چهل کلید ♦ شعر

نویسنده
مرضیه حسینی

در جست و جوی “چهل کلید” - نامی که از کتاب شعر سیاوش کسرائی آمده است - رازهای شعریم. هر شماره ‏شعر یا شعرهایی از شاعران ایرانی را می خوانید. سپس نگاهی به شعر و یادداشتی بر زندگی اش. این شماره را ‏به شعرهای محمد علی سپانلو اختصاص داده ایم…‏

sepan_1.jpg

‏♦ شعر

‏3 شعر از محمد علی سپانلو‏

‎ ‎تابستان حسرتی او‏‎ ‎

تو را دوباره نخواهد دید

که رمزهای تنت با دگمه های تابستان بگشاید

علیه آن حضور زمستانی

که سرد بود

‏(لحاف کوچک پاهای خفته را نمی پوشاند)‏

اتاق خواب، یخچال

دریچه، نیمه باز

نسیم برف بالای قاب شوفاژ‏

و میزبان، گرمایی؛

پس آن کدام تابستان بود

که مثل عشق خلافکار

‏ لب برچید؟

رفیقه ای که بر سخن نقاب می زد‏

سکوت را میان ثانیه ها قسمت می کرد‏

و بر رفاقت اشیا سایه می انداخت…‏

کدام تابستان؟

‎ ‎کنفرانس‎ ‎

مِه برلن

خواب مسکو را می بیند

پسر مسکو تخم آتش سوزی

دختر برلن وارث ویرانی

برج شنگرفی چشم‏

گنبد خیسابی

ترن شب پیما

ریل سرتاسری غربت‏

آسمان های همآغوشی

تیره چشمان قبایل در قاب.‏

در همین فاصله

در منظره اصل پروس

کودک برلن

خمیلزه کشان در شب روس

مِه که در برلن فراز آید

خواب مسکو باز می آید.‏

آوریل 2000 برلن‏

‎ ‎غنیمت‎ ‎

راه راه و یقه سیاه

پیراهنت همآغوشم

هر شامگاه

یادگار گرم و فربه

و امشب سرد و نرم تو.‏

دستم به سوی تو می پوید

آستین زمانه کوتاه است

هوای رابط را می پوید

پیراهنی که از تو خالی است‏

و از من پر نمی شود‏

هنوز هم که پس از هدیه گرفتن

سرآستینش را اتو می زنم‏

چین ها می روند و فاصله کوتاه نمی شود‏

آنچه می ماند همین معمای راه راه است‏

از جنس بوی پرتقال و مدادی های تراشیده

در کیف خاک خورده ی شاگرد مدرسه.‏

تنها غنیمت من

شمیم تنت ماند

گنج نامه را زیر بالش می گذارم‏

تا رویایم متبرک شود.‏

sepan_2.jpg

‏♦ نگاه

سپانلو، حضور مجسم تاریخ معاصر ایران

‎ ‎شمس لنگرودی‎ ‎

حضور سپانلو جنبه های مختلفی در ادبیات معاصر ایران دارد. در واقع جنبه های شخصیت فرهنگی سپانلو ‏مختلف و متعدد است. من سپانلو را از سال هایی که محصل بودم می شناسم. در آن سال ها به سبب اشعارش که ‏در مجله فردوسی چاپ می شد و کتاب شعری که آن روزها انتشارات افق از او منتشر کرده بود و هم به پاس ‏گزیده ای از داستان ها که در آن سال ها به انتخاب ایشان منتشر شده و خیلی مورد توجه قرار گرفته بود با او آشنا ‏شدم.‏

گزیده داستان هایی که ایشان انتخاب کرده بودند با اسم “بازآفرینی واقعیت” منتشر شد و امروز که از آن سال ها ‏گذشته به این فکر می کنم که این اسم چه قدر انتخاب آگاهانه ای بوده و اشاره دارد به این اصل اعتقادی که داستان ‏اساساً عین واقعیت هست یا نیست. این اسم که سال ها برای ما خیلی معنا داشت، باعث شده بود تا ما سراغ آن ‏کتاب برویم و به واقع بهترین داستان های دهه چهل را در آن کتاب بخوانیم، به طوری که همین مرحوم نادر ‏ابراهیمی را ابتدا با این کتاب شناختیم. یک وجه دیگر سپانلو که من بعدها با آن آشنا شدم مطالعه مدام و مستمر ‏داستان های ایرانی است و آگاهی و تخصصی که در این زمینه دارد. ‏

انتخاب کتاب هایی که ترجمه کرده است نیز خود قابل تامل است. عموماً ترجمه های سپانلو مسأله برانگیز بوده ‏اند. البته نه به معنای منفی که به معنای مثبت و پر ثمرش “عادل ها”ی آلبر کامو یا “آن ها به اسب ها شلیک می ‏کنند” و… همه انتخاب های آگاهانه ای بودند که به نوعی در تحول فرهنگی ما نقش داشته است.‏

اما ویژگی منحصر به فرد سپانلو حافظه غریب و دانش و آگاهی وسیع او در عرصه های مختلف به ویژه در ‏زمینه ادبیات و تاریخ است. من فکر می کنم سپانلو حضور مجسم تاریخ معاصر ایران است. به گمان من کسانی ‏که در زمینه تاریخ شفاهی فعالیت می کنند می توانند از حضور محمدعلی سپانلو در زمینه تاریخ معاصر معاصر ‏سیاسی و ادبی سود بجویند و زوایای تازه ای از تاریخ معاصر ادبیات و سیاست را برای ما بیان کنند تا در ‏موردشان بحث شود. یکی از کارهایی که در نتیجه همین حافظه قوی و حضور سپانلو در تاریخ معاصر ایران به ‏ثمر نشسته کتاب کانون نویسندگان ایران است. البته این ها به این منظور نیست که هر چه سپانلو بگوید حجت است ‏اما می تواند جنبه های جدیدی از این مسائل را نمایان سازد.‏

وجه دیگر شخصیت سپانلو که شهرتش به آن است شعر اوست. من در تاریخ تحلیلی شعر نو دست کم اسم دو هزار ‏نفر را در زمینه شعر آوده ام. از این همه معدودی نام مانده و از این نام ها انگشت شماری بودند که توانستند ‏تشخصی را در شعر خود معرفی کنند حتا اگر خیلی ها این تشخص را نپسندند نمی توان انکار کرد که حضور ‏تشخص و زبان ویژه در آثار یک شاعر به خودی خود ارزشمند و گیرا است.‏

زاویه ای که سپانلو به آن پرداخته نمایش شهریت و شهری گری در شعر است. در شعر معاصر ایران اندک ‏شاعرانی بودند که به عناصر و ابزار روزمره پرداخته اند. شاعرانی مثل فروغ فرخزاد و نصرت رحمانی و ‏نیستانی و محمدعلی سپانلوکه به ویژه به تهران پرداخته است و سعی کرده تهران را بازآفرینی بکند نه این که ‏عکس برگردانی از تهران را در شعر نشان دهد.‏

در شعر “خانم زمان” سپانلو، روح تهران را طی سالیان مشخصی در شعر بازتاب می دهد و چه ما آن شعر را ‏دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم، شعر موفقی است.‏

با خواندن این شعر با عناصر و ابزار و کلماتی مواجه می شویم که هر شاعری جرأت و شهامت به کار بردن اش ‏را ندارد، به قول نیما، یکی از مشکلات ما در شعر معاصر این است که بسیاری از شاعران ما وقتی کلمات مورد ‏نظرشان را پیدا نمی کنند از منظورشان می گذرند و سپانلو از جمله شاعرانی است که از منظورش نمی گذرد و ‏این خود شجاعتی است که پیش از این در شعر معاصر کم تر دیده ایم.‏

سپانلو از کلمات مورد نظرش استفاده می کند و آن ها را در شعرش به کار می برد و می بینیم که شعرش روز به ‏روز هم شسته رفته تر می شود. کتاب هایی که در سال های اخیر از او منتشر شده زبان شسته رفته تری یافته که ‏شاید هم دوری جستن از آن وزن سنگین و سخت گذشته، خود در این مهم مؤثر افتاده و دست شاعر را در سرودن ‏بازتر گذاشته است.‏

به هر روی، حضور هویت مستقل و دوامش و استمرارش بخشی درخشان از فعالیت های محمدعلی سپانلو در مقام ‏شاعر است.‏

sepank.jpg

‏♦ در باره شاعر

‎ ‎محمدعلی سپانلو‏‎ ‎

محمدعلی سپانلو شاعر، منتقدادبی، مترجم، متولد 1319 است و تا به حال بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینه‌های ‏شعر و داستان و تحقیق، به صورتِ تالیف و یا ترجمه، منتشر کرده است. در بیست سالِ گذشته، او به عنوانِ یکی ‏از چند نماینده‌ معدود ادبیاتِ معاصرِ فارسی در بسیاری از گردهمایی‌های بین‌المللی در اروپا و امریکا شرکت ‏کرده است و گفته می‌شود که سهمِ بزرگی در معرفی ادبیاتِ ایران به جهانیان دارد. بسیاری از آثارِ او تا به حال به ‏زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسه، هلندی، عربی، و سوئدی ترجمه شده است. نویسندگانِ پیشروِ ایران که گلچینی ‏از آثارِ داستانی نویسندگانِ قرنِ بیستمِ ایران، به همراهِ بررسی آنهاست، جزوِ منابعِ درسی در بسیاری از ‏دانشگاه‌های ایران است و تابه‌حال فروش بسیار بالایی داشته است. ضمناً سپانلو از معدود شاعران و نویسندگانِ ‏ایرانی است که در دنیای ادبیاتِ غرب نیز شناخته شده است، و توانسته است نشان شوالیه نخلِ آکادمی فرانسه ‏‏(بزرگ‌ترین نشانِ فرهنگی کشورِ فرانسه)، و جایزه‌ ماکس ژاکوب (بزرگ‌ترین جایزه‌ شعرِ فرانسه) را دریافت ‏کند.‏

او پس‌ از گذراندن‌ دوره دبیرستان‌ وارد دانشگاه‌ حقوق‌ شد و سپس‌ با پرتو نوری علاء -خواهر اسماعیل‌ نوری ‏علاء شاعر- ازدواج‌ کرده که‌ ماحصل‌ این‌ ازدواج‌ دو فرزند به‌ نامهای سندباد و شهرزاد(خواننده موسیقی پاپ) ‏است.‏

از سپانلو تاکنون‌ 10 مجموعه‌ شعر منتشر شده‌ است‌ که‌ از آن‌ همه‌ می‌توان‌ به‌ “آه‌ بیابان” (1342)، “رگبارها” ‏‏(1346)، “خانم‌ زمان” (1366)، “ساعت‌ امید” (1368) و “ژالیزیانا” (1381) اشاره‌ کرد.‏