبر را برای مدت پنج سال به این سمت تعیین می کند. بنابراین برای ‏تصدی این مقام لزوما نباید مرد بود. محرومیت زنان از این حوزه زمامداری به دلایل پیش گفته بازمی گردد و ‏ناشی می شود از قدرت محدودی که مردان فقیه برای زنان مجتهد قائل شده اند و به آنها آموخته اند حتی در ‏حکومت دینی که جولانگاه فقیه است زنان فقیه دعوی صدارت و پست و مقام نداشته باشند.‏

ریاست دیوان عالی کشور؛ قانون اساسی برای ریاست دیوان عالی کشور مرد بودن را شرط قرار نداده است. ‏شرایط تعیین شده برای ریاست دیوان عالی کشورو دادستان کل به صورت مستقیم زنان را محروم نمی کند. ‏ضوابط آن را رئیس قوه قضائیه تعیین می کند. ( اصل 161 ) در ضوابط تعیین شده رسیدن به درجه اجتهاد و ‏مانند آن شرط است و به شرحی که گذشت به طور غیر مستقیم زنان را از این حوزه های زمامداری می راند.‏

ریاست سازمان صدا و سیما؛ در شرایط احراز این مقام نشانه ای از تبعیض جنسیتی مشاهده نمی شود ( اصل ‏‏175 ). احراز این مقام موکول است به انتخاب رهبر. تا کنون با آنکه مانع قانونی و جنسیتی در کار نبوده زنان در ‏این حوزه زمامداری پذیرفته نشده اند. ‏

شورای عالی امنیت ملی؛ این شورا از حیث تامین منافع ملی و تعیین سیاست های دفاعی و ایجاد هماهنگی در ‏فعالیتهای سیاسی، اطلاعاتی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، بسیار اهمیت دارد. با آنکه در آن مرد بودن شرط ‏نشده است تا کنون زنی را به عضویت شورا نپذیرفته اند.‏

مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ این مجمع برای تشخیص مصلحت در مواردی که مصوبه مجلس را شورای نگهبان ‏خلاف موازین شرع یا قانون اساسی تشخیص می دهد و مجلس بر آن اصرار می ورزد مداخله کرده و مصوبه وتو ‏شده مجلس را از باب مصلحت نظام معتبر و لازم الاجرا اعلام می کند. همچنین مجمع مشاور رهبری در امور ‏مهم و حساس است. اعضای ثابت و متغیر آن را رهبر تعیین می کند. تصدی زنان در مجمع مانع قانونی ندارد و ‏تابع سلیقه رهبر است. اصل 112 قانون اساسی که مجمع را تعریف می کند بر دو نقش محوری که کارشناسی و ‏مشاوره است تاکید دارد. این نقش ها ( کارشناسی و مشاوره ) خاص مردان نیست و در فقه نشانه ای بر منع ان ‏وجود ندارد. با این وصف زنان طی سی سال از عضویت در مجمع محروم بوده اند. این محرومیت از قانون ناشی ‏نمی شود. مبنای صحیح شرعی هم ندارد. کاملا سلیقه ای است. ‏

‎ ‎جمع بندی‎ ‎

تا زما نی که نگرش مقامات دینی – سیاسی ایران همسوی نگرشی است که در بالا نقل شد، زنان راه به جائی نمی ‏برند. ناگزیر باید مجموعه نیروهای تصمیم گیرنده را زیر فشار بگذارند تا خواسته های انسانی شان تبدیل به ‏مصلحت نظام بشود. در این صورت همان آقایان و سخنگویان مدافع نگرش مبتنی بر فرو دستی زنان می نشینند و ‏بر می خیزند و راه حل را در فقه و شرع پیدا می کنند. تا پیش از آن آقایان به راحتی اعلام می کنند حق محدود ‏زنان بر قضاوت، سهم اندک شان از ارث، خون بهای اندک شان و همه دیگر محرومیت ها به منزله تقدیس زنان ‏است. ‏