جشنواره تئاتر فجر به پایان رسید. د رفضای اختناق زده جشنواره، چند نمایش قابل بررسی دیده می شد. نگاهی داریم به آنها.
فقط چند نمایش
شکارروباه – نویسنده وکارگردان :علی رفیعی
کشف قدرت
آمیزه ای از واقعیت تاریخی وتخیل برای شاخ وبرگ دادن به اثر،تلطیف فضا برای تعریف قدرت در موقعیتی تاریخی و تراژیک است.رفیعی در این نمایش به سراغ آغازین سالهای شکل گیری قاجاریه رفته است.اوبه روشنی درپی ارائه یک تراژدی موثروتکان دهنده است.ایجاد یک فضا شبیه اتاق تشریح،خود یک فکر خلاقه برای باور این همه ددمنشی است.جایی که مدام از مردان مخالف وخائن ومورد سوء ظن قرار گرفته لبریز می شود.رفیعی دراین نمایش وابسته به تاریخ و سندهای جورواجورش نیست،بلکه به دنبال بیان مفهوم قدرت است که درهرجا وهرزمانی معنای خود را القاء کند.دراین تراژدی رد پای شکسپیر به خوبی عیان است.رفیعی درفضاسازی نمایش خود لحظه ای از تصویر سازی غفلت نمی کند.در قیاس دو عنصر کلام وحرکت،حرکت است که ارجحیت پیدا می کند و معنای نیمه تمام کلام را تبدیل به معنای زیبایی مبدل می سازد.کارگردان با استفاده از شناخت قبلی خود ازبازیگرانش بهترین نوع بازی را ازآنها طلب می کند واز اغلب ویژگی های بازیگران سود می برد.
باغ آلبالو- ساشا دونجروویچ
اجرایی دوزبانه
نمایش باغ آلبالو را شاید بتوان بهترین اثر خارجی در جشنواره امسال دانست.نمایشی که براساس یکی از مهم ترین نمایشنامه های آنتوان چخوف شکل گرفته و تجربه است میان دوفرهنگ و دوتفکر ایرانی وانگلیسی.شرکت تماشاگران و استفاده کاربردی کارگردان از مخاطب در جهت رسیدن به واکنش های جدید از طرف مخاطب از ویژگی های این نمایش است.دراین نمایش،میزانسنها و شاکله حرکات روی صحنه براساس فرم ناتورالیستی خود مکانها و وضعیت آدمها شکلدهی شدهاند، در نتیجه وجوه حقیقی و غیر مجازی رخدادها، آدمها و کل اجرا ارتقاء یافته است. کارگردان نمایش سعی کرده به متن و اجرا و حتی به مکان نمایش رویکردی تطبیقی داشته باشد و این برای نمایش نوعی امتیاز به حساب میآید و تا حد زیادی هم به اجرای اثر تازگی و بداعت بخشیده است.
باید اذعان داشت که غیر از دو زبانه بودن اجرا، تمام صحنهها، جابهجاییها و مخصوصاً استفاده از اتاقهای ساختمان دو طبقه برای اجرای نمایش، در جهت تعمیق بنمایههای ناتورالیستی نمایشنامه”باغ آلبالو” است و گرچه وجوه کمیک متن کاملاً نادیده گرفته نشده و این شاخصه به طور نسبی هنوز وجود دارد، اما در کل و به سبب ترفندها و تمهیدات خود کارگردان که آدابتور متن هم بوده، پس زمینههای کمرنگ درام پررنگ و برجسته شدهاند و نمایش”باغ آلبالو” از ژانر اصلیاش که کمدی فارسی(Farce) گونهای به شمار میرود، درآمده است.
رویاهای خلیج فارس- کارگردان:امیردژاکام
پریشانی در اجرا و متن
امیردژاکام از کارگردانانی است که هرساله با نمایش های مختلف به جشنواره تئاتر فجر می آید.این کارگردان که دغدغه مینی مالیست را همواره همراه خود دارد درتولید نمایش جدید خود دست به انتخاب متنی می زند که به لحاظ موضوعی و محتوایی کاملا شکننده و گمراه کننده است.داستان نمایشنامه رویاهای خلیج فارس به طور مشخصی در جزیره خارک اتفاق می افتد اما اینکه چهارچوب و ساختمان کلی اثر از چه سخن می گوید،مساله ای است که تا پایان نمایش تماشاگر را آزارمی دهد.شروع نمایش با یک مونولوگ بلند و تراژیک اتفاق می افتد.تک گویی که اجرای آن بر عهده رضا ایرانمنش است.کلامی که اندوه وغم وتنهایی درآن موج می زند ومخاطب را به آهستگی آماده دیدن یک نمایش تراژیک می کند.ارتباط تماشاگر ازنقطه ای با نمایش قطع و وصل می شود که این بستر تراژیک بی هیچ مقدمه،هدف و پی رنگی تبدیل به کمدی می شود که بازهم برای تماشاگرغیرقابل هضم است.دژاکام در مقام کارگردان درانتقال مفهوم ومحتوابه تماشاگران بسیار عجولانه قدم برداشته و متاسفانه با تعدادبازیگران بسیار مقهور عظمت تالار اصلی تئاتر شهر می شود.میزانسن های تکراری و ناهماهنگ با موسیقی،برگزاری مراسم وآئین جنوبی به صورت ناقص،استفاده نادرست از ابزار تکنولوژی در نمایش و…مواردی هستند که مشکلات عدیده ای را برای این کارگردان صاحب نام تئاتربه وجود آورده است.
رستم وسهراب –سمیرا سینایی
خلق تصویر
سمیرا سینایی به همراه ریتا سبستنی دوکارگردان ایرانی وتاجیکستانی با نگاهی متفاوت وخلاق به داستان شاهنامه فردوسی اثری کمدی را به جشنواره بیست وهفتم ارائه دادند.نگاه کارگردانان به این داستان حماسی کاملا تصویرگونه و براساس ویژگی های کمدیا دل آرته بود.همخوانی بازیگران به صورت موزیکال و التبه با زبان فارسی جذابیت های ویژه ای را به نمایش داده بود که پراعتنا جلوه می کرد.دوکارگردان به همراه گروه بازیگران دست به تجربه گرایی وآفرینش تصاویری زدند که برای هر بیننده با هرزبان وفرهنگی قابل لمس بود.تلفیق موسیقی ایرانی و تاجیک از وجوه مثبت نمایش بود.حذف پیچیدگی ها وثبت سادگی ارتباط را برای مخاطب سهل وجذاب می نمود.
ابریشم بانو- عزت الله مهرآوران
ظاهر شیرسنگی
ابریشم بانو نمایشنامه ای باساختارپیچیده به است و تنها اجرایی زیبا می تواند زیبای های آن را درصحنه آشکار سازد، امری که به انجام نمی رسد.
مهرآوران در آغاز با اجرای موسیقی لری درتاریکی وادامه یافتن آن در فضای سایه روشن جاذبه اولیه را برای جذب مخاطب ایجاد می کند، اما بعد از آن کم تحرکی بازیگر وناتوانی در تمیز دادن نقش ها، یکنواخت شدن بازیها و صداها مانع از تداوم حسی در صحنه وایجاد گسست بین نمایش و مخاطب می شود.
وسایل صحنه شکل کاربردی به خودرا از دست د اده اند کارگرد ان بی حوصله می نماید. شود؟ او هم تبدیل شده به آن دسته از هنرمندانی که دیگر اقتدار خود را درصحنه از دست داده وکلنجار بابازیگر و عوامل وبروکراسی اداری حس هنری خلاقه آنها را کشته است ؟او بهتر ازهر کس دیگری شیر سنگی را می شناسد ومی تواند از آن بهره نمایشی ببرد اما چرا ازآن چشم پوشیده است؟اوفرهنگ لری را می شناسد اما به ظاهر این فرهنگ در ارائه اثرش بسنده کرده است وآنچه می توانست در پویایی کارش به کار گرفته شود به فراموشی سپرده شده است.
خشکسالی ودروغ – محمد یعقوبی
دروغ های ما
بستر دروغ به زعم محمد یعقوبی “خانواده “است.روابطی که باید برپایه عشق و راستی استوار باشد به دروغ می آویزدوذره ذره آدم ها ی همراه هم را می رنجاند تا این روابط به جدایی وسقوط می انجامد.آنچه مدنظر یعقوبی است نه درقالب ملودرام که درخط سیر تراژدی آمیخته با طنز و کمدی مفهوم می یابد.او ما را برای دروغهایمان و روابط دروغینمان می خنداند وسقوط آدمی را با پرهیز از احساساتی گرایی به نمایش می گذارد.یعقوبی با تکیه برزبان امروزین واشاره به طبقه متوسط ایرانی به برهم ریزی روابط آدم ها می پردازد.علتهای آن نیز آشکار و شفاف است.نقاط انحرافی این دروغ پردازی ها به اشتباهات حاکم برروابط برمی گردد که رنجش آدم ها را به دروغ وانحراف از مسیر طبیعی سوق می دهد و حالا این وضعیت با هرآدم دیگری درروابط زناشویی تکرار ناپذیر است مگرآنکه آدم برسقوط خود اشراف پیدا کند وبه روابط صادقانه خود تاکید داشته باشد.یعقوبی بسیار واقع نمایانه درصدد است تا مخاطب عمده تئاتری خود را که از همین طبقه متوسط هستند به بودن خود و گرانیگاه فردی و اجتماعی اش آگاه کند.حتی از روی عمد به قشری اشاره دارد که درمقام حقوقی و لباس وکیل قضایی درصدد بر می آیند تا مسائل و مشکلات خانواده های بسیاری را حل و فصل کنند بی آنکه از پس اداره کردن و وهدایت زندگی خود برآیند.امید،وکیل است وخود دردام روابط غلط خانوادگی با یک ازدواج شکست خورده و ازدواج دوم متزلزل روبرو است.بقیه هم به نوعی دیگر تن به شرایط متزلزل داده اند وبا پتانسیل ویران کننده غوطه ور می خورند.شرایطی که برای هرکسی ممکن خواهد شد مگر با آگاهی برآن غلبه داشته باشد وبرای نجات خود و زندگی اش از صداقت و طبیعت شفاف انسانی خود پیروی کند.
گودودرانتظارگودو- آرش میرطالبی
فروغ فرخزاد در انتظار گودو
گودو درانتظار گودو ازجمله نمایش های بخش تجربه های نوبود که نگاهی جدید به داستان و نمایشنامه درانتظار گودو داشت.ازمیان همه ساختارمنسجم نمایشنامه بکت،درنمایشنامه میرطالبی تنها شخصیت های اصلی مهم ترین درام دنیای ادبیات نمایشی به صحنه آمده بود.داستان نمایشنامه این کارگردان جوان در یکی از قهوه خانه های ایران با حضور شخصیت های برجسته تاریخی همچون انیشتن،صدام حسین،بروس لی،شهرزاد،فروغ فرخزاد و…می گذشت.شروع این اجرا شکلی جذاب و به یادماندنی دارد اما با ورود دیگر شخصیت های داستان است که در صحنه شاهد نوعی درهم ریختگی و از هم گسستگی هستیم.همه کاراکترهای موجود درصحنه به دنبال فردی هستند که گودو نامیده می شود.درمیان این اتفاقات است که کارگردان با توسل به کنایه ها و نیشخند های نه چندان زیرکانه اجرای خود را تا سطح بسیارزیادی نزول می دهد.تکرار میزانسن های نمایش،ناپختگی بازی بازیگران،از دست رفتن داستان نمایشنامه در دل اتفاقات و رویدادها باعث افت کیفی محسوسی در نمایش می شود که موجب ناخرسندی مخاطب ازتئاتری می شود که می توانست با کمی هوشمندی ودقت تبدیل به اثری مخاطب پذیر شود.