با دیدار دوجانبه ایران و آمریکا در ژنو، مذاکرات بین این کشور و قدرتهای جهانی میتواند وارد مرحله نهایی خود شود – یا نه!
اگر توافق حاصل نشود و مذاکرات به شکست بینجامد، در بدترین حالت ممکن است ایران به سمت ساخت سلاح هستهای پیش برود. برای جلوگیری از این رویداد آمریکا گفته است که گزینه نظامی هنوز روی میز است، اما بارها تکرار کرده که ترجیح میدهد اینچنین نشود.
در نظر گرفتن احتمال شکست به این خاطر لازم است که مذاکرات بیش از حد انتظار محرمانه بوده و مهلت ۲۰ ژوئیه به هیچ روی واقعی نیست و همچنین مذاکراتی چنین دشوار و پیچیده، حتی با داشتن بهترین نیات، میتواند به شکست بیانجامد.
اولین بار نیست که مذاکراتی با چنین اهمیت به اینجا رسیده است. در دوران جنگ سرد، تقریبا تمام مذاکرات کنترل سلاح بین آمریکا و شوروی این چنین بود و در مورد تمام مسایل صحبت می شد و هر طرف میخواست مطمئن شود که به بهترین توافق ممکن رسیده است.
در هر دو مورد، طرفین گفتگو تمام شرایطی را که میتوانست به راهحل دیپلماتیک بیانجامد درک کرده بودند. اما همچنین در هر دو مورد، مشکل اصلی در جزئیات نیست بلکه در سیاست است. در روابط آمریکا و شوروی دو طرف نیاز داشتند که ادعا کنند برابر هستند و قدرت هستهای آنها در نهایت متوازن است. داشتن چند کلاهک بیشتر یا کمتر مهم نبود. موضوع اصلی این بود که هر دو میتوانستند نابودی مهلکی ایجاد کنند.
مسلما ایران نمیتواند خود را از هیچ نظر با آمریکا برابر احساس کند، اما طرفین باید به این نتیجه برسند که آنچه از لحاظ سیاسی برایشان حیاتی بوده، حفظ شده است.
ممکن است نتیجه ای مشابه نتیجه مثبت سیاسی بدست آمده در جنگ سرد از مذاکرات ایران و 1+5 حاصل نشود، اما نباید آن را نشدنی فرض کرد. پیشاپیش، با دو رهبر جدید در آمریکا و نیز در ایران، احتمال تغییر و پایان احتمالی جنگ سرد بین دو کشور وجود دارد و چانهزنی ها دارد پیش می رود. خوشبختانه دلایل بسیاری، سوای مسئله هستهای، وجود دارد که ایران و غرب میتوانند به خاطر آنها همسو شوند: نه فقط آینده افغانستان، بلکه عراق، دشمنی مشترک با القاعده، منافع مشترک در مبارزه با دزدان دریایی و آزادی کشتیرانی، خصوصا در تنگه هرمز.
در مذاکرات آمریکا و شوروی نیز روسای جمهور آمریکا با مخالفتهای داخلی زیادی برای توافق با دشمن روبرو بودند. در آن زمان نیز منتقدان و مخالفان کنگره تمام تلاش خود را برای از بین بردن تلاشهای صلح جویانه کاخ سفید انجام دادند.
در ایران نیز به نظر نمیرسد که حسن روحانی بتواند به راحتی با «شیطان بزرگ» به توافق برسد اما ظاهرا او از حمایت رهبر این کشور برخوردار است. در همین حال، بسیاری از نیروهای قدرتمند در ایران، امیدوارند که این مذاکرات شکست بخورد. در واقع دلشان میخواهد غرب آنقدر مخاطرات راهحل نهایی را بالا ببرد که روحانی نتواند پیروز شود. در آمریکا نیز وضع بر همین منوال است. باراک اوباما تحت فشار شدید، خصوصا از جانب بخش بزرگی از کنگره قرار دارد. او تلاش کرده تا مانع تصویب افزایش تحریمها علیه ایران توسط کنگره شود.
در واقع این موضوع نیز وجود دارد که علاوه بر منافع ملی آمریکا، برخلاف مذاکرات کنترل سلاح این کشور با شوروی، اوباما باید منافع کشورهای متعددی در خاورمیانه، خصوصا اسرائیل و عربستان را نیز در نظر بگیرد. فقط این نیست که باید از عدم توانایی ایران در بدست آوردن سلاح هستهای مطمئن شود، بلکه همچنین باید این مسئله را نیز در نظر بگیرد که اسرائیل و اکثر کشورهای خلیج فارس از آشتی ایران و غرب، بخصوصبا آمریکا، ناخشنود خواهند شد. این بخاطر امنیت نیست، بلکه مسئله قدرت است و نقشی است که ایران میتواند پس از انزوا در منطقه بازی کند.
در آخر اگر اوباما و همتایان ایرانی او بتوانند بر مخالفانشان پیروز شوند، شاهد تغییرات اساسی در خاورمیانه خواهیم بود. روشن است که دولت آمریکا به تبعات عملکردش واقف است و مطابق با آنها برنامهریزی میکند.
منبع: فارین پالسی -http://www.ft.com/cms/s/0/7384e728-ec08-11e3-ab1b-00144feabdc0.html#axzz348Kc0U5hhttp://www.theguardian.com/world/2014/jun/07/us-iran-direct-nuclear-talks-genevahttp://www.nytimes.com/2014/06/08/world/middleeast/iran-tehran-offers-incentives-to-middle-class-families-to-have-more-children-as-population-declines.html?_r=0 9 ژوئن