تعطیلی بازار ها و اصلاح نظام مالیاتی

علی افشاری
علی افشاری

هفته گذشته بازار های ایران روز های نا آرامی را پشت سر گذاردند. تعطیلی بازار اصفهان به پیش قراولی صنف ‏طلا فروشان در اعتراض به قانون اخذ سه درصد مالیات بر ارزش افزوده ، خیلی سریع به نقاط دیگر کشور ‏سرایت کرد. گسترش اعتصابات به بازار های تبریز ، قزوین، مشهد ، شیراز و نهایتا تهران باعث عقب نشینی ‏سریع دولت از اجرای سیاست جدید مالیاتی گشت و محمود احمدی نژاد طی دستوری به وزارت اقتصاد و دارایی ‏خواهان تعلیق دو ماهه این طرح با هدف بررسی بیشتر به منظور بررسی موانع و مشکلات پیش روی اجرای ‏صحیح قانون مالیات بر ارزش افزوده و رفع نگرانی‌ها و ایجاد رضایتمندی در مودیان محترم شد. ‏

این رویداد از چند زاویه قابل بررسی است و کمک شایان توجهی به شناخت معضلات کنونی کشور می کند.‏

سهم ناچیز مالیات در سبد درآمد های دولت و تزریق عمده دلار های نفتی به پای هزینه های مصرفی از ‏مهمترین عوامل بیماری مزمن اقتصاد کشور است. در حال حاضر افزایش درآمد دولت به واسطه ترقی عواید ‏نفتی ، این سهم را به کمتر از بیست درصد کاهش داده است.‏

‏ نظام ناکارآمد مالیاتی ، قوانین دست و پا گیر و پیچیده وفقدان مکانیزم های موثر برای جمع آوری مالیات باعث ‏شده که فرار مالیاتی، به ابزار مهم ثروت اندوزی در بین بخش عمده ای از مرفهین و صاحبان دارایی های کلان ‏در ایران تبدیل شود. در نتیجه بر خلاف آنکه در همه جای دنیا مالیات منبع اصلی درآمد دولت ها است و هزینه ‏های عام المنفعه نظیر یارانه ها و دیگر خدمات تامین اجتماعی از این محل پرداخت می شود، درایران اینگونه ‏نیست و درآمد های نفتی و عواید ناشی از فروش منابع طبیعی به جای آنکه صرف موارد زیربنایی وسرمایه ‏گذاری شود ، عمدتا هزینه های جاری دولت و دیگر مخارج عمومی را تامین سازد.‏

دریافت و هزینه کرد درست مالیات نه تنها آثار مثبت اقتصادی دارد بلکه ابزاری مهم در تثبیت و تکوین ‏دموکراسی و همچنین بهبود عدالت اجتماعی نیز است. دولتی که بقایش مرهون مالیات شهروندان است ، خود را ‏ملزم به پاسخگویی در برابر آنها و نمایندگی خواسته های شان می داند. در حالی که دولت نفتی چون ایران، خود ‏را بی نیاز از رضایت شهروندان احساس می کند و استفاده انحصاری از درآمد نفتی را برای تداوم بقایش کافی ‏می داند. چنین دولتی حتی طبقه ای شامل برخورداران از رانت های نفتی را نیز در جامعه شکل می دهد و ‏بدینترتیب اکثریت جامعه را در دستان خود گرفتار می سازد. ‏

اعمال مالیات تصاعدی و دریافت وجه بیشتر از افراد ثروتمند، نوعی ساز و کار کنترلی برای توزیع عادلانه ‏ثروت در جامعه را نیز فراهم می نماید و با ممانعت از گسترش فاصله های طبقاتی ، مسیر دستیابی به عدالت ‏اجتماعی را هموار تر می کند.‏

در ایران معاصر، اقشار کارمند و حقوق بگیر تا کنون بار اصلی مالیات را بر دوش کشیده اند و بر عکس، ‏بازاریان ، بازرگانان و صاحبان بنگاه های اقتصادی اکثرا یا از دادن مالیات با ترفند های مختلف گریخته اند و یا ‏درصد ناچیزی از میزان واقعی مالیات شان را پرداخت کرده اند.‏

با این مقدمه تغییر نظام مالیاتی کشور از اعمال مالیات بر سود به ارزش افزوده در چهارچوب طرح تحول ‏اقتصادی فی نفسه امر مثبتی است تا درآمد های مالیاتی سامان پیدا کند و عرصه بر فرار های مالیاتی تنگ تر ‏گردد. البته اجرای این طرح به صورت جداگانه ومنفرد کارساز نیست و می بایست در چهارچوب طرحی جامع ‏و هماهنگ با راه حل های دیگر معضلات اقتصادی کشور مد نظر قرار گیرد. ‏

مزیت اصلی این طرح، بهبود ثبت کلیه معاملات و کاهش معاملات پنهانی است تا برآورد دقیق تر و نزدیک تر ‏به واقعیت از درآمد های مشمول مالیات کشور به دست آید. ‏

بدینترتیب، دیگر بنگاه های تولیدی و اصناف، 20 درصد از سود ناخالص خود را به عنوان مالیات به دولت نمی ‏پردازند. این امر باعث می شود تا قیمت کالا ها و خدمات عرضه شده به بازار کاهش یابد و از سوی دیگر مالیات ‏دریافتی از مصرف کننده مستقیم به حساب دولت واریز گردد. در این شرایط بدیهی است دیگر سخت می توان ‏برای فروش، سودهای غیر منطقی در نظر گرفت ویا معاملات انجام شده را ثبت نکرد و با حساب سازی از زیر ‏بار مالیات فرار کرد.‏

البته دولت احمدی نژاد به شیوه مالوف با شتابزدگی ، بی توجهی به دیگر پارامتر های مورد نیاز ، فقدان برنامه ‏اجرایی ، عدم طراحی روال مناسب برای دوران گذار ، نفی برخورد کارشناسی، عدم اتخاذ تدابیر سیاسی و روانی ‏لازم برای غلبه بر مقاومت ها و از همه مهمتر غفلت از آموزش و توجیه مردم و افکار عمومی این طرح بالقوه ‏کارگشا را نیز سوزاند. تا بار دیگر مصالح جامعه در پای برخورد های بی حساب و کتاب و بهره برداری های ‏سیاسی قربانی شود.‏

اما در این میان علت اصلی اعتراض سازمان یافته و فراگیر بازاریان به نحوه اجرای غلط این سیاست بر می ‏گردد. آنها معتقدند که در شرایط رکود کنونی، نمی توان به یک باره سه درصد به قیمت کالا افزود.این کار مورد ‏قبول مشتریان واقع نمی شود و در نهایت میزان فروش کاهش می یابد. برخی دیگر نیز معتقدند این اقدام اثر ‏تورمی نیز دارد و در کل باعث تشدید وضعیت رکود تورمی در اقتصاد نابسامان ایران می گردد.‏

اگر چه این اشکالات به حق وارد است ولی مربوط به اصل طرح نمی شود بلکه به چگونگی اجرای آن ارتباط می ‏یابد. با اتخاذ تدابیری کارگشا و طراحی شیوه اجرایی مناسب می توان ایرادات ذکر شده را بر طرف کرد. ‏بخصوص که کاهش قیمت فراورده ها ناشی از حذف مالیات بر سود می تواند اثر افزایش قیمت ها در نتیجه ‏اعمال مالیات بر ارزش افزوده را جبران کند.‏

بنابراین اگر چه بخش عمده معترضین نگرانی های بجایی دارند اما به نظر می رسد جریانی وابسته به مافیاهای ‏اقتصادی و سلسله جنبانان اقتصاد زیر زمینی از شیوه جدید مالیات ستانی احساس خطر کرده و با تعطیلی بازار ‏ها سعی در خنثی کردن آن دارد. ‏

به عبارت دیگر این نگرانی وجود دارد که سمتگیری این اعتراض گسترده ، پسامد مثبتی را برای مصالح ‏عمومی و اصلاح نابسامانی های اقتصادی به ارمغان نیاورد و در تحلیل آخر به نفع کسانی شود که در سودای ‏حفظ سود اندوزی های نامشروع هستند.‏

اگر چه نمی توان بازاریان و کسبه ایران را جریانی یکپارچه دانست ودر میان آنها تکثر وتفاوت بینش وجود ‏دارد و پاره ای از آنها در کارزار برای آزادی ، عدالت و دموکراسی حضور فداکارانه و چشمگیری داشته اند، ‏ولی بخشی نیز همواره از سر منفعت طلبی، رویکردی مغایر با منافع ملی و پیشرفت کشور در پیش گرفته است. ‏در واقع حضور دسته دوم در صف مبارزات اجتماعی از نهضت مشروطه تا کنون کوشش برای حفظ موقعیت ‏خود در جامعه بوده است؛ موقعیتی که تعارض با منافع اکثریت مردم و جهت گیری تحولات داشته است.‏

بررسی سیر شکل گیری حوادث پس از انقلاب اسلامی نشان می دهد که چگونه این طیف از بازار نقشی اساسی ‏در انحراف انقلاب از آرمان های خود و تنزل آن به حاکمیت غیر مردمی و اقتدار گرای کنونی ایفا کرد.‏

این نیروهای اقتصادی از تحولات روی داده در روز های اولیه انقلاب و جنگ، کلی بهره برداری های مادی ‏کردند و موقعیت اقتصادی و مالی خود را به نحو حیرت انگیزی ارتقاء دادند. در دوران سازندگی نیز با تبدیل ‏بخشی از دارایی های خود به سرمایه گذاری های صنعتی و یا تملک ارزان کارخانجات دولتی مشمول خصوصی ‏سازی در سایه برخورداری از رانت های حکومتی ، جای پای خود را در صنعت تثبیت کردند. ‏

این جریان که جمعیت موتلفه اسلامی منافع آن را نمایندگی می کند ، در انتخابات ریاست جمهوری نهم به دنبال ‏ریاست جمهوری علی لاریجانی بودند ولی نهایتا پس از انتخاب احمدی نژاد به صف حامیان دولت او پیوستند. ‏البته این حمایت جنبه استراتژیک داشته و تابعی از تعامل آنها با رهبری است. اما در عین حال به معنای ‏هماهنگی کامل نیست. بلکه در جهاتی با انتقاد و اعتراض درون گروهی در جبهه اصول گرایان نیز همراه است.‏

عقب نشینی سریع محمود احمدی نژاد و بی تحرکی نهاد های امنیتی در مواجهه با اعتصاب کنندگان گمانه های ‏قابل اتکایی را مطرح می کند تا میزان نفوذ جریان بازار و متحد سیاسی آن در دولت عدالت گستر احمدی نژاد را ‏سنجید.‏

این اتفاق نشان داد که شعار های چپ اقتصادی احمدی نژاد پشتوانه ندارد و وی در مقابل فشار جریان های نفوذ ‏راست آسیب پذیر است. وجه معماگونه ماجرا آنجاست که وی مدل عقلانی و تعدیل شده سرمایه داری را رد می ‏کند و آن را دزدی می داند اما طاقت مقاومت در مقابل خواسته های غیر منطقی مدل بومی و لجام گسیخته این ‏نظام اقتصادی را ندارد!‏

اینجا دیگر مشابه واکنش به اعتراضات در خصوص عملکرد فاجعه بار اقتصادی اش ، پای باند های مافیایی را ‏وسط نمی کشد ومدافعینش چون روزنامه کیهان نیز هم برای تروریست های اقتصادی !خط و نشان نمی کشند. ‏بلکه سریعا دستور تعلیق قانونی را می دهد که خود فرمان اجرایش را بدون کسب مجوز مجلس داده بود.‏

وزارت اطلاعات و نیروهای امنیتی نیزرفتاری مشابه برخورد خشونت آمیز با تجمعات مسالمت آمیز دانشجویان ‏، زنان، نیروهای هویت طلب قومیتی، کارگران و معلمان انجام ندادند و برای اعتصاب کنندگان از طریق بگیر و ‏ببند مزاحمت ایجاد نکردند. از گروه های فشار و لباس شخصی ها هم خبری نیست! این نوع اعتصاب مشمول ‏انقلاب مخملین نمی شود و حرکت اعتراضی هم ارتباطی با امریکا ، اسرائیل و بیگانه پیدا نمی کند!‏

البته نباید هم این کار هارا انجام می دادند. بازاریان و کسبه حق دارند که به شکل مسالمت آمیز اعتصاب کنند و به ‏شکل محدود یا نا محدود دست از کار بکشند. سخن بر سر رفتار های دوگانه و تبعیض آمیز حاکمیت است.‏

البته شاید هم گستردگی و قدرت حرکت اعتراضی و تاثیر آن در فلج کردن اداره کشور، ‏

باعث عقب نشینی مقطعی حکومت شده است و نیروهای امنیتی مترصدند تا پس از آرام شدن ماجرا سراغ سازمان ‏دهندگان اعتصابات فوق روند. گذشت زمان واقعیت چرایی واکنش حاکمیت را روشن خواهد ساخت.ولی واکنش ‏سراسیمه و از سر ضعف احمدی نژاد همچنین بار دیگر ماهیت فاشیستی دولتش را آشکار می سازد که این ‏فاشیست های وطنی نیز مثل نسخه اصلی شعار های چپ می دهند ولی در عمل در راستای منافع راست افراطی ‏در عرصه اقتصادی عمل می کنند.‏

حال آن دسته از توده های محروم که به خاطر شعار های پوپولیستی به وی رای دادند می فهمند چه کلاه گشادی ‏بر سرشان رفته است!‏

اما برخورد نیروهای تحول خواه با این مسئله بسیار حساس است. چون این حرکت بر علیه دولت احمدی نژاد ‏است، نه باید بر اساس فلسفه دشمن دشمن، دوست است ، ذوق زده شد و بی ملاحظه به حمایت پرداخت. بلکه باید ‏به شکلی دقیق ماجرا را موشکافی کرد تا ضمن حمایت از خواسته ها و انتقاداتی که به حق وارد است ، با کسانی ‏که در صدد مقاومت در برابر ساماندهی مالیاتی و هرج و مرج طلبی در معاملات بازرگانی هستند ، مرزبندی ‏نمود. هر حرکتی که منجر به کارآمد کردن نظام مالیاتی، سالم تر کردن درآمد های دولت و تنگ کردن مجاری ‏گریز از مالیات می انجامد، در خور حمایت است. پسامد این ماجرا نهال دموکراسی ، سلامت اقتصادی و ‏حکمرانی شایسته را در کشور رشد می دهد.تجارب تلخ گذشته کافی است که صرف همسویی در مخالفت با جریان ‏حاکم برای وحدت کافی نیست و چه بسا نتایج منفی نیز به بار آورد.‏

حوادث مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی به ما یاد آوری می کند که همسویی طیف سنتی و ‏موقعیت محور بازار و روحانیت اگر چه در پیروزی های اولیه علیه ساختار سلطه موثر بود ، ولی در مراحل بعد ‏نقشی اساسی در ناکامی حرکات فوق در برقراری ایران آزادی، عدالت و حقوق بشر ایفا کرد.سازگاری با منافع ‏ملی، کرامت انسانی، دموکراسی و اقتصاد سالم و پویا باید معیار مثبت یا منفی بودن اعمال باشد نه آنکه ضدیت یا ‏موافقت صرف با حاکمیت مبنای نزدیکی و دوری شود.اجرای مناسب مالیات بر ارزش افزوده، گستردگی منابع ‏مالیاتی را افزایش می دهد و با توجه به سطح مصرف پایین تر اقشار کم درآمد ، از میزان فقر می کاهد. ‏

بنابراین پیگیری این مهم و مرزبندی با کسانی که در شبکه اقتصاد زیر زمینی فعال هستند و فرار از مالیات را ‏اسباب سود جویی های زیان آور کرده اند ، باید در دستور کار جریاناتی قرار گیرد که دل درگرو عزت و آبادی ‏این مرز و بوم و بسط آزادی ها و توسعه جامعه مدنی دارند نه امثال محمود احمدی نژاد که با برخورد ابزاری ، ‏این ارزش ها را از درون تهی می سازند.‏