رسانه ملی و آزمون سنجش

نویسنده

solmazsharif.jpg

“آیا شما صحنه لگد زدن پلیس به دختر مردم را دیده اید که به زور وارد ماشینش می کنند و او فریاد می زند؟”

یک سوال بیش نیست و گفتن و خواندنش چند ثانیه هم طول نمی کشد. اما این سوال اکنون دو روز است که به یکی از داغترین سوژه مورد بحث تبدیل شده است.

مجری های صدا و سیما همیشه زیر تیغ نگاه های مردم بوده اند، چرا که تلویزیون رسانه ای ملی و سراسری است و هر چند هم که ماهواره به خانه های مردم رسوخ کرده باشد اما باز شنیدن اخبار و بازتاب های تلویزیون در سر بزنگاههای سیاسی برای مردم اهمیت دارد. مردم باز هم نا امیدانه به تلاش خود ادامه می دهند تا بلکه با واقعیتی از جامعه رو برو شوند. اقدامات اجتماعی این رسانه ملی بارها و بارها نشان داده است که از مردم و اتفاقات جاری روزمره بسیار دور است و هیچ علاقه ای به دیدن واقعیت ندارد. دلیلش نیز واضح است؛ چرا که صدا و سیما بر خلاف آنچه تلاش دارد القا کند، رسانه ای ملی نیست بلکه به زعم بسیاری با توجه به کارنامه بجا گذاشته از خود رسانه ای حکومتی است.

از این رو است که برخی برخوردهای مجریان صدا و سیما جنجال ساز می شوند. زیرا باور عمومی بر این اساس است که کارمندان این سازمان عریض و طویل، جملگی از همفکران نظام بوده و هستند و اگر نباشند هم منافع و امکانات سازمان را به افکار خود ترجیح می دهند و راه تملق گویی در پیش می گیرند تا از این سفره باز بی نصیب نمانند. پس بر اساس همین باور است که وقتی شخصی، رفتاری نزدیک به آنچه در جامعه وجود دارد انجام می دهد تعجب همگان را بر می انگیزد و دستمایه بحث و گفت و گوها می شود.

از این باب تا کنون محمد شهریاری، مرتضی حیدری و محمد حسینی ( از مجریان سیما) را تجربه کردیم. شهریاری تنها به دلیل خندیدن با صدای بلند و مورد احترام قرار ندادن 22 بهمن ماه، حیدری به دلیل نگاههای پر از سوال و عاقل اندر سفیه اش به محمود احمدی نژاد در مصاحبه انتخاباتی اش در زمان کاندیداتوری، همان زمان که می گفت: “آیا مشکل ما مدل موی جوانان و نحوه پوشش آنان است؟”، و حسینی به دلیل خروجش از کشور و افشاگری هایش از فشارهای وارده بر کارمندان سازمان صدا و سیما و فضای دگم حاکم بر آنجا، مغضوب واقع شدند.

در حالی که این افراد (در میان تعداد بیشمار متقاضیان کار در تلویزیون که از همان ابتدا پاسخ منفی می گرفتند)، پس از مدتها همکاری در رسانه ملی بر اساس حرکتی کوچک مورد بحث عمومی قرار گرفتند و به جز حیدری مابقی از کار معزول شدند، پس با یک نگاه می توان آینده فرزاد حسنی را حدس زد که در آغاز سری چهارم از برنامه کوله پشتی بنابر شنیده ها ممکن است از وادی رسانه ملی خداحافظی کند. خبری که در اکثر سایت های خبری و از قول منابع آگاه و مطلع بیان شده است.

فرزاد حسنی کیست؟

فرزاد حسنی مجری برنامه ای است به نام کوله پشتی که 4 سال پیش از شبکه سوم سیما آغاز شد. مجری بسیار مغرور و جوانی که گاهی از آن سوی بام اعتماد به نفس می افتد. کارش را در دوره اول این برنامه با مصاحبه های پر قدرت و با پشتوانه معلومات گسترده و صد البته به لطف ظاهری آراسته با موفقیت سپری کرد، اما این روند در کوله پشتی های دو و سه ادامه پیدا نکرد. تا آنجا که دیگر مصاحبه های وی مکانی برای “قربان صدقه رفتن” و تملق گویی مطلق از طرف مقابل که اکثرا اشخاص پر نفوذی در دستگاه حکومتی دولت جمهوری اسلامی ایران بودند، تبدیل گشت. اگر چه برخی معتقدند وی در قالب همین روش به پاسخی مناسب برای سوالات گزنده خود می رسید.از مصاحبه های معروف وی می توان به گفت و گو با هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری اشاره کرد.

داستان از کجا آغاز شد؟

در اولین برنامه از سری چهارم کوله پشتی، تیزر تبلیغاتی بر پایه مهمان برنامه می چرخید که کسی نبود به جز سردار رادان فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ و بحث مربوطه مبنی بر طرح امنیت اجتماعی خواهد بود. یعنی همان طرحی که با شهادت عکسها، فیلمها، نوشته های خبرنگاران حاضر در صحنه در وبلاگهایشان و گزارشات چاپ شده در روزنامه، به مقابله خشن با بدحجابی می پردازد و بر خلاف اعلام مصادیق بدحجابی از سوی سردار رادان، جملگی زنان ایران را شامل می شد. طرح مبارزه با اراذل و اوباش چنان روندی را در پیش گرفت که ایرانیان را به دلسوزی برای اراذل و اوباش مملکتشان نیز وا داشت، یعنی همان کسانی که تا دیروز شاید صد بار آرزوی مرگشان را در دل می کردند تا بلکه از شر مزاحمت های آنان خلاصی یابند! اما روند این مبارزه چنان پیش رفت که حتی مخالفین نیز این همه توهین و تحقیر و ضرب و شتم وحشیانه را تاب نیاوردند و لب به اعتراض گشودند که این راهش نیست.

در این میان قوه قضائیه که دستگیر شدگان را تحویل گرفته بود، نیز به جای ارائه پاسخی قانع کننده از میزان خشونت های وارده، دست به اعدام های دست جمعی آنان زد و در اولین مرحله، روز پیش 12 نفر از اراذل و اوباش را در تهران به دار اعدام آویخت و 16 نفر دیگر نیز در انتظار اعدام هستند.

چرا صدا و سیما؟

پس از سرو صداهای مطرح شده در حول و حوش برنامه کوله پشتی این سوال در اذهان عمومی پیش آمد که چه شد؟ چه چیز دلیل این تغییر روند صدا و سیما گشت؟ همگی بر این باورند که فرزاد حسنی هیچگاه بدون هماهنگی با مسئولینش دست به چنین اقدامی نمی زد. شاید در روزهایی نه چندان دور این او باشد که قربانی ماجرا گردد و به سان قاضی پرونده سنگسار در تاکستان اعلام می شود که در اقدامی خودسرانه این کار را انجام داده است. اما آیا واقعیت این است؟

گمانه زنی هایی نیز وجود دارد که تعییر روند برنامه های تلویزیون طی ماههای اخیر دلیلی به جز احتمال کاندیداتوری ضرغامی در انتخابات سال آینده ندارد.

حال علت ماجرا هر چه که هست از خطوط قرمزی عبور کرده که تا کنون بی سابقه بوده. پخش مصاحبه عماد افروغ از برنامه شب شیشه ای شبکه پنج که به انتقادهای تندی از احمدی نژاد در برنامه زنده پرداخت و تلویحا فاطمه رجبی را به عنوان کسی که به نماینده منتقد مجلس هفتم پیامهای کوتاه ناموسی ارسال می کند، معرفی کرد، موجبات ناخشنودی بسیاری را فراهم آورد و پس از اتمام برنامه منجر به توبیخ مسئول شبکه پنج صدا و سیما شد. یا برنامه اخیر کوله پشتی که هیچ روزنه امیدی برای ادامه این روند در مصاحبه با سعید مرتضوی باقی نگذاشته است، از همان لحظاتی پایانی، اعتراضاتی را در پی داشت که بر اساس آن مدیریت شبکه سوم سیما احضار شد و در پی آن مدیر گروه اجتماعی همان شبکه اعلام کرد که فرزاد حسنی تذکر گرفت. این روند البته که اعتراضهای گسترده ای از سود روزنامه و سایت های جناح راست در بر داشت.

اما سوال اینجاست که چرا حسنی علی رغم فشارهای وارده بر او، آنچنان که خواسته جناح اصولگرا بود به توقف روند خود و تغییر 180 درجه ای اظهاراتش نپرداخت تا به سان اعترافات متداول در جمهوری اسلامی ایران یک شبه در اثر تفکری آزادانه به اشتباه خود پی ببرد و به راه راست هدایت شود! وی در برنامه دیشب خود نیز از خطوط قرمزی عبور کرد که کاملا بی سابقه بود. وی در پاسخ به تماسی تلفنی با برنامه زنده تلویزیون با “رشیدی” نامی اظهار داشت “چون مشغول هماهنگ کردن با شما بودند، فرصت نکردید تا به بخش اول سخنان ما گوش دهید”. و یا اعلام داشت: “من نه به اسم شما و نه به شغل شما که اظهار می کنید خبرنگارید اطمینان دارم.”

وی همچنین به طرح ماجرای آویختن آفتابه بر گردن اراذل و اوباش پرداخت که منجر به پذیرفتن اشتباه از سوی سردار رادان شد. البته در اولین شب پخش این مصاحبه، وی در کنایه های تند به سردار رادان، کنترل او را به هم ریخت. وی در میان گفت و گو به مواردی از این دست اشاره کرد: “کی هست که از شما نترسد؟ “و یا : “سردار رادان در ابتدای امر به دلیل تفاوت نوع ظاهرشان به میزان محبوبیت سردار طلایی نبودند.”

از سوی دیگر خود شخص فرزاد حسنی نیز در این بازی از میان انتقادهای وبلاگ نویسان جناج راستی بی نصیب نماند. اشاره آنان بر ریش تراشیده وی و نحوه آراستن مدل موی او بود.حتی تعدادی از آنان نیز پا را فراتر گذاشته و وی را متهم به رفتارهایی زنانه و برداشتن زیر ابرو کردند و شخص وی را مصداقی بر بی حجابی دانستند هر چند “رشیدی” نامی نیز که تماس تلفنی بر قرار کرد معتقد بود “حسنی حامی همه دختران و بدحجابان است چرا که از روند خشن طرح مذکور انتقاد می کند”.

این در حالی است که یک بحث مطرح شده از سوی مخالفین این طرح آن است که چرا سردار رادان که اعلام می کند به شکایت هر مخالفی رسیدگی می کند، توجهی به شکایت مطرح شده از سوی فرزاد حسنی نکرد. شخص فرزاد حسنی، شاهد برخوردی از این دست با وی بود که عین ماوقع ماجرا را تعریف کرد و از این نحوه برخورد انتقاد کرد. اگر چه بعضی ها بر این باورند که در صورت رخ ندادن چنین رویدادی برای شخص مجری صدا و سیما، برنامه کوله پشتی چنین موفق نمی شد، اما در این طورت هم می توان این امر را به فال نیک گرفت.

چه کسی برد؟

می توان بر این مطلب صحه گذاشت که توضیحات سردار رادان از جرمهای اراذل و اوباش و انگشت گذاشتن وی بر نبض عقیدتی مردم ایران، از میزان نارضایتی مردم از خشونت ماموران وی در برخورد با آنان کاست، اما پاسخگوی سوالات آنان در خصوص شدت و نوع اجرای طرح مبارزه با بدحجابی نبود.

می توان این چنین گفت که اقدام شبکه سه صدا و سیما و شهامت مجری جوان آن در عبور از خط قرمزها و اصرارش بر پذیرفتن اشتباهات رخ داده از سوی سردار رادان، قابل تحسین است. هر چند این گذر، بی خطر هم نیست.