سران اسرائیل هفته گذشته را به تهدیدهای شدید الحن علیه ایران و طرح احتمال حمله نظامی به این کشور پرداختند. آمریکا و دیگر قدرت های اصلی جهان باید با بکارگیری دیپلماسی قاطعانه تر مانند اعمال فشارهای اقتصادی بیشتر، و نه تهدیدهای بیشتر، و طراحی جنگ به مقولۀ بلندپروازی های هسته ای ایران بپردازند.
ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل، که احتمال می رود بخاطر رسوایی مالی از سمت خود برکنار شود، یک روز قبل از دیدار با بوش در کاخ سفید در واشنگتن گفت، “به هر طریق ممکن باید تهدید ایران را کنار گذاشت.” این در حالی است که شول مفاز وزیر حمل و نقل اسرائیل که در تلاش است در صورت استعفای اولمرت بعنوان رئیس حزب حاکم کادیما جایگزین او شود، اعلام کرده است که حملۀ اسرائیل به سایت های هسته ای ایران “اجتناب ناپذیر” است.
ما نمی دانیم پشت درهای بسته در واشنگتن چه اتفاقی در شرف رخ دادن است و یا اینکه اولمرت چه چیزی از بوش شنیده است. اما قدرت نمایی و تهدید توخالی، استراتژی بشمار نمی رود. حمله به ایران توسط هر یک از دو کشور فاجعه بار خواهد بود.
برخلاف سال 1981 که اسرائیل راکتور هسته ای عراق، اسیراک، را نابود کرد، در ایران تنها یک هدف واحد وجود ندارد. بمباران پی در پی منجر به کشتار بسیاری از غیرنظامیان خواهد شد و در عین حال باز هم احتمال دارد برنامه هسته ای ایران را فلج نکند. تهران نیز گزینه های وحشتناک متعددی برای تلافی کردن دارد. حتی کشورهای عربی نیز که از ایران هراس دارند از فکر بمباران یک کشور مسلمان دیگر توسط آمریکا، و یا متحد آن اسرائیل، و عکس العمل احتمالی این اقدام لرزه به اندامشان می افتد.
احتمالا ً اولمرت در تلاش است نظرها را از مشکلات سیاسی خود منحرف کند. گزارش اخیر بازرسان هسته ای سازمان ملل دربارۀ پیشرفت هسته ای ایران و ارتباط های نگران کنندۀ آن با برنامه های نظامی تنها باعث تشدید این نگرانی ها شده است. بنابراین، هیچکس منکر آن نیست که با تهدید نابودی اسرائیل توسط رئیس جمهوری ایران، ضرورت حمله به این کشور که روز به روز بیشتر قابل درک است، از میان رفته باشد.
قرار است خاویر سولانا رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا اواخر ماه جاری به تهران سفر کند و دربارۀ بسته مشوق های پیشنهادی که اولین بار در سال 2006 توسط آمریکا و سایر قدرت های اصلی جهان به ایران پیشنهاد شد، با مقامات ایرانی گفتگو نماید. احتمال می رود این بسته پیشنهادی - هم از نظر مشوق های ارائه شده و هم از لحاظ اقدامات تنبیهی - نتواند توجه ایران را آنطور که لازم است، جلب نماید.
هیچگونه نشانه ای هم وجود ندارد که این بسته شامل تحریم های شدیدتر مانند تحریم گسترده تر داد و ستد با بانک های ایرانی و تحریم فروش تسلیحات و سرمایه گذاری های جدید باشد. لازم است تعهد قوی تر واشنگتن در خصوص لغو تحریم ها و اتخاذ سیاست نزدیکی کامل به ایران در صورتی که این کشور از تلاش های هسته ای خود صرفنظر کند، در این بسته پیشنهادی گنجانده شود.
سناتور باراک اوباما و جان مک کین در خصوص برگزاری مذاکرات مستقیم با ایران اختلاف نظر دارند. اما هفته گذشته هر دو اعمال تحریم های قوی بر ایران مانند محدودیت صادرات بنزین به این کشور را تأیید کردند. این طرح در خور بررسی است. ایران برای واردات 40 درصد از بنزین مصرفی خود به شرکت های متعدد خارجی وابسته است. اما بعید است شورای امنیت سازمان ملل اجازه این اعمال فشار را بدهد. با این وجود، درخواست های مخفیانه آمریکا و اروپا ممکن است برخی از شرکت ها را متقاعد کند روند صادرات خود را کند نمایند. این اقدام می تواند تهران را تحت فشار بگذارد.
انتظار می رود بوش در سفر این هفته خود به اروپا، اروپاییان را تحت فشار قرار دهد تا هر چه بیشتر صادرات مربوط به ایران را کاهش دهند و روابط خود را با مؤسسات مالی ایران قطع کنند. به علاوه، بوش باید این مطلب را روشن کند که آمریکا نقش خود را در اجرای مشوق ها عملی خواهد کرد. ای کاش او اراده و مهارت پیشنهاد دادن یک چانه زنی بزرگ را داشت و بیان این مطلب را به رایس واگذار می کرد. متأسفانه هیچ نشانه ای در این خصوص وجود ندارد. دست کم او باید یک مقام بلندپایه خود را به همراه سولانا به تهران اعزام کند.
در صورتی که تحریم ها و تشویق ها نتوانند کارگر باشند، فقط نداهای حمله نظامی به ایران بلندتر خواهند شد. مهم نیست که مشاوران بوش و اولمرت چه چیزی ممکن است به آن ها بگویند – یا این که آنها چه چیزی به یکدیگر بگویند – مهم این است که حمله به ایران یک فاجعه خواهد بود.
منبع: نیویورک تایمز، 10 ژوئن