سلول انفرادی به مثابه شکنجه سفید

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

هم زمان با برگزاری “نشست بیست و هشتم شورای حقوق بشر” در مقر اروپایی سازمان ملل در ژنوگروهی از فعالان سیاسی و کنشگران مدنی، کارزار جدیدی را در ایران به راه انداخته اند که رویکرد اصلی آن “نفی سلول انفرادی” به مثابه شکنجه سفید در ایران و دیگر کشورهای جهان است.

این جمع که گمان می رود بسیاری از فعالان حقوق بشر هم به آن ها بپیوندند با عنوان “تلاشگران نفی سلول انفرادی” نامه‌ای خطاب به حسن روحانی منتشر کرده اند که در آن با اشاره به نگهداری زندانیان سیاسی -ـ عقیدتی در سلول های انفرادی، از رئیس جمهوری اسلامی خواسته اند که بر اساس تعهدهایش نسبت به حسن اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی، برای خاتمه دادن به این “تخلف آشکار” دست به اقدامی “فوری” بزند. 

 در زمستان سال ۸۲، آن زمان که پرونده ی اصلی شماره ۱۲ ماهنامه آفتاب به موضوع “شکنجه سفید” اختصاص یافت و از جمله خانم دکتر “مریم رسولیان” در مصاحبه ای با عنوان “شکنجه سفید و شست و شوی مغزی” پرده از روی ابعاد این ماجرا برداشت، هیچگاه گمان نمی بردم که روزی خودم راهی سلول های انفرادی زندان های جمهوری اسلامی شوم و به صورت “غیر قانونی، غیر شرعی و غیر اخلاقی” بارها در شرایط ویژه ای نگهداری شوم که صد بار از برخورد فیزیکی و شکنجه ی سرخ بدتر بوده است.

این شرایط سخت و طاقت فرسایی است که هزاران ایرانی حق جو و آزادی طلب، به ویژه در پی انتخابات مهندسی شده ی خرداد ۱۳۸۸ آن را کم و بیش تجربه کردند و هنوز که هنوز است، زن و مرد و پیر و جوان با آن مواجه می شوند و اگر رئیس جمهور دست به اقدامی فوری و همه جانبه نزند بعید است که در آینده نیز در سلول های انفرادی جای نگیرند و شرایط ایزوله ی همه جانبه را تجربه نکنند.

شکنجه سفید را شکنجه مدرن و قرن بیست و یکمی هم خوانده اند، به این دلیل که عوارض ظاهری باقی نمی گذارد و آثار منقی آن بر قربانی به سختی قابل اثبات است. از آن جایی که این نوع شکنجه روح و روان قربانی را هدف می گیرد و به شکستن شخصیت وی و فروریزی روانی او می انجامد، بسیاری از کسانی که در معرض این نوع از شکنجه بوده اند سال ها پس از آن نیز نمی توانند سلامت روانی خود را بازیابند.

اما به معنای اخص کلمه، اصطلاح “شکنجه سفید” در اکثر کشورهای جهان - “شکنجه تمیز” در آمریکا- نوعی شکنجه ی روانی با استفاده ی گسترده از رنگ سفید است که در جریان آن زندانی در سلولی با دیوارهای سفید حبس می شود و بر تنش جامه ی سفید می کنند و حتی غذاهای سفید به خوردش می دهند.

در جمهوری اسلامی وضعیت تا حدودی با دیگر کشورها متفاوت است. در ایران اگرچه در و دیوار سلول های انفرادی به جای سفید، اغلب کرم یا سبز کمرنگ است، اما زمان حبس انفرادی طولانی و کشنده است و دوران اعمال شکنجه سفید مستمر و مهلک.

در این وضعیت اگرچه از لحاظ جسمی، آسیبی به متهم وارد نمی شود و چون شکنجه ی سرخ، ردی بر اعضای بدن باقی نمی ماند، در عوض روح و روان قربانی چنان تخریب می گردد که در نهایت حاضر می شود برای رهایی یافتن از این وضعیت علیه خود و دوستانش هر اقرار غیرقانونی را که بازجو می خواهد انجام دهد و هر سناریویی را که به دستش می دهند در برابر دوربین تلویزیون اجرا کند یا جلوی میکروفن رادیو بخواند.

به این دلیل است که ماموران اطلاعاتی و امنیتی فرد بازداشت شده را به محض دستگیری به سلول های انقرادی انتقال می دهند که گاه توالت و دستشویی هم داخل این فضای کوچک قرار دارد تا وی حتی از دیدن اتفاقی دیگران، از زیر چشم بند، محروم بماند و تنها رابطش با جهان خارج بازجو باشد که وظیفه اش در عمل، فریب متهم است و مجبور کردنش به اعتراف های دروغ یا بر اساس سناریوهای از پیش نوشته شده.

بسیاری از روانشناسان و مـدافعان حقوق بشـر استفاده از سلول انفرادی را به مثابه ی شکنجه سفید یا شستشوی مغزی می دانند و هر گونه اقرار و اعتراف متهم را بی اعتبار می خوانند؛ از این رو که اغلب قربانیان پس از قرار گرفتن در شرایط عادی و دسترسی به وکیل مدافع معتمد، حرف ها و نوشته های پیشین خود را به دلیل گرفته شدن زیر فشار رد می کنند.

 قربانیان شکنجه سفید در کوتاه مدت در اغلب موارد به سرعت دچار آشفتگی و بهم ریختگی روحی می‌شوند. آشفتگی‌ای که اغلب به صورت احساس ناتوانی در تشخیص موقعیت زمانی و مکانی جلوه گر می شود و متهم را گاه تا آخر عمر درگیر پیامدهای ناخواسته و آثار روحی و روانی مهلک شکنجه ی سفید می کند. در بلند مدت این کابوس و بی قراری و یا بازگشت به گشته در شرایط خاص- شنیدن یک خاطره یا دیدن صحنه ای از فیلم- است که یک عمر دست از سر این افراد برنمی دارد.

 روانکاوان بر این باورند که انسان ها چون موجوداتی اجتماعی هستند وقتی که در شرایط سلول انفرادی قرار می گیرند و روابط عاطفی و اجتماعی شان با دیگران بریده می شود، ضربه ی روحی شدید و جبران ناپذیری می خورند، به ویژه که بازداشت شدگان در اکثر اوقات به صورتی ناگهانی و غیرمنتظره دستگیر می شوند و دستبند به دست، با چشمان بسته از مسیرهای پیچ در پیچ و از دالان های تنگ و تاریک عبور داده می شوند تا در سلول انفرادی جا داده شوند.

 وی وقتی در این مکان های تاریک- همانند دخمه ها و سیاهچال های قدیمی- که روز و شب یک لامپ کم نور فضای آن را روشن می کند قرار می گیرند و از دسترسی به هرگونه اطلاعات و تماس با بستگان یا وکیل مدافع معتمد محروم می شوند اغلب پس از مدتی به دلیل فشارهای روحی ناشی از زندگی در شرایط ایزوله و بدون دسترسی به تلفن، روزنامه و کتاب به اصطلاح می برند و به هر خفت تحمیلی تن می دهد.

 این در حالی است که متهم مجبور است شب و روز و گاه و بی گاه بازجویی های طولانی پس بدهد و به پرسش های تکراری پاسخ داده و مورد فشارهای روانی و تحقیرهای بازجو قرار گیرد و اگر هم مقاومت کند و به اصطلاح راه نیاید و تمرد کند، تنبیه و با خشونت فیزیکی و شکنجه ی سرخ هم مواجه می شود.

 از آن جایی که در خصوص گوشه های و زوایای گوناگون این بحث در ایران و جهان هزاران مصاحبه انجام شده و کتاب ها و خاطره های فراوانی به نگارش درآمده و صدها حقوقدان، روانکاو و کنشگر امور اجتماعی و فعال حقوق بشر به زوایای گوناگون آن پرداخته اند، دلیلی برای اثبات این نکته نمی بینم که “سلول انفرادی” همان “شکنجه سفید” است.

 اما نکته ی مهمی که مسلما مدنظر نویسندگان نامه به حسن روحانی هم بوده، این است که در خصوص سلول انفرادی به مثابه شکنجه،اتفاق نظر عمومی در سطح جهان وجود ندارد. در جمهوری اسلامی نیز مسوولان قضایی به جای آنکه قانون و مقررات را به نفع متهم تفسیر کنند آن را علیه آنان، به ویژه زندانیان سیاسی-ـ عقیدتی، به کار می گیرند.

 جالب این جاست که “سارا شورد” که در ۸ مرداد ماه۱۳۸۸ به همراه “شین بائر” و “جاشوا فتال”، دو خبرنگار و کوهنورد آمریکایی دیگر، در مناطق مرزی غرب ایران دستگیر شد در مطلبی در روزنامه “ نیویورک تایمز” به این موضوع اشاره کرد که “پس از آزاد شدن از زندان در کمال تعجب متوجه شدم که کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه شکنجه که از معدود معاهداتی است که دولت آمریکا نیز آن را پذیرفته است، نگهداری زندانیان در سلول انفرادی را از مصادیق شکنجه نمی‌داند.”

 احتمالا مطلب او بر اساس دیدگاه بدبینانه ی آن گروه از کارشناس ها و حقوقدان ها تنظیم شده است که مدعی هستند: عبارت “شکنجه‌ی سفید” عموماً و “سلول انفرادی” خصوصاً، در هیچ یک از قوانین معتبر بین المللی و البته داخلی ایران به عنوان مصداق بارز شکنجه معرفی نشده است. آنچه که در قوانین مذکور، مورد اشاره قرار گرفته است، برخی مقررات و مفاهیم کلی ست.

 این گروه اگرچه به ماده ۱ کنوانسیون منع شکنجه و دیگر رفتار‌ها یا مجازات‌های بیرحمانه، رذیلانه و غیر انسانی توجه دارند اما عبارت “شکنجه به هر عملی اطلاق می‌شود که عمدا درد یا رنج جانکاه جسمی یا روحی‌ای به شخص وارد آورد” را ناکافی می دانند، همانگونه که اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی را که تصریح دارد “هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع‌ ممنوع است” را سدی برای نقض حقوق بشر ارزیابی نمی کنند.

 در مقابل اغلب حقوقدان ها و کنشگران حقوق بشر تاکید دارند که “در اعلامیه ای که علیه شکنجه در سال ۱۹۷۵ منتشر و توسط سازمان ملل تایید شد، شکنجه به معنای تمام عملیاتی معرفی شده است که به وسیله آن درد یا رنج شدید روحی یا جسمی تعمدا توسط کارگزاران عمومی یا شخص ثالث اعمال می شود تا از شکنجه شده یا شخص دیگر، اطلاعات یا اعترافاتی گرفته شود.”

 بر مبنای این دیگاه مبتنی بر حقوق بشر و حقوق شهروندی است که در نامه “تلاشگران نفی سلول انفرادی” خطاب به رئیس دولت تدبیر و امید در نفی و حذف سلول انفرادی و در جهت این رفتار غیرقانونی، غیرشرعی و غیراخلاقی به درستی آمده است:

 بر اساس نظرات روانشناسان و روانپزشکان که حبس انفرادی را شکنجه سفید می دانند، همچنین برمبنای تجارب محبوسین در سلول های انفرادی و مشاهده اثرات تخریبی سلول های انفرادی بر جسم و روح و روان افراد همچنین اظهار نظرصریح برخی علما در این زمینه ازجمله نظرحضرت ایت الله منتظری که “حبس و قطع ارتباط زندانی با بستگان و اعمال هر گونه فشار به ویژه به شکل انفرادی را جایز نمی دانند” و نظر حضرت ایت الله صانعی که “سلول انفرادی راطبق نظر روانشناسان نوعی شکنجه و فاقد مجوزشرعی و نگهداری فرد در سلول بدون امکانات زندگی را خلاف شرع و حرام می دانند”… سلول انفرادی مصداق بارزشکنجه به شمار می آید و این در حالی است که بر اساس اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شکنجه ممنوع بوده و متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.