درست در روزی که احمدی نژاد خود را برای ارائه گزارش اقتصادی به مردم آماده می کرد، رقیبان او به بهانۀ سی سال قانون گذاری، در مجلس گرد هم آمدند تا یک پارچگی خود را به رخ رئیس جمهور بکشند. مجلسی از استخوان خرد کرده های این نظام که امروز خود را در نبردی نابرابر با نفر اول قوۀ مجریه و عقبۀ پنهان و پیدای او می بینند. جمیع روزنامه های اصلاخ طلب به استقبال آن رفتند و روزنامۀ خورشید، نشریه دولت ساختۀ تأمین اجتماعی، این گردهمایی مهم را، که در نوع خود بعد از فوت آقای خمینی سابقه نداشته است، به بوتۀ فراموشی سپرد. سایر روزنانه های حامی رئیس جمهور هم به سردی از آن یاد کردند و تنها روزنامۀ بذرپاش بود که بخشی از سخنان رفسنجانی در ارتباط با “سپردن انقلاب به امام زمان” را عمده دید و به درشتی آن را در صفحۀ اول خود نشاند.
از زمان روی کار آمدن دولت نهم و از پرده برون افتادن عملکردهای مشعشع! این دولت، روز به روز از تعداد دوستان این دولت مستعجل کاسته شد و بر تعداد مخالفین آن افزوده گردید. اولین صف بندی ها در درون مجلس شکل گرفت. آهسته آهسته این دو دستگی در داخل دولت قابل مشاهده گردید. به تدریج با گذر زمان و هویدائی بیش از پیش رفتارهای نسنجیده و شتاب زده هیئت دولت، اختلاف در چبهۀ راست تشدید شد. آن قدر این اختلافات بالا گرفته است که شایعۀ انشعاب در میان اعضای حزب ایثارگران هم قوت گرفته است.
دو واقعۀ تقریبا هم زمان روایتگر داستان تازه ای در مناسبات سیاسی ایران است. یکی از این اتفاق ها مصاحبۀ علی یونسی بود که با ایجاد وجه تشابه بین خاتمی و ناطق نوری سعی کرد، نه تنها آن دو، بلکه تمامی مخالفین دولت نهم را به نزدیکی بیشتر ترغیب کند. مصاحبه ای که نیش های فراوانی برای رئیس جمهور با خود به همراه داشت. همان کنایه هایی که بلافاصله رامین، مشاور رئیس جمهور و واضع تئوری هولوکاست، را به واکنش واداشت تا یونسی را متهم کند که آب به آسیاب اسرائیلی ها ریخته و می ریزد. اتفاق دوم همین همایش مجلس بود که در ابتدای مقاله به آن اشاره شد. نشستی که تقریبا تمامی افراد ریشه دار و صاحب مقام این انقلاب در آن حضور داشتند. این تنها رئیس دولت بود که در این جلسه حضور نداشت. به نظر می رسد این دو واقعه تقریبا هم زمان حکایت از اتفاقی جدی در عرصۀ سیاسی کشور دارد. این داستان چیزی نیست جز احساس خطر از وخامت اوضاع کشور که بخش عمدۀ دلائل آن را می توان در بی تدبیری های دولت جستجو کرد. بنابر این باید هر چه زودتر، قبل از آن که نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان، فکری بکنند.
سخنان هاشمی به عنوان پرسابقه ترین رئیس مجلس شورای اسلامی دو نقطۀ کلیدی با خود به همراه داشت. وی در بخشی از سخنان خود یه حساسیت اوصاع اشاره کرده، آمریکای “زخم خورده” را “ دشمن درجه اول” ایران قلمداد می کند. به همین دلیل از حاضرین می خواهد” پشت سر رهبر بزرگوار انقلاب با وحدت و همدلی” به راهی ادامه دهند تا “از این فضایی که برای ما ساخته اند به خوبی عبور کنیم”. اما نکتۀ دیگری که در سخنان بقیه سخنرانان نیز تکرار شد مسئلۀ آرای مردم است که نباید بی اعتبار شود. او راه “دلسرد شدن” مردم را چنین نشان می دهد: “اگر مردم احساس کنند رأی شان بر سرنوشت شان بی اثر است، اگر مردم احساس کنند که متولیانی پیدا می شوند که رأی آنها را هر طور که می خواهند برای مردم بخوانند”.(اعتماد 13/9/87) این کلام به نحوی دیگر از سوی کروبی شنیده شد: “اگر می خواهیم مجلسی نیرومند باشد ضمن آنکه باید قانون را اجراکنیم باید به مردم و افراد اطمینان بدهیم والا اگر مردم ترس و وحشت داشته باشند و از هیأت های نظارت و اجرا بترسند و از نیروهای بسیج خوف داشته باشند، قظعا آن نماینده نمی تواند وقتی به مجلس آمد از حقوق ما دفاع کند”.(اعتماد 13/9/87) ناطق نوری از ضرورت وجود دموکراسی یاد کرد و حدادعادل هم صلاح را درآن دید که احزاب واقعی “دولت ساز” نه “دولت ساخته”بتوانند روش های دموکراتیک را در کشور جاری کنند.
در واقع امر عبور از شرایط دشواری که میهن ما را به مخاطره انداخته در حد توانایی های دولت نهم نیست. اگر باور نمی کنید گفتگوی شبانه مورخ 12/9/87 احمدی نژاد با رسانۀ ملی را یک بار مرور کنید. این مصاحبه به روشنی یک بار دیگر مؤید این نکته قدیمی است که این امام زاده اگر کور نکند قطعا معجزه نخواهد کرد. بنا براین مسئولینی چون رفسنجانی و ناطق نوری که از نزدیک دستی بر آتش دارند و یا کهنه کارانی مثل خاتمی و کروبی که به واسطه سال ها حضور در حاکمیت نقاط ضعف را به خوبی می شناسند، باید گرد هم بیایند تا مانع از به هم ریختگی بیش از این باشند. این گرد هم آمدن باید یک نتیجۀ قطعی با خود به همراه داشته باشد. این دستآورد می تواند دور شدن احمدی نژاد و دوستانش از اطراف میدان پاستور باشد. کسانی که در میدان بهارستان جمع شده بودند به خوبی می دانستند که راه دشواری در پیش دارند. چرا که تنها راه مورد نظر آنها از میان صندوق های رأی می گذرد. صندوق هایی که در هر یک از انواع انتخابات گذشته با اما و اگرهای بی شمار همراه بوده است. بنا براین به نظر می رسد مدعوین بهارستان تلاش دارند، هم چنان که رفسنجانی اشاره کرد، با اعلام وفاداری به مناسبات حاکم بر کشور، زمینه ای فراهم کنند تا از طریق کمترین دستکاری در آرای مردم سیل بنیان افکنی را که به راه افتاده است، سد کنند.
فرصت ها برای زخم خوردگان این سه سال و اندی، یکی پس از دیگری سپری می شود. تا انتخابات ریاست جمهوری فاصله ای نمانده است. اگر امروز چاره ای نشود فردا خیلی دیر است. در این جنگ قدرت فراستی که از سوی لاریجانی و یارانش به کار رفت، می تواند ضربه ای جدی برای احمدی نژاد به حساب آید. همان لاریجانی که احمدی نژاد حاضر شد او را در قبای ریاست مجلس ببیند به این امید که در ردای ریاست جمهوری در نیاید. امروز همان رقیب دیرین بر هُمای آرزوهای خود نشسته تا شاید بتواند بخشی از خسران های گذشته را جبران کند. این آرزوی تمامی این سوته دلان است. راستی کسی می تواند بگوید چرا با آنکه رئیس قوه قضائیه و رئیس دفتر آقای خامنه ای در این اجلاس بودند خبری از رئیس جمهور نبود؟ اگر این نکته را توانست توضیح دهد موجب امتنان است اگر عدم ارائه طرح تحول اقتصادی و حضور مجری آن، در جلسه چهارشنبه مجلس، را هم توجیه کند.
بیا سوته دلان گرد هم آییم