نمایش “عشقه” کاری متفاوت از محمد رحمانیان و حبیب رضایی بود که به تازگی در سالن چهارسوی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت. این نمایش در زمان اجرای خود در جشنواره تئاتر با حاشیه هایی رو به رو بود، اما در اجرای عمومی بازتاب های مثبتی میان دست اندرکاران تئاتر و مخاطب عام داشت. هنر روز در این شماره نگاهی دارد به این نمایش و کارنامه محمد رحمانیان، نویسنده و کارگردان برجسته کشورمان….
روایتی از درازنای تاریخ
نویسنده: محمد رحمانیان. کارگردان: محمد رحمانیان و حبیب رضایی. طراح صحنه: محسن شاه ابراهیمی. بازیگران: بهناز جعفری، آشا محرابی، علی عمرانی، مهتاب نصیر پور.
خلاصه داستان: نمایش عشقه به روایت زندگی زنی در ابتدای تاریخ اسلام می پردازد و از خلال روایت او به ماجرای عشق خدیجه و پیامبر و اتفاقات آن دوره نظر می افکند.
نمایش هایی که محمد رحمانیان روی صحنه می برد بدون هیچ شکی در عالم نمایش ایران تبدیل به یک اتفاق می شود. بعد از اجرای فنز و سرو صدایی که به پاکرد مخاطبین نمایش منتظر اجرای روز های رادیو بودند که به مسائل سیاسی کودتای به مرداد در ایران می پرداخت. اما رحمانیان آن کار را به فرصتی دگر وانهاد و متن عشقه را دست گرفت. عشقه نمایشی کاملا سفارشی است. زمانی که قرار بود این نمایش در جشنواره سال گذشته روی صحنه برود بسیاری با رحمانیان و بازیگران گروهش تماس گرفتند که مانع از اجرای نمایش آنها خواهند شد و اگر این نمایش اجرا شود سالن را بر هم خواهند ریخت. برخی بازیگران ترسیدند و رحمانیان از مدیران نمایشی قول گرفت که هیچ گزندی به او و گروهش نرسد و نمایش در تدابیر کامل امنیتی روی صحنه رفت. پس از جشنواره هم 10 شب روی صحنه بود تا این که کار تعطیل شد و اجرای آن به سال 86 وانهاده شد. این نمایش در تهران اجرای بسیار موفقی داشت. عشقه جزو نمایش های خصوصی به شمار می آید که اگرچه سفارشی بود اما تهیه کننده ای شخصی آن را تهیه کرد.
رحمانیان زبان نمایش را به خوبی می شناسد و سعی می کند هر داستانی را به دراماتیک ترین شکل ممکن خود روایت کند. این بار نیز داستان چنین است و او سعی کرده با این که موضوعی مذهبی را دستمایه خود قرار داده، اما از کلیشه های رایج چنین داستان هایی دوری گزیند. روایت رحمانیان در عشقه کاملاً مبتنی بر شاعرانگی و عاشقانه است. او زبانی منعطف را برای اجرای خود برگزیده تا بتواند تمام قالب های مورد نظر خود را در آن جای دهد.
نویسنده نمایش خود را محدود به گویش نمی کند هرجا که لازم است فراخور قصه از زبان کهنه و منسوخ بهره می برد و در بسیاری از لحظات نیز شخصیت ها به زبان معمولی که می شناسیم سخن می گویند. در بخش زبان باستانی رحمانیان کاملا معطوف به کتاب های تاریخی است وهمانند برخی نویسندگان به الهام از این زبان بسنده نمی کند. او در واقع می کوشد ماده المواد زبان را از تاریخ مکتوب و روایت مستند کسب کند. بنابراین بسیاری از دستمایه های قصه را از کتب و اسناد تاریخی مانند تاریخ یعقوبی، بحارالانوار، سیره ابن هشام، الوقایع الحوادث، کفایت الطالب، مناقب آل ابی طالب (ع)، آداب الحرمین، ناموس الرجال و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید و کتاب زنان صدراسلام به دست می آورد. استفاده از چنین منابعی به نویسنده امکان می دهد که جنس روایت را متناسب با اصل زمان به کار ببرد. به تعبیری، نویسنده سعی دارد که زمان را در خود آن زمان نشان دهد. وضعیت زبان معیار هم در نمایشنامه مشخص است و رحمانیان هر وقت که لازم می داند فضا را برای تماشاگر خود می شکند. نویسنده در جاهایی از متن خود نیز از کارکردهای زبان طنز استفاده می کند. این امر در پرداخت شخصیتی کاراکترهایی همچون ابوالهب و ابوسفیان نمود پیدا می کند. طنز درچنین صحنه هایی بیش از هرچیزی مدیون قابلیت های زبان فارسی است. به تعبیری در بسیاری جاها زبان محاوره، بر نمایش حاکم می شود و این زبان نیز به راحتی امکان بیان مفاهیم طنزآمیز را دارد. از این رو شخصیت هایی همچون ابولهب و ابوسفیان، نه به صورت یک دشمن ترسناک و صاحب زر و زور بلکه به صورت ابله هایی سطحی و در اصطلاح محاوره ای دست و پا چلفتی و نادان ترسیم می شوند.
رحمانیان وحبیب رضایی مدت هاست که تجربه کارگردانی مشترک را از سر می گذرانند. آنها هیچ گاه در زبان نمایشی خود به ساختاری پیچیده متوسل نمی شوند و کارها در نهایت سادگی اما دراماتیزه شده و متناسب با اصول نمایشی هستند. ما در این نمایش شاهد به کارگیری سکوی گرد هستیم که همواره از تکنیک های اجرایی نمایش مذهبی و درو اقع ژانر تعزیه است. سکوی گرد در این نمایش، اتمسفر تعریف شده برای اجرای دراماتیک است. این سکو در تکنیک های اجرایی تعزیه در بسیاری از جاها می چرخد و به فضاسازی و ارائه تصویر زمان و مکان های گوناگون می پردازد. اما در نمایش عشقه، چرخش زیادی وجود ندارد. شاید یکی از موارد ثبات این سکو نیز واگذاری بار تکنیک بر دوش محتواست. به تعبیری آن چه که قرار است در صحنه با تکیه بر لوازم صحنه ای و فضاسازی در جریان روایت شرکت کند، جای خود را به بیان دراماتیک بخشیده است. در واقع خود “زبان اجرا” از طریق چند صدایی موجود در قصه بار فضاسازی و ارائه تصویر صحنه های مختلف را هموار کرده است. رحمانیان با درایت تمام در اجرای عشقه نشان می دهد چگونه می توان کار سفارشی انجام داد، اما به سلیقه غیر نمایشی سفارش دهندگان تن نداد.