سیدافشین امیرشاهی
وقتی محمود احمدینژاد در جمع گروهی از دانشجویان، نظام آموزشی ایران را به 150 سال حاکمیت سکولاریسم متهم کرد و از دانشجویان خواست برای تغییر نظام آموزشی همکاری کنند شاید کمتر کسی فکر میکرد تنها یک سال بعد دانشگاههای کشور با شرایطی روبهرو شوند که شرایط سال 59 و وقوع انقلاب فرهنگی را در ذهن تداعی کند. یک سال پیش رئیسجمهوری در جمع گروهی از دانشجویان با انتقاد از نظام آموزشی ایران گفته بود، دانشجویان باید مطالبهگر باشند و بر سر رئیسجمهور فریاد بزنند که چرا یک استاد سکولار بهخاطر اینکه اندیشههای دانشجو با اندیشههای او مغایرت داشته، به دانشجو نمره کم داده است.
اما انتقاد احمدینژاد از حاکمیت 150 ساله سکولاریسم در نظام آموزشی ایران در حالی مطرح میشد که نه 150 سال پیش بلکه نیمه خرداد سال 59، دانشگاهها و موسسات آموزش عالی کشور با بیانیه شورای انقلاب تعطیل شد. هدف تعطیلی دانشگاهها نیز اصلاح نظام آموزشی کشور اعلام شد. بنابراین در مدت 30 ماهی که دانشگاههای کشور بسته باقی ماند، ستاد انقلاب فرهنگی سامان تازهای برای نظام آموزشی کشور تعریف کرد، چرا که پایان کار دانشگاهها در خرداد 59 و آغاز فعالیتهای ستاد انقلاب فرهنگی منجر به اجرای طرحها و برنامههایی چون تشکیل جهاد دانشگاهی، تدوین برنامههای آموزشی جدید، ادغام و انحلال برخی از دانشگاهها، بررسی مدیریت دانشگاهها، تدوین لایحه تربیت مدرس، گزینش استادان و اعضای هیات علمی دانشگاهها، تشکیل مرکز نشر دانشگاهی، تشکیل کمیته اسلامی کردن دانشگاهها، طرح اعزام محصل به خارج از کشور و طرح تقسیم مناطق آموزشی و هماهنگی با تقسیمات کشوری شد.
طرحها و برنامههایی که حدود 26 سال پیش و با توجه به شرایط خاص کشور در روزهای نخست انقلاب اجرا شد و پس از سالهای طولانی هنوز هم کارشناسان، سیاستمداران، روشنفکران و سیاستگذاران درباره آثار و تبعات آن و نیز تاثیری که بر سیستم تولید علم در کشور گذاشته است اختلاف نظر دارند و همچنان که ابعاد انقلاب فرهنگی سال 59 نیز پس از سالها هنوز به خوبی نمایان نیست، نکتهای که عبدالمجید معادیخواه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت باهنر نیز به آن اشاره میکند و میگوید: بهخاطر انجام نشدن کار پژوهشی درباره انقلاب فرهنگی سال 59، ابعاد آن بهخوبی روشن نیست که بخواهیم انقلاب فرهنگی را دوباره تکرار کنیم.
معادیخواه در اینباره به ایلنا گفته است، در کشور ما برای جمعبندی تجربههای گذشته مانند انقلاب فرهنگی سال 59 ساز و کاری آکادمیک وجود ندارد تا بعد از جمعبندی این تجربهها با حضور و مشارکت مردم از آنها در اداره امور کشور استفاده شود.
این مقام سیاسی سابق و مورخ امروز تصریح کرده است: زدن حرفهای پراکنده درخصوص گذشته دردی را دوا نمیکند و ظاهرا روش آکادمیک برای جمعبندی تجربههای قبلی به رسمیت شناخته نشده است.
معادیخواه اما به گذشتههای دور اشاره میکند و میگوید: در سالهای گذشته و بهطور مثال در جریانات سال 59 بیشتر بر موجها سوار بودهایم و مسائل روزمره ما را به این سمت و آن سمت کشیده است که البته تا حدی قابل دفاع است. اما بعدها برای جمعبندی تجربههای گذشته و نگاه انتقادی به قدمهای گذشتهمان، با مشارکت مردم کاری نکردهایم.
از نشریات جعلی تا درخواست برای انقلاب فرهنگی
دو هفته پیش و در شرایطی که دانشجویان دانشگاههای مختلف در تدارک برگزاری انتخابات انجمنهای اسلامی بودند یک حادثه مشکوک باعث شد فضای دانشگاه امیرکبیر متشنج شود. ایجاد تنش در دانشگاه امیرکبیر در حالی رخ داد که این دانشگاه پس از چند هفته تلاطم و ناآرامی مجددا روی آرامش دیده بود و یک هفته را در سکوت گذرانده بود. ماجرا از این قرار بود که ظهر دوشنبه دوازدهم اردیبهشت به ناگاه چهار نشریه دانشجویی در سطح دانشگاه امیرکبیر منتشر میشود که حاوی مطالب و کاریکاتورهایی توهینآمیز نسبت به مقدسات بود. هنوز مدت زیادی از انتشار و پخش این نشریات در دانشگاه امیرکبیر نگذشته بود که جمعی از اعضای بسیج دانشجویی با تجمع مقابل دفتر رئیس دانشگاه خواستار اخراج مدیران مسوول این نشریات شدند.
هرچند بلافاصله مدیران مسوولان نشریات «ریوار»، «سحر»، «آتیه» و «سرخط» که ذیل لوگوی آنها مطالب اهانتآمیزی به چاپ رسیده بود ضمن اعلام برائت از عناوین منتشر شده با صدور اطلاعیهای مشترک اعلام کردند، نشریاتی که در دانشگاه پخش شدهاند جعلی و لوگوی آنها اسکن شده است. نشریات پخش شده مورد تایید ما نیست و توسط ما منتشر نشده است. همان روز مدیران مسوول این نشریات در مصاحبههایی اعلام کردند: انتشار نشریات با لوگوی جعلی و مطالب توهینآمیز نسبت به مقدسات اسلامی و ائمه اطهار تنها با هدف بدنام کردن دانشجویان و امنیتی کردن فضا و تخریب انجمن اسلامی و نشریات نزدیک به انجمن صورت گرفته است و ما تلاش میکنیم با هوشیاری این پروژه را خنثی کنیم، چرا که هیچ انسان عاقلی با لوگوی نشریه خود چنین مطالبی را منتشر نمیکند. جالب اینکه مطالب هر چهار نشریه یکسان است و هر انسان عاقلی توطئه بودن این امر را به راحتی درک میکند.
اما بحران دانشگاه امیرکبیر به تدریج با تجمعات پی در پی دانشجویان بسیج دانشجویی و درخواست آنها برای تکرار انقلاب فرهنگی در سطح دانشگاههای کشور گسترش پیدا میکند. بحرانی که با برخورد انتظامات دانشگاه با انتخابات انجمن اسلامی امیرکبیر وارد مرحله جدیدی شد و با بازداشت هفت نفر از دانشجویان این دانشگاه به مرحله حاد خود رسید. در این شرایط بحرانی و در حالی که بیش از 40 نفر از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به کمیتههای انضباطی فراخوانده شدند و تعدادی نیز در بازداشت بسر میبرند بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر در نامهای سرگشاده خطاب به احمدینژاد رئیسجمهوری تهدید کرده است اگر به مطالبات این تشکل دانشجویی درخصوص برخورد با دانشجویان رسیدگی نشود حادثهای سرخ خلق خواهند کرد.
در همین شرایط نیز دو حادثه مهم در دانشکده هنر و دانشگاه کرمانشاه رخ داد. اولی مربوط به رخدادی بود که ناشی از یک کار نپخته استادی 70 ساله بود که گفته میشود روسری یک دانشجوی دختر محجبه را کنار زده است. این اتفاق واکنشهای تند گروههایی از داخل و خارج دانشگاه را در پی داشت که با شعارهای بسیار تندی همراه بود. شعار کلیدی و مهم تجمعات اعتراضی اخراج این استاد بود که بهسرعت محقق شد. اما اتفاق دوم به هتک حرمت یک دانشجو توسط رئیس حراست دانشگاه کرمانشاه برمیگشت، که البته واکنش به این حادثه تاسفبار به هیچعنوان با واکنش و اعتراضهای بسیج دانشجویی برخی دانشگاهها و افراد و گروههایی بیرون از دانشگاه که نسبت به مزاح نسنجیده یک استاد سالخورده نشان داده بودند، همخوانی نداشت. بهطوری که میتوان گفت معترضان به حادثه اول، حادثه دوم را ندیدند و از کنار آن با سکوت گذشتند.
اما همزمان حوادث کوچک و بزرگ دیگری نیز در سایر دانشگاههای کشور رخ داد و فضا را ملتهب کرد. این التهاب و ناآرامیها موجبات نگرانی بسیاری از مسوولان کشور و فعالان دانشجویی را فراهم کرد، بهطوری که مهدی کروبی به دانشجویان هشدار داد عدهای درصدد متشنجکردن فضای دانشگاهها هستند. رئیس دو دوره مجلس شورای اسلامی خطاب به اعضای ادوار تحکیم وحدت و شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت (طیف علامه) گفت، این موضوعات سوال برانگیز است. در واقع این سوال مطرح میشود که این مسائل از کجا نشات گرفته است، چرا که اگر جمعی حرفی دارند هیچگاه به رهبری نظام، ائمه معصومین و مقدسات دینی توهین نمیکنند و کسانی که چنین نوشتههایی را منتشر کردهاند، هدفشان اغتشاش در فضای دانشگاه بوده است. همچنان که آیتالله یوسف صانعی نیز اعلام کرد: نمیتوان کسانی را که خود منکر انتشار آن مطالب موهن هستند به زور مجبور به پذیرفتن مسوولیت این مطالب ساخت.
آیتالله محمد صادقی تهرانی نیز در واکنش به وقایع اخیر دانشگاهها ابراز داشته است باید عوامل اصلی انتشار نشریات موهن در دانشگاه پلیتکنیک مشخص شود.
متاسفانه امروز آنچه بهعنوان اسلام در سطح محافل حوزوی و دانشگاهی مطرح است با اسلام حقیقی فاصله دارد و برای رسیدن به اسلام واقعی باید تلاش بیشتری کرد. نکتهای که آیتالله حسینعلی منتظری نیز در پاسخ به استفتایی به آن اشاره کرد: «با توجه به اینکه در رسانهها آمده است که مسوولان نشریههای مذکور اعلان کردهاند که آنان (دانشجویان) این مطالب را چاپ نکردهاند و آنها را انکار میکنند، انکار آنان شرعا مسموع است.»
بازی غرضورزان با سادهدلان
اما در دو سال گذشته که نهادهای مدنی محدود و یا تعطیل شدهاند به ناچار دانشگاه بار نهادهای مدنی را به دوش کشیده است. شاید بههمین خاطر بوده است که تلاشهای مستمری برای مهارکردن و به تسلیم کشاندن دانشگاهها صورت پذیرفته است. اخراج و بازنشستگی اجباری استادان باسابقه محدودشدن فعالیت انجمنهای اسلامی، بازداشت مکرر فعالان دانشجویی، توقیف نشریات دانشجویی و تقویت مادی و معنوی برخی نهادهای دانشجویی خاص، تنها بخشی از تلاشهای صورت گرفته برای تسلط بر دانشگاههاست. ظاهرا چون این برنامهها موفقیتآمیز نبوده است برخی افراد و جریانها پروژه تعطیلی دانشگاهها به بهانه تجربه انقلاب فرهنگی را در دستور کار قرار دادهاند.
اما دکتر غلامرضا ظریفیان، معاون امور دانشجویی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در دوران اصلاحات، شعار انقلاب فرهنگی دوم را یک مغالطه آشکار توصیف میکند و میگوید: انقلاب فرهنگی با شکلگیری انقلاب اسلامی و در فضای فرهنگی خاص ایجاد شد. در آن زمان گروههایی که بعضا بحثهای تجزیهطلبی و جداسازی بخشهایی از مناطق ایران را در سر میپروراندند و شورای عالی انقلاب فرهنگی تلاش داشت به این گروهها اجازه فعالیت در دانشگاه را ندهد. چون این گروهها باعث شده بودند که دانشگاهها از ماموریت اصلی خودشان که توزیع و تولید علم بود، باز بمانند. در واقع روند عادی فعالیت دانشگاهها مختل شده بود.
دکتر ظریفیان بهکار بردن واژه انقلاب فرهنگی دوم و مقایسه شرایط حال حاضر کشور با شرایط سالهای ابتدای انقلاب را نادرست توصیف میکند و میگوید: این مسئله با شرایط و ماهیت کنونی دانشگاهها مشابهت ندارد. بهویژه اینکه دانشگاهها برخلاف شرایط اول انقلاب، تلاش زیادی در جهت دفاع از کیان ملی کشور صورت میدهند. در واقع ترویج چنین اندیشهای آن هم در قالب انقلاب فرهنگی دوم نه تنها روند عادی فعالیتهای علمی و فرهنگی دانشگاهها را تقویت نمیکند بلکه به بحران بیشتر در دانشگاهها نیز دامن میزند.
معاون سابق دانشجویی وزیر علوم توضیح میدهد: اگر چنین اندیشهای از طرف گروههای دلسوز مطرح شده باشد، نشان میدهد که از آثار سوء چنین پیشنهادی خبر ندارند. چرا که اندیشه انقلاب فرهنگی دوم دانشگاهها را به سمتی سوق میدهد که در نهایت منجر به ایجاد نگرانی و تشویش بیان بضاعتهای خوب علمی میشود و کشور را از توسعه دانش و گسترش علم بازمیدارد. در نهایت نیز به فرار مغزها منجر خواهد شد.
ظریفیان ادامه میدهد: اما در مقابل کسانی هستند که این مسئله را با طرح و برنامه قبلی دنبال میکنند. بههمین خاطر دلسوزان انقلاب باید با هوشیاری کامل مراقبت باشند در دام این افراد نیفتند و اجازه ندهند این عده با برنامهریزیهای گسترده خود روند فعالیتهای دانشگاهها را مختل کنند.
وی تاکید میکند: در واقع دلسوزان هم براساس برنامهریزیهای کسانی که به عمد با نهاد فرهیختگی و نخبگی کشور برخوردهای ناشایست میکنند به بحران پیش آمده دامن میزنند. در حالی که جامعه دانشگاهی ما جزو سالمترین جوامع بهشمار میرود. جامعهای که همواره در دفاع از ارزشهای فکری و کیان اسلامی جامعه سالم عمل کرده است. ولی گروهی بهگونهای تبلیغ میکنند که گویا دانشگاه دچار آسیبهای جدی و اساسی است. در حالی که دانشگاهها از سایر حوزههای رسمی فرهنگ بهتر و موثرتر عمل کرده است.
به گفته ظریفیان، غرضورزان و سادهدلان در مغالطهای که هیچ ربطی به انقلاب فرهنگی ندارد تلاش میکنند به بخش تولید دانایی در کشور لطمه بزنند.
وی انتشار مطالب وهنآلود در قالب نشریات دانشجویی را در همین زمینه بررسی میکند و میگوید: انتشار این نشریات تا حدود زیادی روشن میکند که ورای اتفاقات این روزهای دانشگاهها، مقاصد خاصی بوده است.
مسوولانی مثل ناپدری جنبش دانشجویی پس از دوم خرداد مرحله جدیدی از فعالیتهای خود را آغاز کرد. از آن سال تاکنون جنبش دانشجویی همواره آماج حملات شدید اقتدارگرایان واقع شده است. حملاتی که زخمهای متعددی بر پیکر جنبش دانشجویی وارد کرده است. حملاتی که با رخداد تیرماه سال 78 به اوج خود رسید و رکود فعالیتهای دانشجویی را در پی داشت. با این وجود جنبش دانشجویی توانسته است زخمهای خود را ترمیم کرده و فعالیتهای خود را ادامه دهد. شاید شعار انقلاب فرهنگی دوم بخشی از تدارک برخورد با جنبش دانشجویی باشد.
شهریار مشیری، نماینده مردم بندرعباس در مجلس شورای اسلامی، موضوع انقلاب فرهنگی دوم را یک قیاس معالفارق توصیف میکند و میگوید: همه استادان دانشگاه از سیستم گزینش جمهوری اسلامی ایران گذشتهاند. در واقع براساس مجوزهای وزارت علوم و نظام جمهوری اسلامی ایران اجازه تدریس گرفتهاند. پس اگر ایرادی وجود دارد به نحوه گزینش برمیگردد.
مشیری به آنچه در دانشگاه امیرکبیر رخ داده است اشاره میکند و میگوید: نشریات دانشجویی این مسئله را تکذیب کردهاند حتی بهصورت کتبی هم اعلام کردهاند که مطالب و کاریکاتورهای نشریات دانشجویی به آنها مربوط نمیشود. اطلاعات دیگری هم به بنده نرسیده است که دانشجویان در این کار دخیل بودهاند. بنابراین باتوجه به تکذیب آنها و اقرار صریح آنها که مسلمان هستند باید تکذیبشان را بپذیریم.
مشیری تصریح کرد: اما نکته مهم این است که دستهایی در کار است تا نظم آموزش عالی و نظم دانشگاهها را مختل کند درواقع گروهی درپی این هستند که آب را گلآلود کنند.
سال 78 شاهد بودیم که درپی اتفاقاتی که در دانشگاهها رخ داد نظام آموزشی عالی کشور ضربه خورد و در تولید علم عقب افتاد. مسئلهای که تاوان آن را هنوز هم میدهیم.
به گفته این نماینده مجلس: اکنون نیز شاهدیم اتفاقاتی در دانشگاهها میافتد تا کار علمی در کشور صورت نگیرد. در نتیجه در دانشگاهها فضایی ایجاد شده است که به طور دائم درحال محکومکردن همدیگر هستیم. بههمین خاطر هر روز از کشورهای همسایه نیز بیشتر عقب میافتیم.
مشیری به نکته مهمی اشاره میکند و در توضیح آن میگوید: این روزها زوایای پنهانی وجود دارد که قصد دارد دانشگاههای ما را از حالت تحصیل علم و پرداختن به پژوهش محروم کند و عقب بیندازد. این موضوع توطئه دشمن است. دشمن نمیخواهد محیط علمی ما آسایش داشته باشد. البته در این میان دوستان ناآگاهی نیز وجود دارند که متاسفانه آتشبیار معرکه شدهاند.
مشیری توضیح میدهد: همواره دشمن دانا و دوست نادان به انقلاب آسیب زدهاند. بنابراین شاهدیم دستهای پنهانی در کار است تا محیطهای دانشگاهی به بهانههای مختلف ناآرام و به تبع آن پلیسی و امنیتی شود و در نهایت بین گروههای مختلف دانشجویی اختلاف بیندازد.
حل این مشکلات نیز به همت و تدبیر مسوولان وزارت علوم و روسای دانشگاهها برمیگردد. مسوولان و بهویژه روسای دانشگاهی باید بتوانند بین تشکلهای مختلف دوستی و آشتی بهوجود آورند.
مشیری با اظهار گلایه از نحوه برخورد مسوولان دانشگاهها با دانشجویان میگوید: در واقع روسای دانشگاهها باید با همه دانشجویان با یک مشیمیانه برخورد کنند. ولی متاسفانه میبینیم که روسای دانشگاهها برای برخی از تشکلها پدر و برای برخی ناپدری هستند. درحالی که اگر دانشگاه آزاد را ببینید متوجه میشوید این مسائلی که در بسیاری از دانشگاههای کشور پیش آمده است در آنجا کمرنگ است. چون مدیران دانشگاه آزاد براساس تجربه، سابقه و توانایی انتخاب میشوند. ولی مدیران دانشگاههای دولتی براساس خط و خطوط و سیاستبازی و ارتباط با وزیر علوم انتخاب شدهاند. تاوان چنین انتخابی را هم دانشگاه میدهد.
وسیلهای برای ارعاب
وقتی سیل میآید یا آتشسوزی میشود، تجربهای باقی میماند. تعطیلی دانشگاهها در سال 59 نیز چیزی چون سیل بود. سیلی که تبعات فراوانی داشت؛ یکی از آنها دانشگاههایی بسیار آرام با دانشجویانی سر به زیر.
در سالهای 62 تا 65، نشریه دانشگاه و انقلاب طی مجموعه مقالاتی این پرسش را مطرح میکرد که چرا در دانشگاه فعالیت سیاسی نمیشود و چرا دانشجویان انگیزه فعالیتهای صنفی و دانشجویی ندارند. اکنون سالها از آن زمان میگذرد و هرگاه بحث تولید علم و بحث عقبماندگیهای علمی در کشور میشود بسیاری از کارشناسان نگاهی به عقب میاندازند و از تبعات انقلاب فرهنگی میگویند. هرچند که چنین رویدادی را باید باتوجه به شرایط سالهای مختلف انقلاب و اتفاقات آن روزها ارزیابی کرد، با این وجود نمیتوان نادیده گرفت که فعالیتهای نابخردانه گروهی در دانشگاهها منجر به قلع و قمع سایر جریانهای سیاسی هم شد که صدالبته حضور آنها میتوانست زمینهساز توسعه سیاسی در کشور شود، اما آیا شرایط کشور مشابه شرایط سالهای نخست انقلاب برای وقوع دوباره انقلاب فرهنگی است.
عبدالله مومنی، دبیر سابق دفتر تحکیم وحدت، درباره طرح مسئله انقلاب فرهنگی دوم میگوید: مجموعه اتفاقاتی که پس از رویکارآمدن دولت نهم بهویژه در یک ماه گذشته در تعدادی از دانشگاههای کشور رخ داده است حاکی از خط سیر یک پروژه جدی است که برای بستن فضای دانشگاهها و ایجاد انسداد در دانشگاهها طراحی شده است.
مومنی میگوید: بهنظر میرسد هدف طراحان شعار انقلاب فرهنگی دوم این است که فضای دانشگاهها را به سمتی بکشانند که هیچ صدای منتقد و معترض شنیده نشود و همه صداها با صدای دولت یکی باشد.
مومنی با اشاره به اینکه طی چندماه اخیر دانشجویان با فشارهای زیادی در داخل و خارج دانشگاه روبهرو بودهاند، میگوید: بازداشت و زندان جزو برنامههای خارج از دانشگاه و محرومیت از تحصیل و ممانعت از فعالیت در تشکلهای دانشجویی جزو مهمترین اهرمهای فشار بر دانشجویان در داخل دانشگاهها بوده است.
درحالی که بهنظر میرسد هیچکدام از این اهرمها نتیجهبخش نبوده است، چراکه بهرغم این فشارها و محدودیتها، دانشگاه از توان بالقوه برای حمایت از آزادی بیان و عقیده، برقراری دموکراسی و پرداختن به فعالیتهای مدنی برخوردار است.
دبیر سابق تشکیلات تحکیم وحدت اضافه میکند: اما از آنجا که نگاه بخشی از جریان سیاسی حاکم، نگاه امنیتی است و تصمیمگیریها نیز بر مبنای همین نگاه امنیتی صورت میپذیرد بنابراین هیچ اعتراضی را به رسمیت نمیشناسند، چراکه وجود فضای چندصدایی و مخالف این نگاه در کشور، اقتدار آنها را بهخطر میاندازد.
لذا شاهدیم که وقتی این اهرمهای فشار جواب نداد به شیوههایی روی آوردند تا فضای دانشگاهها را بهطور کامل ببندند. در همین راستا و به بهانه توهین نشریات دانشجویی به مقدسات، که البته دانشجویان هیچ نقشی در آن نداشتند، تلاش کردهاند دانشجویان را مقابل باورهای مردم و مسوولان قرار دهند. در واقع وقتی مشاهده کردند که دانشجویان هوشمندانه عمل میکنند و کمترین بهانه را دست دشمنان میدهند بهانهتراشی کردند و با جعل کاریکاتورهایی تلاش کردند دانشجویان را مقابل باورهای مذهبی قرار دهند. به این ترتیب زمزمه انقلاب فرهنگی دوم را سر دادند.
عضو شورای مرکزی دفتر ادوار تحکیم وحدت، اضافه میکند: غافل از اینکه شرایط کشور با شرایط سالهای اول انقلاب که منجر به وقوع انقلاب فرهنگی شد تفاوت دارد، چراکه مخالفان نظام و انقلاب در آن سالها در دانشگاهها حضور داشتند و حاکمیت برای تسویه حساب با دگراندیشان انقلاب فرهنگی را ضروری میدید.
بهنظر میرسد طرح شعار انقلاب فرهنگی وسیلهای برای ارعاب و ایجاد فضای خفقان در دانشگاههاست، درحالی که انقلاب فرهنگی دوم امکانپذیر نیست، چراکه بسیاری از نیروهای مهم و موثر داخل نظام با طرح این شعارها مخالف هستند و قطعا هزینه این کار بسیار زیاد خواهد بود.